ان الحمدلله نحمده ونستعینه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور انفسنا ومن سیئات اعمالنا من یهده الله فلا مضل له ومن یضلله فلا هادی له ونشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمدا عبده ورسوله.
تاریخ تطوّر انسان نشان میدهد که از آغاز دنیا تا به حال، مبارزهی میان حق و باطل وجود داشته و تا آخر دنیا نیز ادامه خواهد داشت. این مبارزه که بهخاطر باورها، منفعتها، حقتلفیها و حقطلبیها صورت میگیرد، در ابتدا، فردی بوده ولی با گسترش جامعهی انسانی، تبدیل به مبارزهی گروهها، اقوام و مذاهب شد.
علت این گسترش این بود که همراه با گسترش جامعهی انسانی، و با توجه به اجتماعی بودن انسان، انسانها به وجود مشترکاتی در میان یکدیگر پی بردند؛ لذا با چنگ زدن به آن مشترکات، زندگی آرامی داشتند؛ اما هروقت که به این مشترکات لطمهای وارد میشد، افراد جامعه از یکدیگر متنفر میشدند.
انسانهایی که در میانشان باورهای مشترک، منافع مشترک و اهداف مشترک وجود داشت، به این پی بردند که برای دستیابی به اهداف، تنها تلاشِ فردی کافی نبوده بلکه باید تلاش جمعی نیز صورت گیرد؛ بنابراین، آنان تلاش زیادی برای ایجاد تغییرات در جهان کردند که در نتیجه، گروهی از آنان نتیجهی مطلوب را حاصل کردند و گروهی دیگر ناکام شدند؛ اما اینکه چرا گروهی نتیجه گرفتند و گروهی دیگر خیر؟ یک جواب دارد و آن اینکه، برای دستیابی به پیروزی، دو شرط عمده و اساسی وجود دارد که عبارتند از: ۱. ایمان به هدف؛ ۲. اطاعت از دستور امیر؛ بنابراین، این دو شرط برای موفقیت و دستیابی به اهداف، لازمهی هر حرکت و نهضتی هستند.
ایمان به هدف
باید تمام افراد حزب، به اصول و مبادی آن حزب ایمان و عقیدهی کامل داشته باشند، بهگونهای که عقیدهی مذکور در دل و دماغ هر فرد نفوذ فوقالعادهای داشته باشد؛ زیرا عقیده و ایمان، از هر چیزی مقدمتراند. عقیده زمانی به وجود میآید که انسان از نظر عقلی و قلبی به قناعت و اطمینان رسیده باشد، وگرنه آن عقیده، عقیده نیست.
ایمان اساس و معیار سنجش اعمال میباشد. از این روست که پیروزی هر حزب و گروه، بستگی به درجهی ایمان افراد آن حزب به اصول و مبانی آن حرکت دارد. به هر اندازهای که درجهی ایمان در افراد، زیاد باشد به همان اندازه پیروزی و دوام نصیبشان خواهد شد. و به هر اندازهای که درجه ایمان و باور در افراد یک تشکیل کمرنگ باشد و بیبندوباری و نفاق در میان آنها نفوذ کند، به همان اندازه آن حزب در خطر از بین رفتن و نابودی قرار میگیرد.
اطاعت از دستور امیر (قانونمندی)
باید تمام افراد آن حزب و گروه پایبند قانون بوده و از آن اطاعت و پیروی کنند؛ بنابراین، هر کسی که از طرف آن حرکت، به عنوان امیر و رهبر مقرر شده، اوامر و احکام او باید عملی شوند.
این دو شرط برای موفقیت هر حرکت و نهضتی ضروری میباشند. هر نظامی، چه عسکری باشد یا سیاسی یا اجتماعی، محال است که بدون این دو شرط به مقصد برسد و یا ادامة بقا داشته باشد.
در طول تاریخ، هیچ نهضت و حرکتی وجود نداشته که پیروانش افراد ترسو، جبون، منافق، نافرمان و متمرد باشند، ولی حرکتشان به ثمر رسیده و یا حداقل پیروزیشان دوام داشته باشد. برای اثبات این ادعا نیازی به مطالعهی تاریخ نیست، اگر ما خود بنگریم که اگر افراد یک لشکر، نسبت به دولت خود ایمان و اعتقادی نداشته باشند و از دستور امیر اطاعت نکنند و پایبند هیچ نظام عسکری و لشکری نباشند و در صورت صدور دستور حمله، هیچ حرکتی نکنند، کجا از این لشکر انتظار پیروزی میرود؟!
در این مثال به وضوح نقش ایمان به هدف و اطاعت از رهبری، واضح و آشکار شد که این دو امر، روح و جوهر هر حرکتی هستند؛ اما اگر در افراد یک حرکت، ایمان به نهضت و اطاعت از امیر ضعیف باشد، آن حرکت شکست خورده و به زوال میرود. امکان ندارد که افراد یک نهضت مبتلا به مرض نفاق، شرارت، عصیان، سرکشی، تمرد و بیمبالاتی به انجام وظایف باشند و به مقصود خود برسند.
