نویسنده: دکتور فضل احمد احمدی
1.ادوار آیین هندو
دین هندوئیزم یا همان هندو، آیینی زنده و متحرک است که در حال حاضر نزدیک به یک میلیارد مرید دارد و نخستین مذهب هندی است که قدمتی بیش از سههزار سال دارد.
خاورشناسان غربی، ادوار تاریخی این آیین را به سه دورهی متفاوت تقسیم کردهاند که عبارتند از: دورهی ودائی؛ دورهی برهمنی و دورهی هندو. در ادامهی این مقاله و در قدم نخست، ادوار تاریخی آیین هندوئیزم بررسی و سپس به سایر موضوعات پرداخته میشود.
الف. دورهی ودائی (۶۰۰ الی ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد)
به نظر «وینترنیتس»، محقق و هندوشناس، وداها متعلق به دورهای از ۷۰۰ قبل از میلاد تا ۲۵۰۰ قبل از میلادند؛ اما بیشتر دانشمندان امروزه یقیناً خاستگاه آنها را به تاریخی بعد از 2500 قبل از میلاد میرسانند و با این حال، پیدایش وداها دستکم به میانهی هزاره دوم قبل از میلاد برسد، به نظر بهتر میرسد.
به باور عدهای از نویسندگان، دورهی ودایی مصادف است با هجوم آریاییها و استقرار آنها در سرزمین هند. در این دوره، طبقه یا گروه «برهمنان» حاکم شد و فرهنگ آریاییها که یکی از بهترین فرهنگهای جامعهی بشری به شمار میرفت، در هند گسترش پیدا کرد.
«وداها» و «اوپانیشادها»، دو کتاب مقدس هندوها، در همین دوره به نگارش درآمدند. در دورهی وداها عمل به رسومِ متعدد ودایی، به خصوص قربانی، که از قدیم الایام مورد توجه بود و کمکم حالت افراطی به خود گرفته و باعث واکنشها و اعتراضاتی علیه این افراط گرایی شد، رواج یافته و زمینه را برای به میان آمدن اوپانیشادها مهیا ساخت. «اوپانیشادها» که از مهمترین آثار هندو در سرتاسر ادوار تاریخی هندوئیزم است، مرکب از دو جزء است: «اوپه» به معنی پیش و نزدیک و کنار و «شد» به معنای نشستن و آرام گرفتن؛ که ترکیب این دو واژه به مفهوم «نزدیک نشتسن» درمیآید. این واژه کمکم معنی «تعلیم پنهان» یا «تعلیم درونیان» را نیز در برگرفت، که استاد، در نهان آن را به بهترین و محبوبترین شاگردانش که به بهترین وجه از دستورات پیروی میکردند، میسپرد. بعد از به میان آمدن «اوپانیشادها» گرایشها و رویکردهای فلسفی و عرفانی جایگزین مراسم خشک عبادی ودایی شد که در واقع تحولات بسیار گستردهای را به میان آورد.
مستشرقین و نویسندگان برای بررسی این دوره به متون کهن ودائی، که تقریباً یکهزار سال قبل از میلاد نگاشته شده است، استناد میکنند؛ اما با نظریاتی که غالباً ناشی از فقهاللغة است، بیان این متون تقدم و تأخری برقرار میسازند؛ البته این گروه از محققین، علم، اخلاق، روانشناسی و حکمت ودائی را بدون در نظر گرفتن عقاید خود هندوها تعبیر و تفسیر کرده و مفسران هندو را مفسران بومی نام میگذارند؛ این درحالی است که طبق نظر محققین هندو و نویسندگان هندوئیزم، سرودها و اوراد ودائی منحصراً از مرشدی به شاگرد، از معلمی به دانش آموزی، طبق سنن و رسوم دینی و تغییر ناپذیر منتقل میشوند.
«سومیه ویلیامز» هندشناس معروف انگلیسی مینویسد: «مذهب ودائی، عبادت پدیدههای طبیعی مانند آتش و خورشید و باد و باران است. این پدیدهها گاهی به صورت شخصی یک ربالنوع جلوه کرده و شایستهی پرستش است، و گاهی تحت یک مفهوم کلی و مبهمِ خدای یگانه درمیآید».
