در امتهای گذشته، از حقوق انسانی و حرمت بشری خبری نبوده و بحثی از حق و ناحق بودن فرد یا حکمی مطرح نیست. هر که طبق میلش هر کس را که میخواست سرکوب میکرد و به قتل میرساند و اموالش را غارت و چپاول میکرد و این بالاترین و باارزشترین کمال و مردانگی شمرده میشد؛ بهگونهای که اگر در چراگاه یک رئیس و سردار، شتر فرد دیگری داخل میشد و خسارتی وارد میکرد، همان جنگهای معروف در تاریخ و کتابهای افسانوی رخ میداد و خون هزاران انسان ریخته میشد.
زنان، که نیمی از جامعهی انسانی را تشکیل میدهند، در تمدن کهن، اصلاً حقوقی نداشتند و تا جایی افراط میکردند که حاضر نبودند حتا فرزندان دختر خود را زنده نگه دارند و در همان طفولیت آنان را زنده بهگور میکردند. زنان نیز با جسد شوهرانشان سوزانده میشدند و این نشان وفاداری زن نسبت به شوهرش بود؛ اما در اوج این جاهلیتِ فرعونی، در مورد حشرات و خزندگان آنقدر نرم و مهربان بودند که اذیت و آزار آنها را حرام میپنداشتند!
این، نمونهای از تمدن ادیان قبل از اسلام است که بازیچهی پیروان مفسد خود قرار گرفته بودند؛ اما امت محمدی و شریعت اسلام به همهی این بیعدالتیها خاتمه داد و انسان را با تمامی حقوقش آشنا کرد؛ بهگونهای که حتا هنگام صلح و آشتی و در میدانهای نبرد، کاملاً حقوق همدیگر را رعایت میکردند و با صلۀرحم و ازخودگذشتگی، در تاریخ نمونه بودند و ملاحظهی حقوق مخالفین را نیز از منبع شرعی میآموختند، طوری که در این اعمال برای دشمن و طرفمقابل هم بهترین معلم بودند و تجاوز بر حقوق انسانی، اسلامی و اخلاقی دیگران را کاملاً جنایت شمرده و ممنوع و مخالف احکام و عقاید دینی میدانستند.
اعتدال در مال و اقتصاد
مهمترین مسئله در ملت و مذهب اسلام، مسئلهی معیشت و اقتصاد است. در این زمینه نیز در اقوام و ملل دیگر، انواع و اقسام بیعدالتی بهچشم میخورد؛ از یکطرف، نظام «سرمایهداری» است که در آن از قید و قیود، حدود نفع و ضرر دیگران، چشم بسته و بزرگترین فضیلت و برتری انسانی در این فهمیده میشود که از همه بیشتر سرمایه و ثروت جمع گردد.
از طرفی دیگر، در نظام کمونیستی و سوسیالیستی ملکیت شخصی و انفرادی جرم بهحساب میآید و همه ملزم هستند در منافع دولت، کار و فعالیت کنند و سهم اندکی از تلاش خود را بهدست بیاورند؛ پس از اندیشه و تأمل معلوم میگردد که ما حصل هر دو نظام اقتصادی این است که مقصد زندگی پرستش ثروت و مال است که این همه سعی و کوشش برای آن انجام میگردد.
میانهروی در معیشت و اقتصاد زندگی، مربوط به بحث کمیت و مقدار مصرف است نه کیفیت؛ یعنی شخص با علم و آگاهی از میزان مصرف مفید میتواند اندازهی لازم در هر مواد مصرفی را مراعات نماید؛ زیرا افرادی که حد اعتدال و میانهروی را مراعات نمیکنند و مدام در حال افراط و تفریط هستند، هیچگاه در زندگی احساس موفقیت و شادکامی و بینیازی نمیکنند و کوشش آنها در زندگی، بیثمر بوده و خود را همیشه در گمراهی و در معرض هلاکت میاندازند.
امت محمدی و شریعت اسلامی در اینباره نیز نمونهای بینظیر از اعتدال و میانهروی را به خود اختصاص داده است که از یک طرف از مقصد حیات قراردادن ثروت منع فرمود و مدار عزت، شرف، پست و مقام را بر آن نگذاشت؛ و از طرفی دیگر برای توزیع مناسب، اصولی پاکیزه مقرر نمود که هیچ انسانی از ضروریات زندگی خود محروم قرار نگیرد و اشیای قابل اشتراک را بین همه وقف عام قرار داد و به اشیای مخصوص به ملکیت فردی کاملاً احترام قایل شد و فضیلت و برتری مال را بیان نموده و طرق کسب و مصرف آن را نیز نشان داد.
بههمین خاطر خداوند، امت رسول الله صلیاللهعلیهوسلم را «امت وسط» و بهترین امت خطاب فرموده است. سید قطب رحمهالله میفرماید: «ملت مسلمان در جهانبینی و اعتقاد، ملتی میانهرو است. نه در روحانیت صرف غلو و افراط میکنند و نه در مادیت تنها فرو میروند و ماندگار میشوند؛ بلکه از فطرتی پیروی میکنند که در روحی مجسم و نمودار است که جامهی جسد به تن کرده است یا جسدی است که لباس روح به تن دارد.»