مسلمانان پس از آنکه با گزینشی احسن به بازکاوی علوم و فنون معاصر آن روزگار دست یافتند، با سعی و تلاش بیامان و با استفاده از بهترین مترجمان و دانشمندان علمی – ولو اینکه کثیری از آنان غیر مسلمان و دهریمشرب بودهاند – برترین و کارآمدترین علوم و فنون روزگار خویش را در زمینههای مادی بهدست آوردند و توانستند در مدتهای نهچندان دراز به اوج علم و دانش روز رسیده، در راه اهداف دینی خویش از آن بهره جویند.
آنان اگرچه در راه فراگیری علوم، دندانهای عقل و خِرد خویش را تیز کرده بودند و بدان عنایت داشتند، اما پس از مدتی توانستند خود مشعلدار کاروان علم و صنعت گردند و در زمینههای مختلف علمی، فکری، فرهنگی سرآمد روزگار باشند و چنان بستری فراهم شد که نامدارترین دانشمندان اسلامی در بطن تمدن نوپای اسلامی پرورش یافته و به نبوغ رسیدند.
مسلمانان در رشتههای مختلف علوم و فنون تنها به ترجمههای کتب دگراندیشان و لاادریمذهبان اکتفا نکردند، بلکه خود با زبان و بیان به پیشبرد این اهداف همت گماردند و کتابهای عظیم، پرمایه، جاندار و فربهی را در زمینۀ طب، حسابداری، گیاهشناسی، زمینشناسی، فیزیک، هندسه، نجوم، هیئت و… نگاشتند و علاوه بر آن، تألیفات خودشان در رابطه با علوم اسلامی و انسانی و اوجگیری در آن – که خود بحثی جدا و مفصل است – نمونههای ارزشمندی از کاوشهای علمی و پژوهشیشان است که تا کنون نیز علم و دانش نوین، ممنون احساناتشان است و نام نامیشان بر تارک علم و معرفت میتابد.
دکتر سید حسین نصر مینویسد: تمدن اسلامی در طول هفتصد سال، از قرن دوم تا قرن نهم هجری قمری، احتمالا خلاقترینِ همۀ تمدنها در زمینه علم بود و علوم اسلامی در پیشاپیش فعالیتهای زمینههای متعدد از طب گرفته تا نجوم قرار داشت. [جوان مسلمان و دنیای متجدد: ص ۱۲۹ طرح نو]
امیر البیان شکیب أرسلان مینویسد: پس از گذشت کمتر از پنجاه سال از وفات حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم، کتابهای مشهور یونانی به عربی ترجمه شدند. [حاضر العالم الاسلامی: 1/148]
حتی خلفای اسلامی آن روزگار پس از تقسیم دولت اسلامی به سه گروه، عباسی در آسیا، فاطمی در مصر و اموی در اندلس، در زمینۀ علوم و معارف و آداب با همدیگر به رقابت پرداخته، در این مساحت در فکر پیشیگرفتن بودند. [همانجا]
لوکلرک leclerc (طبیب مشهور ژنوی) میگوید: قرن نهم (میلادی) به پایان نرسیده بود که عربها همۀ علوم یونانیها را در اختیار گرفتند و بغداد مرکز نهضت عقلگرایی گشته، مؤسسههای ترجمه در آن زیاد شدند و طلیطله در قرن دوازدهم به جایگاهی دست یافت که بغداد در قرن نهم داشت و این دو، بزرگترین و مهمترین مراکز ترجمه و بازگردانی نظریات علمی بودند و در بغداد صد مترجم وجود داشت که کتابهای یونانی را به عربی و سریانی ترجمه کردند. [همان: 1/130]
در اینجا بهعنوان نمونه به برخی از دستآوردهای مسلمانان در عرصههای علم و دانش اشاره میکنیم.
علاقة فراوان و شوق وافری که مسلمانان نسبتبه علوم و فنون همراه با درک مفاهیم والای علمی داشتند، آنان را واداشت تا آثار ماندگار و مکتوبی را از خویشتن برجای گذارند و کارهای شگرف و معتنابهی در این زمینه به انجام برسانند.
محمدبن موسی خوارزمی در ریاضیات کتابی به نام «الحساب» نگاشت که قابل توجه ریاضیدانان جهان قرار گرفت، و در زمینۀ نظریۀ اعداد، تقسیم اعشاری و محاسبه، غیاثالدین جمشید کاشانی کتابی به نام «مفتاح الحساب» نوشت که این کتاب نیز اوج برازندگی مسلمانان را متجلی ساخت. همچنین تصانیف پرارج ابوریحان بیرونی نیز نمونۀ بارز دقت در علوم میباشد. خوارزمی رسالۀ دیگری به نام «الجبر والمقابله» به رشتۀ تحریر درآورد. در زمینۀ نجوم نیز پس از بررسی تألیفات معاصر آن دوران به کارهای تازه و عملیات نوینی دست زدند که از نگاه کارآمدی، سابق بر گذشتگان بود و جدولهای گوناگون را در زمینة نجوم که به نام «زیج» شهرت یافتند، فراهم آوردند، مثل «زیج حاکمی» که در قرن چهارم هجری قمری توسط خواجه نصیر و همکارانش در مراغه ساخته شد و «زیج» الغبیگ که در قرن نهم توسط الغبیک در سمرقند تنظیم گردید، رصدخانهها را نیز مسلمانان ساختند.
