مجتهد میتواند توسط این علم در میان مصالح و مفاسد، اولویتها را در نظر بگیرد و به اساس اختیار نمودن قاعدۀ «أهون الشرين» عمل کند؛ زیرا عاقل تنها کسی نیست که خیر را از شر بشناسد، بلکه عاقل کسی است که در میان خوب و خوبتر و در میان بد و بدتر تمیز داده بتواند؛ مثلاً اگر در میان حفظ نفس و ستر عورت، تعارض به میان آید، کدام یک از آن را باید ترجیح داد؟ با تمسک و توسل به مقاصد شریعت و اهم و مهم نمودن آن مشخص میشود که حفظ نفس بر ستر عورت ترجیح دارد.
بهعنوانمثال: درصورتیکه تداوی و معالجه منوط به کشف عورت نزد طبیب باشد، حفظ نفس اهمیت دارد و بنابراین ستر عورت در این مورد، الزامیت ندارد و به معالجۀ مریض ترجیح میدهیم، گرچه سبب کشف عورت میشود؛ زیرا فساد برهنه شدن برخی از اجزای بدن، در پیش روی طبیب، کمتر از معالجه نکردن است که به سبب تلف نفس انسان زنده میگردد.
مجتهد را در صورت تعارض و ترجیح بین ادله، کمک میکند؛ چنانچه امام غزالی رحمهالله میفرماید: «مقاصد الشرع قبلة المجتهدين»؛
فهم نصوص شرعی و توجیهات آن و اختیار نمودن توجیه ارجح؛
محافظت بر کلیات شریعت و عدم اجتهاد از آنچه از مقاصد خارج میشود؛
معرفت مقاصد احكام، سبب تقليل اختلاف بين فقهاء میگردد؛
حفظ دین از نوآوری و بدعت؛ چون جهل به مقاصد شریعت، سبب بدعت و نوآوری در دین میشود.