نویسنده: دکتر فضل احمد احمدی
متون مقدس در آیین بودا
پس از مرگ بودا، پیروان او نوشتههای بسیاری جمعآوری کردند و به تدریج بر آن افزودند. به این ترتیب احکام مذهبی، اغراض و مکاتب گوناگون تغییر یافت و مقررات دین از آغاز قرن اول میلادی به زبان پالی تکمیل گردید. (پالی زبان مردم شمال شرقی هند مرکزی میباشد و برخی آن را زبان بودا میدانند.)
ماکس مولی، هندشناس بزرگ آلمانی، مینویسد: اگر دین «برهمن» دارای قدیمیترین متون مقدس است، دین بودا میتواند به خود ببالد که از حیث مقدار و کمیت کتب بودایی، اعظم صحف دینی عالَم به شمار میرود؛ زیرا به زبانهای گوناگونی و در ممالک مختلف، کتب بیحسابی راجع به این آیین به زبانهای سانسکریت و پالی و منچوری، چینی، تبتی و جاپانی و غیره نوشته شده است. قبلا باید به تقسیم قایل میشد که آن فرقۀ بودایی جنوب و فرقۀ بودایی شمال است. که فرقۀ جنوب: شامل اندیب و بیرمانی و سیام است؛ و فرقۀ شمال: شامل پنال و تبتی و چین و جاپانی و امام است.
کتب جنوب بیشتر با اصل بودایی نزدیک است و آثار ملل خارجی در آن کمتر تأثیر کرده است. زبان بوداییان جنوب، پالی است و معلوم نیست که از کلمات «بودا»، کدام یک حقیقتاً از زبان شارع خارج شده است؛ ولی ظن قوی میرود که خطبۀ «مهاوگاه» از خود بودا باشد. درهرحال، مسلّم است که در صد سال بعد از بودا، که انجمنی تشکیل شد، مهمترین قسمتهای کتب مقدس فعلی را در دست داشتهاند.
کتاب مقدس بودا به زبان سانسکریت تری پی تاکا، یعنی سه زنبیل و به زبان پالی «تی پی تاکا» نام دارد. این کتاب دارای سه قسمت است: زنبیل اول، مربوط به قواعد روحانیت است؛ زنبیل دوم، وسیلۀ رستگاری و زنبیل سوم، مفهومات فلسفی و روانشناسی است.
کتاب دیگر، «یاتاکا» نام دارد که از کتب مهم آیین بودا است و دربارۀ سرگذشت بودا در ادواری که بر حسب تناسخ به عالم آمده، بحث میکند. فرقۀ شمالی، کتب بیشتر و متنوعتری دارند؛ مثلاً در تبت دو سلسله کتب هست موسوم به گنجور و تنجور که نخستین صد جلد بزرگ و دومین دوصد و پنج جلد است. در چین در حدود «یک هزار و ششصد و شصت و دو» کتاب بودایی به دست آمده که اغلب، ترجمۀ کتب اساسی فرقۀ جنوب و فرقۀ شمال است؛ اما خیلی با اصل، فرق دارد.
برای تحقیق در دین بودا، بهترین کتاب اثر الدنبرک، هندشناس بزرگ آلمانی است که فوشه آن را تحت عنوان «بودا، زندگی، عقاید و جامعهاش» به فرانسوی ترجمه کرد و در 1894 و 1903 در پاریس چاپ شد.
اثر دیگر، کتاب «بررسی در افسانۀ بودا» تألیف سنارت، هندشناس فرانسوی است که در 1875 و 1882 در پاریس منتشر گردید.
دور کیم در کتاب «اشکال مقدماتی زندگی مذهبی» و سدر بلوم در «رسالۀ تاریخ ادیان» و سیلون لوی در اثر خود موسوم به «هند و جهان» دربارۀ دین بودا مباحث جالبی دارند.
فیلسین شاله نیز در کتاب «تاریخ فلاسفۀ بزرگ» و «فلاسلۀ هند» و «تاریخ مختصر ادیان بزرگ» و همچنین در کتاب «در جاپان و در خاور دور»، بحث دقیقی راجع به دین بودا دارد.
