یکی از علمای بسیار بزرگی که تیرهای اتهام «مرجئه» بودن بهسویشان شلیک شد، امام ابو حنیفه رحمهالله میباشد. عدهای از کسانیکه با این شخصیت والا شناخت خوبی نداشته، ایشان را مرجئه گفتهاند. امام اعظم رحمهالله یکی از شخصیتهای بزرگ و نامی جهان اسلام است که شهرت جهانی داشته و مقتدا و پیشوای تقریبا نیمی از مسلمانان کره خاکی است؛ معرفی شخصیت، کارنامههای علمی، باورها و اعتقادات و خدمات بیش از حد امام چیزی نیست که در یک مقاله و یا یک کتاب و یا کتابهایی بگنجد؛ لذا ما در این مقاله گوشهای از زندگینامهی این شخصیت قابل افتخار جهان اسلام را مختصراً مورد کنکاش و توجه قرار میدهیم و با ارایهی دلیل بیان خواهیم کرد که باور ایشان با باورهای «مرجئه» کاملا متفاوت است.
امام ابو حنیفه چه کسی بود؟
امروزه ما امام ابوحنیفه را بیشتر به عنوان بنیانگذار بزرگترین مذهب فقهی اهل سنت میشناسیم؛ اما بنابر گواهی و شهادت مؤرخان و سیرتنگاران، او در زمانهی خود پیش از اینکه به عنوان فقیهی صاحب رأی مطرح شود، منحیث متکلمی زبردست شهرهی آفاق بوده است. شخصیت عظیمی بود که با زحمتهای بیوقفهی خود، چنان مسایل را موشکافی نمود که نمونهی آن در مذاهب دیگر خیلی کم مشاهده میشود. ایشان در تلاشهای زندگی و دنیای خود موفق و پیروز بود و در تحصیل علم و معرفت هم نبوغ سرشار داشت و در زمینهی تفکر، اندیشه و استنباط احکام شرعی کارآمد و برجسته و درخشان بود. دارای چنان اخلاق فاضلهای بود که او را سزاوار رفاقت و همنشینی با پیشوایان برجستهی اسلام میساخت. ایشان در آن هنگام لقب «الامام الأعظم» را به خود اختصاص داد، لقبی که همچون خورشید افقهای جهان را در نور دید و وقتی ما این لقب با شکوه را در کنار این میگذاریم که او «فقیه عراق» و «امام اهل رأی» بود، درمییابیم که چه چیزی باعث شد که عبدالله بن مبارک دربارهی او بگوید: «ابوحنیفة مخ العلم»؛ (ابوحنیفه مغز دانش است.) و ابن جریج بگوید: «إنه الفقیة»؛ (او یگانه فقیه است). این بخش از مقاله اختصاص دارد به بررسی زندگی امام ابوحنیفه و بررسی اینکه آیا وی مرجئه بوده یا نه؟
سیری بر سیرهی امام ابوحنیفه رحمهالله
نام و نسب امام ابوحنیفه رحمهالله
نام مبارکشان نعمان، نام پدر ثابت، نام جدشان مرزبان است و متعلق به خانوادهای محترم است که در میان خویشان و جامعه از ارج و اهمیت والایی برخوردار بود. در اصل، امام ابوحنیفه از کابل، پایتخت کنونی افغانستان، است و بر اساس صحیحترین قول، در سال (۸۰ هـ) همزمان با خلافت عبدالملک بن مروان در شهر کوفهی عراق چشم به دنیا گشود. جدش مرزبان، در دوران خلافت حضرت عمر فاروق رضیاللهعنه به اسلام گروید و بعد از آن به کوفه منتقل شد و در این شهر مسکن گزید. خطیب از اسماعیل بن حماد، نوادهی امام ابوحنیفه، روایت نموده که او گفته است: «به خدا قسم، هیچ یک از نیاکان ما برده نبودند؛ جدم امام ابوحنیفه، در سال (۸۰هـ) چشم به جهان گشود و پدرشان ثابت، در اوان کودکی به نزد علی ابن ابی طالب رضیاللهعنه رفت و آنحضرت دعا کرد که خداوند بر او و فرزندانش برکت ارزانی دارد، امیدواریم که دعای آنحضرت مقبول بارگاه حق افتاده باشد.»
امام ابوحنیفه رحمهالله در همان کودکی و در ابتدای زندگی، به حفظ قرآن همت گماشت. علاقهی اولیهی او به علم کلام بود. وی برای اینکه با شرکت در مناظرات کلامی در این رشته تبحر یابد، بسیار به بصره –مرکز بحثهای کلامی– سفر کرد و توانست از طریق مناظرات متعدد با معتزله و فرقههای خوارج، در علم مناظرات کلامی، به استادی نایل آید.
چنانچه از گزارشهای تاریخی برمیآید، «تکفیر» یکی از عمدهترین مباحثی بود که مناظرات کلامی امام ابوحنیفه با خوارج در محور آن میچرخید. خوارج با قرائتی تندروانه از اسلام، تیغ تکفیر میآختند و بیرحمانه بر ایمان و تبع آن بر جان اتباع دیگر فرق اسلامی تاختند و بدین بهانه خونها میریختند و فتنههایی بر میانگیختند.
امام ابوحنیفه رحمهالله با دیدن این وضعیت ناگوار، چارهی کار را در آن دید تا در محافل کلامی با خوارج تکفیرگر و خشونتگستر درآویزد و از طریق نقد مبانی، جان بیگناهان را از گزند تیغهای آخته و شمشیرهای برافراختهی آنان نجات دهد.
خود ایشان میفرماید: «من شخصی بودم ماهر در مباحث علم کلام، زمانی گذشت که در این مباحث و مناظر معروف شدم و از اینکه مرکز خلافت بیشتر در بصره بود، احتمالاً بیستبار به آنجا سفر کردم و بعضی سالها تا شش ماه در آنجا اقامت کردم و با گروههای مختلف خوارج به مناظره پرداختم.»