اسلام به اهمیت این قضیه پی برده و اطاعت از امیر را لازمی و واجب میداند. خداوند عالَم میفرماید: «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا» [نساء: 59] (ای کسانیکه ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر (اُمرای مسلمانان) را! و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر (قرآن وسنّت) بازگردانید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.)
در این آیه الله متعال بعد از اطاعت خود و رسولش به اطاعت از امیران مسلمان امر نموده و با ذکر دو جملهی «إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ» و «ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا» این امر را واجب قرار داده است. به همین ترتیب، آیات و احادیث زیادی مشخص میکنند که رهبر مسلمانان، در راستای انجام وظایف خویش و پاسداشت حقوق دیگران و همچنین در صورت درست بودن فرمان وی، لازم است که اطاعت شود و دستورات وی اجرا گردند.
ازاینرو در اسلام اطاعت از امیر، حتی اگر مسئول ده نفر هم باشد، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. البته این اطاعت تا وقتی است که خلاف حق فرمان ندهد؛ زیرا در صورت صدور دستور خلاف حق، به اصل «لاَطَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ» (مسند امام احمد: 3757) عمل میشود. یعنی در مورد خلاف رضای آفریدگار، از هیچ دستوری نباید اطاعت کرد.
اما موضوع اطاعت، نیازمند دقت و توجه زیادی است؛ زیرا باید در آن، از یک جهت ضوابط شرعی و از جهت دیگر مصالح عرفی در نظر گرفته شوند. بنابراین، اطاعت مورد نظر اسلام، همانا اطاعت آگاهانه و بدون اجبار است. اگرچه از نظر فقهی، عمل کردن به دستورات میتواند همراه با اکراه و اجبار باشد؛ ولی این نوع اطاعت، از نظر عرفی یک مشکل اساسی دارد و آن اینکه این اجبار به مرور زمان و بنابر دلایل مختلف، منجر به بیاطاعتی میگردد. به همین خاطر اطاعت چشمبسته و کورکورانه در اسلام وجود ندارد. بنابراین، لازم است که رهبر، دستورات خود را بهصورت واضح برای مجریان تبیین کند و آنان را متوجه اهمیت قضیه بگرداند؛ زیرا اطاعت همراه با رضایت و آگاهی، بهتر و پایدارتر از اطاعت کورکورانهای است که بدون فهم موضوع باشد.
در اسلام، دستور بر اجرای آن فرمانی است که مورد ارزیابی و اظهار نظر قرار گرفته است، و از دستوراتی که در منکرات و معاصی باشد، نهی شده است.
نقل است که فردی از اصحاب پیامبر صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم فرماندهی یک گروهی بود، آتشی روشن کرد و از سربازانش خواست وارد آن آتش شوند؛ اما سربازان در پرتو «لزوم سنجش حقانیت و کارآمدی دستور»، از اجرای فرمان ناسنجیده سرپیچی کردند. پیامبر صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم نیز اقدام آنها را ستایش کرد و فرمود: «لَوْ دَخَلْتُمُوهَا، لَمْ تَزَالُوا فِيهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَقَالَ لِلآخَرِينَ: خَيْرًا،» (اگر وارد آتش میشدند تا قیامت از آن خارج نمیشدند، آنانکه نپذیرفتن برای آنان خیر بود) (سنن النسائی:8400)
همچنین بر فرمانده لازم است که دستورات سنجیده و قابل اجراء برای لشکریان صادر کند تا سبب نافرمانی نگردد.
هر انسان نسبت به پیوستن و عدم پیوستن به یک نظام، حق انتخاب دارد؛ بنابراین، بر وی لازم است در نخستین مرحله و قبل از پیوستن، با قناعت عقلی این مسیر را انتخاب کند تا هر مسئولیتی که از طرف رهبر آن نظام، برای وی صادر میشود کاملاً آگاهانه و اقناعی باشد؛ زیرا اگر پس از پیوستن، به طور کلی یا جزئی، از اصول و مبادی آن حزب انحراف کند و از احکام و قوانین آن پیروی و متابعت نکند، بودن چنین افراد در این حرکت، نه سبب پیروزی و دوام آن، بلکه سبب بدنامی و ناکامی آن حرکت میگردد؛ زیرا که در چنین افرادی ایمان به هدف وجود ندارد.
همچنین از آنجایی که احیای نظام اسلامی تنها خطر بزرگ برای کفار بوده و هست و کفار و همدستانشان نیز این مطلب را درک کردهاند، از هیچ دسیسه و توطئهای نسبت به نابودی مجاهدین و دعوتگران، دریغ نخواهند کرد. نمونهی این همه دسیسه و توطئهها را در کشورهایی همچون ازبکستان، تاجیکستان، عراق، افغانستان، فلسطین و سایر کشورها نیز میتوان یافت. گرچه باوجود آن همه دسیسه هیچ کاری نتوانستند بکنند.