آثار مذهبی بوداییان، همان طوری که اشاره شد، در سه بخش یا «سبد» یعنی «تی پیتکه» تنظیم شدهاند: «وینیه پیتکه» (سبد روش)؛ دربارۀ انضباط و روش سنگه (انجمن) است. سبد دوم «سوته پیتکه» (سبد سورهها) است که شامل گفتار بودا برای افراد خاص است و از نظر فلسفی ارزش بسیار دارد و سوته پیتکه، از پنچ نکایه یا مجموعه فراهم آمده است: دیگه-نکایه یا گفتارهای بلند، مَجمه-نکایه گفتارهای میانه یا متوسط، سمُ یوته-کایه گفتارهای پیوسته، انگوترَه-نکایه، گفتارهای تدریجی، کودَّکه-نکایه گفتارهای کوتاهتر. سومین سبد، «ابی دمه- پیتکه» است و آثار ابی دمه متأخر از چهار نکایه است.
اخلاق در آیین بودا
بودا بر خلاف همۀ مکتبهای فکری و مذاهب هندویی، به هیچ حقیقت ثابتی قایل نبود و جهان را همچون جریانی گذران از عناصر ناپایدار و لحظهای میشناخت؛ تنها سازگاری میان دین بودایی و هندوئیسم، چنانکه اشاره شد، قانون علّی و معلولی «کرمه» یا اصل عمل و نتایج عمل و نیز قبول اصل زایش و مرگ پیدرپی یا «سمساره» است و اگر این دو اصل را ملاک همسویی آیین بودا با هندوئیسم بدانیم، تقریباً تمامی ادیان هندی ماهیت واحد خواهد داشت و امتیاز میان آنها تنها به نامهای مختلف آنها مربوط خواهد بود.
در واقع دین بودایی معرف نظامی کاملاً متفاوت با اصول هندویی است، با این حال، موضوع رنج آدمی در عالم و علت آن و ضرورت نجات و رهایی از رنج و چگونگی این رهایی در این آیین با آنچه در هندوئیسم مورد نظر و اعتقاد است متفاوت میباشد؛ بنابراین، دین بودایی، حداقل در دورههای اولیه، یک دین کاملاً انسانی است؛ یعنی هیچ گونه الوهیّتی در آن نمیتوان یافت.
بودا با این تفاوت و بینش فلسفی با هندوئیسم به میان آمد و در بستر مرگ به پیروانش گفت: «پس از مرگ من عقاید و قواعدی را که بر قرار کردهام بر تو حاکم خواهد بود، این عقاید در درجۀ اول اصل آزادی تحقیق و تجربۀ افراد را برقرار میسازد و این شخص عمده، دین بودا را از بسیاری از عقاید مذهبی آزاد میسازد».
بودا می گوید: «به تنها شنیدن قناعت نکنید. آیین و عقاید باستانی را باور ننمایید؛ زیرا نسلهای گوناگون آن امور را تقدیس و تکریم کردهاند و به هیج وجه به تنهایی گفتار مقامات مذهبی و دنیوی را باور نکنید، آنچه را که شخصاً آزمایش و تجربه کرده و حقیقت دانستهاید و با خودتان و دیگران مطابقت دارد باور کنید و آن را رهبر خود سازد».
چون دین بودا به عقل افراد اعتماد دارد بعضی دانشمندان آن را یک مسلک فلسفی دانستهاند و این صحیح نیست؛ زیرا که در این کیش هیچ جوابی به مشکلات فلسفه داده نمیشود. بعضی از علمای هندشناس بودا را مصلح دین برهمنی معرفی کردهاند، این هم درست نیست؛ زیرا که فقط اشتراکی میان این دو آیین وجود ندارد. بودا نه خدای براهمه و نه عبادات و نه قربانیها و نه کتب آنان را قبلو دارد. شرط مصلح اینست که بعضی از اصول و فروع دینی آن را بپذیرد و باقی را عوض کند و بودا همۀ اصول برهمنی را بر هم زد. عدهای دیگر مینویسند چون هدف دین بودا نجات ارواح است باید آن را دین نام نهاد و همان طوریکه دریا فقط تحت تأثیر طعم نمک است این عقاید و قواعد نیز فقط تحت نفوذ مزۀ رستگاری است.
دورکیم معتقد است که آیین بودا دینی حقیقی است؛ زیرا در آن عدهای از مردم امتیاز و فرق بین مقدس و پلید را میشناسند.
الدنبرک چهار حقیقت مقدس مذکور در خطبۀ بنارس را در کتاب خود موسوم به «بودا» شرح میدهد که عبارت است از: 1. رنج؛ 2. منشأ رنج؛ 3. دفع رنج؛ 4. طریق دفع رنج. در حقیقت، اینها کلیۀ عقاید بودا به شمار میرود، حقیقت اول رنج است: «ای پارسایان این است بیان مقدسی که در باب حقیقت رنج به شما اظهار بکنیم: متولد شدن رنج است، پیری رنج است، بیماری رنج است، مرگ رنج است، همنشینی با کسانیکه دوست نداریم رنج است، جدایی از کسانیکه دوست داریم رنج است، نرسیدن به لذات مطلوبه رنج است و خلاصه تعلقات پنجگانۀ انسان به اشیاء دنیوی (تعلق به جسم، احساس، تخییل و تصور با ادراک عقلی) رنج است.