به گفتۀ دکتر سید حسین نصر: ساختن رصدخانه به عنوان یک مؤسسه علمی، در واقع از ابداعات مسلمین بوده است. [جوان مسلمانان و دنیای متجدد: ص ۱۳۷]
قطبالدین شیرازی نیز در مورد محاسبة حرکت سیارات کتابی به نام «نهایة الإدراک» تألیف نمود که حایز اهمیت فراوانی بود، در زمینۀ جغرافیا نیز مسلمانان به اعمال سترگی دست زده، تألیفات ارزشمندی را که حاکی از دقت نظر و فهم عمیقشان بود عرضه کردند، جغرافیا یا صوره الأرض، محور مطالعۀ مسلمانان قرار گرفته، دانشمندانی مثل ابنحوقل و بیرونی در اینباره کتاب نوشتند. (قابل ذکر است که کتاب «صورة الأرض» ابنحوقل در کتابخانۀ مرحوم دکتر کامبوزیا در زاهدان موجود است.)
در رابطه با زمینشناسی نیز ابنسینا و ابوریحان بیرونی مطالعاتی انجام داده و جایگاه ممتازی کسب کردهاند.
در زمینۀ فیزیک و نورشناسی نیز مسلمانان توفیقات چشمگیری داشتند و ابنهیثم در این زمینه کتاب «المناظر» را نگاشت که از زبدهترین آثار در این زمینه است و کمالالدین فارسی شاگرد قطبالدین شیرازی، شرحی بر کتاب فوق نوشت و ابنباجه اندلسی نیز در اینباره عنایت شایانی داشت و ابوریحان بیرونی و خازنی در زمینۀ اوزان و مقادیر، تصنیفات مشهوری ارائه کردند.
در زمینۀ تاریخ طبیعی، گیاهشناسی، مطالعۀ مواد معدنی نیز مسلمانان مهارت کاملی داشتند که مشهورترینشان غافقی اندلسی است و در مورد جانورشناسی نیز جاحظ کتابی به نام «الحیوان» و دمیری کتابی به نام «حیاة الحیوان» نگاشت.
در راستای کیمیا و شیمی نیز مسلمانان توفیقات قابل قدری داشتند و سرآمدی جابربن حیان در اینباره غیر قابل انکار میباشد و محمدبن زکریای رازی نیز در این راستا قدمی راسخ داشته است. در طب نیز علیبن ربن طبری اثر مهمی به نام «فردوس الحکمة» در قرن سوم هجری قمری نگاشت. کتاب «الحاوی» رازی نیز در این فن شهرت فراوانی دارد و در اخیر نیز تألیفات ابنسینا سرآمد این فن قرار گرفتند.
در اندلس آن روز نیز علم طب از پیشرفت و گستردگی قابل ملاحظهای برخوردار بود. امیر شکیبارسلان مینویسد: جراح مشهور عربزبان ابوالقاسم زهراوی از نامدارترینِ طبیبان آن دوره بهشمار میرفت و در فن جراحی سرآمد روزگار بود و قریب به سی جلد کتاب نگاشت و کتاب او در فن جراحی به زبانهای اروپایی ترجمه شده و مورد استفاده قرار گرفت. [حاضر العالم الاسلامی: 1/133]
ابنرشد نیز یکی از نامورترین فیلسوفان و دانشمندان اسلامی است که آثار و افکار ماندگاری از خود بر جای گذاشت، و «الکلیات فی الطب» از ایشان است.
همچنین حرفۀ صحافت و کاغذسازی نیز در دمشق قاهره، بغداد و اسکندریه رونق بیمانندی داشت؛ درحالیکه در بلاد دیگر از این فن چندان خبری نبود. [همان: 1/139] و اولین کارخانۀ اسلحهسازی در طلیطله ساخته شد. [همان: 1/152]
خلاصه آنکه دوران ارتقا و بالندگی مسلمانان در بخش بزرگی از تاریخ، دلیل زندۀ دانشمداری و پژوهشگرایی آنان بود که خودباوری و خوداتکایی آنان نیز در این پیشرفت دخل عظیمی داشت.
در واقع همین توجه عمیق مسلمانان به علوم جدید بود که راههای زایش اندیشههای نوین و پدیدههای فکری جدید را فراروی آنان باز گشود و در پرتو تعالیم بلند و متعالی اسلام و قرآن و با عنایت به نوآوری روشمند و خردگرایی، توانستند هم به اهداف غایی دین تمسک شایستهای داشته باشند و هم به کرانههای روشن اندیشه و فن و علم و دانش دسترسی حاصل نمایند.
البته باید اذعان نمود که تنها احیای ذکری از آن همه بالندگی و فرزانگی و اعتلای فرهنگی، راه بهجایی نمیبرد، بلکه باید همواره مسلمانان با نیروهای خلاق و مکنون در بیشۀ ضمائرشان به افقهای تابناک علم و دانش سالم در اندیشه باشند و مشعلدار خردگرایی و عقلانیت در هر دورهای قرار گیرند؛ زیرا راه دینپژوهی جز با بیداری کامل و آگاهی از احوال جهان معاصر هموار نگشته و دسترسی به بلندای عزت و مجد امکانپذیر نخواهد شد.
دکتر سید حسین نصر مینویسد: این سنت گسترده گواهی بر این واقعیت است که اسلام در گذشته توانسته است بدون بیگانهشدن با جهاننگری اسلامی و بدون پدید آوردن علمی که اعمال آن جهان طبیعت را منهدم کند و همسازی ضروری میان انسان و محیط طبیعی را از میان ببرد، انواع گستردهای از علوم را در دامان خود بپرورد.
مهمترین دستاورد مسلمانان اهل علم آن بود که نیرومندترین معیارهای فکر انتقادی را در اختیار داشتند و مدافعان انسجام منطقی بودند، بدون آنکه در عین حال ایمانشان را از دست بدهند، یا با نگرش اسلامی نسبت به هستی که همة علوم اسلامی در بطن و دامن آن پرورش یافته بود، بیگانه شوند. [جوان و دنیای متجدد: ص ۱۵۲]