به نظر میرسد این رویه با نظر محققان و علمای هندو منافات دارد؛ یکی از بزرگترین فلاسفه و مفسران هند معاصر، «شری ارو بنیدو» که در این زمینه دارای آثار متعددی است، در تفسیر «اوپانیشاد» خود مینویسد: «خدایان اوپانیشادها معرف تجلیات جهانی نیروی الهی است و به عنوان مثال: این سه خدا (ایندرا، وایو و آگنی) معرف جهان کبیر در سه مرتبه است. ایندرا در مرتبهی نفسانی، وایو در مرتبهی حیاتی و آگنی در مرتبهی مادی است.»
دورهی ودایی در فرهنگ و ادبیات هندی تأثیر قطعی و گستردهای داشته است؛ البته نیازمندیها و ضروریات زندگی معاصر، بسیاری از رسوم هندی را تغییر داده است. و بعد از دورهی ودایی، که به عبارتی دورهی پُرثمر هندوئیزم است، به تدریج از ارزش جشنها و قربانیها کم شده است. در حقیقت، باور یا همان آموزهی «اهمیسا» (بیآزاری و بیکینگی) باور فرقههای دگراندیشی مثل جینها و بوداییهاست که بعدها ارزش پیدا میکند و جای رسمهای مهمی مانند قربانی را میگیرند.
وداها که به صورت کلی میتوان آنها را «سمیتاهای» ودایی خواند، مجموعههای نیایش و آیات دینی هندو است، قهرمانهای اصلی این وداها خدایان و انگیزهی اساسی و مکرر پرستندههای آنها، فرونشاندن خشم آنها است که به عنوان نابودکنندهای اصلی زندگی شمرده میشود.
با این حال، آریاییهای ودایی یا به عبارت دیگر، آن عده از آریاییهایی که رسوم وداها را پذیرفته بودند، به گروههای متفاوتی تقسیم میشوند؛ اما وقتی با پرستش عمومی خدایان و انجام اعمال دینی دور هم جمع میشوند، معمولاً چهار ودا در دست دارند که عبارتند از: ریک ودا، یجو ودا، سامه ودا و اتروه ودا.
به نظر میرسد قدیمیترین و مهمترین وداها، «ریک ودا» است و بعد از آن «اتروه ودا» است. امروزه آذربان یا آتشبان، که منظور همان ریک ودا است، در آن آیات زیادی دربارهی علم سحر و تأثیرات قطعی پیشا آریایی میتوان پیدا کرد، و «یجور ودا» بیشتر از کارهای قربانی میگوید. بیشتر خدایان ودایی هندوئیزم از طبیعت گرفته شدهاند: خورشید، ماه، آتش، آسمان، طوفان، هوا، آب، سپیده دم، باران و… به نظر میرسد که «ایندره» خدای باران و تندر، از ارجی والاتر از دیگران بر خوردار است.
«یگیه»، یعنی جشن ستایش و قربانی، روش مهم نیایش در میان هندوها بود. دور آتش جشن جمع میشدند و پیشکشهای خود را در آن میانداختند. (البته آتش در ادیان دیگر، از جمله زرتشتی، نیز بسیار اهمیت داشت) گاهی هم آنها را در آب می ریختند. چیزهایی پیشکش میشد که دارنده به آنها دلبستگی داشت، و یا به عبارت دیگر، دارای ارزش و اهمیت قابل ملاحظهای بود. دربارهی مقصود یگیهها، نظرهای مختلفی از سوی محققین مطرح شده است، اول: آنکه میشود یگیهها را یکی از روشهای راضی کردن خدایان هندو دانست؛ یعنی از راه بخشیدن قسمتی از ثروت خود به آنها، میتوان خدایان را راضی کرد تا اینکه گناهان را ببخشد. دوم: اینکه یگیهها را میتوان پیشکشها و تحفههای یادگاری خواند که به خدایان میبخشیدن تا نشانهی طاعت، فرمانبرداری و وفاداری به آنان باشد؛ سوم این که یگیهها را میتوان کاملاً به دور از ارتباط با خدایان، یعنی روشهای ترک خان و مان به حساب آورد که البته در ذات خود نیز رسیدن به رضایت خدایان باشد.