دین بودا مانند سایر ادیان هندی عقیدۀ تناسخ و همچنین دور ماوراء رنج فعلی، یک گذشتۀ لایتناهی و یک آینده از رنج را میپذیرد. برای کشف این بدبینی بودا عبارت زیبایی بیان میدارد: «ای پیروان چه فکر میکنید، از این دو چیز کدام بیشتر است؟ آب چهار اقیانوس بزرگ و یا اشکالهایی که جریان داشته و شما ریختهاید؟ در صورتی که در این سفر طولانی بدون قصه، کوچ در کوچ سرگردان بودید و شکوه داشتید و گریه میکردید؛ زیرا از آنچه نفرت داشتید شریک بودید و آنچه را که دوست داشتید سهیم بودید و مرگ مادر، درگذشت پدر، وفات برادر، مُردن خواهر، مرگ پسر، درگذشت دختر، فقدان والدین، از دست دادن اموال، تمام اینها را در دوران سنین دراز شما آزمایش کردهاید و این آزمایشات را تحمل نمودهاید و… بیش از آنچه که آب در چهار اقیانوس بزرگ است اشک ریختهاید.»
رنج همگانی به استمرار موجودات و اشیاء و احساسات بستگی دارد و همه چیز میگذرد، چیزی نیست که بتوان به آن دل خوش کرد. «ای پارسایان اگر به شما میگویم آنچه احساس میکنم رنج است این به علت استمرار تمام اشکال است.»
دین بودا غالب عقاید برهمنان، مخصوصاً طرفداران او پانیشادها را نمیپذیرد؛ چون عقیده دارد که ابدیت در جهان مادی و روحانی و مخلوقات و جوهر و روح مجرد وجود ندارد و در حقیقت، چیزی جز حالت مشروط برای آنانی که در پیش واقع میشود موجود نیست که موقتاً گروهی برای تشکیل جهان خیالی ایجاد میکند، در جهان هستی وراثت علل و آثار تجلی میکند و اصل علیت اساس ندارد.
پس باید دید از کجا فلان وجود هنگام تناسخ دارای فلان بدن خاص باید شود و از میان همۀ ابدان ممکنه، بدن معینی را اختیار باید کند، بودا در جواب میگوید: ای شاگرد این نه بدن تو است نه بدن غیر این بدن؛ نتیجۀ اعمال گذشته که قوۀ معنوی او را صورت بخشیده و محسوس کرده میباشد.»
بنابر این قاعده، احوال کنونی ما نتیجۀ اعمالی است که سابقاً کردهایم و عمل هرچه باشد وجودی که در آتیه میگیریم چنان خواهد بود.
در کتب بودایی آمده است که «اعمال من دارایی من است، اعمال من میراث من است، اعمال من مادر من است، اعمال من نژاد من است که به آن تعلق دارم و اعمال من پناه من است.»
پس اعمال اخلاقی انسان محرک اصلی است که او را از مراتب پنجگانه یعنی مقام الهی، عالم انسانی، عالم اشباح، عالم حیوانی و جهنم میگذراند و به صورتی در میآورد که این عمل را در سانسکریت کارمن میگویند که از ریشۀ کار فارسی است و در زبان پالی آن را «کامد» گویند.
قوهای که وجود را در مراتب علل سابق الذکر حرکت داده وجود عینی میدهد «کارمن» است و در علم النفس بودایی مهمتر از کارمن چیزی نیست، نقطۀ اصلی است که وجود برگِرد آن میگردد و بعد از وفات بدون فنای نفس کار من است.
بودا وصیتهایی از خود به جا گذاشته است که در این میان میتوان به «ده» وصیت اشاره کرد که با توجه به این «ده» وصیت میتوان به فلسفۀ زندگی وی آشنایی پیدا کرد:
غم گین مشو؛
شراب منوش و مسکرات نخور؛
دروغ نگو و سخن بیجا نفرما؛
کسی را نکش و به زندگی کسی خاتمه نده؛
دزدی مکن؛
اعمال بیبنیاد را اساس مپندار؛
در شب نان غیر صحیح مخور؛
رقص مکن و در محافل ساز و سرود مرو؛
عطر استعمال مکن؛
طلا و نقره استفاده مکن.