در دین و آیین ودا متون مقدس متعددی وجود دارد که آن را ودا یعنی دانایی مینامند. «سدر بلوم» مینویسد: «این دانایی از راه گوش به دست میآید نه از راه چشم، در متون مقدس به جایی نوشته شده است، عباراتی مانند شنیده شده است و یا این سخن از مردم مقدس است، مذکور است».
«فلیسین شاله» در کتاب «تاریخ مختصر ادیان بزرگ» مینویسد: قدیمیترین بخش ودا، ریگ ودا است که بین ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد تألیف شده و شامل 1028 سرود یا به عبارت معمولیتر، آیت یا نشانه میباشد.
کهنترین سرود مربوط به قسمت اول هزارهی دوم قبل از میلاد است، که قدیمیترین کتاب مقدس محسوب میگردد. کتابهای ودا شامل سرودهای مذهبی، منظومههای فلسفی/عرفانی و اشعار دینوی و دستور و قواعد جادو، اوراد و اذکار، وسائل بیدار و تحرک درآوردن عشق است. اما در آن نظریهی تناسخ که مخصوص هندوها است، وجود ندارد.
به باوری عدهای از نویسندگان، ریگ ودا را مؤلفین آن به ده «ماندالا» طبقهبندی کردند و به استثنای طبقهی اول و دوتای آخر آن، سایر طبقات آن هر کدام به «رشیهای» مختلف یا مؤلفین مقدس نسبت داده میشود. کتاب آخر طبقات نسبت به سایر کتابها باید خیلی دیرتر نوشته شده باشد؛ زیرا با سایر کتابها در توجیهات و جزئیات فرق کلی و اساسی دارد. افکار، اندیشهها و خیالات مندرج در این کتاب، خیلی اندک و بدوی به نظر میرسد؛ بلکه بیشتر از آن فهمیده میشود که در یک جامعهی مترقی تألیف شده و دربرگیرندهی اعمال و آداب مذهبی پرپیچ و خمی است. در هر حال، این نکته را باید درنظرداشت و اِلا کتابهای مذکور راجع به جامعهی ودا و افکار و احساسات آریاییهای قدیم، خاطرات و خیالات اشتباهی به میان خواهد آورد.
دولافور در کتاب «تاریخ هند» مینویسد: مردمان آریایی جمعیت بسیار متدین و مذهبی بودند، آیین و آرایی شایسته و مناسب در میان آنها گسترش داشت و چون تمدن آنها رو به ترقی و توسعه گرایید، مشکلات زیادی در مذهب پدید آمد که آن را درهم پیچید و مراسم و تشریفات مربوطه را سخت، نامفهوم و غیرقابل تحمل گردانید؛ بنابراین، تألیف سه ودای دیگر به مرور زمان و پس از این تحولات برای مقاصد خاص مذهبی ضرورت پیدا کرد، که عبارت است از: ۱. «سامه ودا» که دربرگیرندهی سرودهایی که اغلب آن در ریگ ودا بوده و در مواقع مخصوصی آن را میسرودند؛ ۲. «یجور ودا» که محتوای آن بر تلسمات سحری و اوراد و ادعیهی توفیق یافتن در امور زندگی، و نیز افسونهایی برای حفظ از شرّها و بلیات بود. این ودای آخر وقتی تألیف شد که مردم آریایی در تمدن خیلی پیشرفت کرده بودند و حتی محتمل است که در آن زمان از عقاید و افکار مذهبی بومیها، هندوها نیز تا اندازهای در میان قسمتی از آریاییها گسترش یافته بود. تغییرات اساسی که از این طریق در اخلاق، آداب و عادات آریاییهای هندو به میان آمد، از نظر تاریخی دارای اهمیت و ارزش بسیاری است و آن منظره روشن و بشاشی که از ریگ ودا در مظاهر زندگی منعکس بود، در اینجا تبدیل به یک منظرهای گردید که خیلی کم امید بخش و بیشتر حواله به تقدیر و تسلیم به قضا و قدر میباشد؛ قضا و قدری که در سایر ادیان، از جمله اسلام نیز جایگاه بلندی دارد.