فلسفهی تشخیص مراحل زندگی، ویژهی هندوها نیست؛ بلکه این مسأله در ادیان و فلسفههای متعددی مورد توجه قرار گرفته و نسبت به آن اظهار نظرهای متفاوتی ارائه شده است. در این میان، اعتقادات هندوئیزم، همانگونه که هر طبقه وظایف ویژه و لازم الاجرایی برای خود داشته و دارند، در زندگی نیز «دهرمهای» وجود دارد که مشتمل بر چهار «اشرمه» یا مرحله میباشد که در هر مرحله وظایف خاصی برای یک فرد در نظر گرفته شده است.
از نظر هندوها نخستین مرحلهی زندگی، «براهمه چاری» یا مرحلهی کسب معرفت است؛ ریشهی این مرحله در طبقهی برهمن میباشد، آنگاه که میخواستند «اپانیانا» یا رشتهی مراسم را به فرزندان بیاموزانند؛ این سه رشته یادآور سه نکته دربارهی «پاراناوا» میباشند: «ام» سمبل مطلق، «مدهه» و «شردهه» سه اصلی که به طریق کسب معرفت و دانش راهنمایی میکنند، و سرود باعظمت ودایی که در آن چگونگی پرستش خورشید به فرزندان برهمن یاد داده میشد تا بتوانند از نور و تابش خورشید الهام گیرند، در قدیم الایام هندوها، «شاگردان» همراه معلمانشان در «گوروکولا» یا مدرسهای که معمولاً در وسط جنگ قرار داشت؛ زندگی میکردند. صاحب مقام و منزلت و بینام و نشان، فقیر و غنی، توانگر و ناتوان، شاهزاده و رعیت با هم به مطالعه و زندگی میپرداختند، زندگی در آنجا علاوه بر مسائل دینورزی دیگر، شامل خدمت به «گورو» و خانوادهاش، تمرین یوگا، مطالعهی کتب مقدس، هنر و علوم میشد؛ زندگی سادهای بود که تجرد و تربیت بردبارانهی نفس را به همراه داشت و در آن بیشتر از همه چیز به عزتنفس و بیآلایش بودنِ وجود، توجه میشد.
«گورو» به عنوان معلم و دانای آن زمان، به شاگردانش نصیحت میکرد که تنها سخن راست را بگویند و همیشه «دهرمه» را به یاد بیاروند، به بزرگسالان خدمت کنند و تعالیم وداها را به یاد داشته باشند، او چنین میگفت که پدر و مادر و معلم و مهمان، موجودات الهیاند که باید احترام و عزت گذارده شوند، بیحرمتی به این طبقات گناه پنداشته میشود و فردی که مرتکب آن میشد، باید مجازات میگردید.
دومین مرحلهی زندگی فرد از نظر هندوئیزم، «گرهستهه» یا زندگی فامیلی است؛ این مرحله از زندگی هنگامی شروع میگردد که شاگرد و متعلم از «گوروکولا» یعنی مدرسهی کسب معرفت، برمیگردد و سپس ازدواج میکند و مسؤولیت خانوادگی را به عنوان شخص عاقل و بالغ میپذیرد. ازدواج در هندوئیزم، تنها یک پیوند و قرارداد میان مرد و زن نیست؛ بلکه مرحلهای مقدس در رشد معنوی یک فرد به شمار میرود. در هندوئیزم، مرد یا شوهر هیچ آیین و مراسم مذهبی را بدون همسرش انجام نمیدهد؛ بلکه همیشه باید همسر در پهلوی او حضور داشته باشد. هندوها به این باورند که زن و مرد، بدون ازدواج، کامل نیستند؛ همانند الهه «پروتی» که همسر «ارهنگجینی» است و قسمتی از شوهر میباشد. (این باور و مفهوم در اسلام نیز جایگاه و منزلت رفیع دارد.)
بر اساس آیین هندوئیزم، سومین مرحلهی زندگی یک فرد «ونه پرستهه» یعنی میانسالی است؛ این مرحله زمانی فرا میرسد که فرزندان یک شخص، بزرگ میشوند و میتوانند زندگی خود را اداره کنند و از فرزندان کوچکشان مراقبت نمایند. «و نه پرستهه» از نظر لغوی به معنای کسانی است که زندگی خانوادگی خود را رها میکنند و برای دعا و تزکیهی نفس به جنگل میروند؛ اما امروزه به این معناست که فرد خود را از جنگل آرزوها و تعلقات دنیوی رها سازد و به مطالعات فلسفی و تفکر و مراقبه بپردازد.
چهارمین مرحله از نظر هندوئیزم مرحلهی «سنیاسه» یعنی ترک زندگی معمولی است. رسیدن به مرحلهی «سنیاسه» دشوار است؛ زیرا از میان کسانیکه به مرحلهی «ونه پرستهه» رسیدهاند، تعداد بسیار کم و دشواری میتوانند به مرحلهی چهارم برسند. اما وقتی کسی به «سنیاسه» برسد، دیگر هیچ درخواست و نیازی مادی ندارد، پول قبول نمیکند و از دنیا چشم پوشیده است و با صدقات، خیرات و میوههای جنگلی که مربوط به هیچ فردی نیست، زندگی میکند؛ او از قوانین و مقرراتی که بالای افرادی معمولی جامعه است، فراتر رفته و در این حال «جیوانمُکتَه» نامیده میشود؛ یعنی فردی که زندگی روزمره را رها کرده است و دیگر به چیزی نیاز ندارد (سمیث، 2007: 90-95).
نتیجهگیری
در پایان این نوشته میتوان به چند نکتهی اساسی به عنوان نتیجهگیری اشاره کرد: نخست: اینکه خاورشناسان غربی، آیین هندو را به سه دورهی متفاوت تقسیم کردهاند که عبارتند از: دورهی ودائی، دورهی برهمنی و دورهی هندو (سوتراها و سکولاستیک). در دورهی ودایی طبقهی «برهمنان» حاکم شد و فرهنگ آریایی در هند گسترش پیدا کرد. «وداها» و «اوپانیشادها» دو کتاب مقدس هندوها در این دوره ظاهر شدند.
دورهی برهمنان مصادف با ظهور آیینهای بودائیسم، جینیسم و مذاهب ویشنویی است. در این دوره، واکنشی در برابر سلطهی طبقهی برهمنان بر زندگی مردم صورت گرفت و در پی آن روشهای مستقل عقلانی جدیدی در مقابل آموزههای وداها و اوپانیشادها به وجود آمد.
دورهی سوتراها، این دوره از قرن دوم میلادی شروع شد که مطالب فلسفی به صورت ابیات و سورههای کوتاه نوشته شد و دورهی اسکولاستیک، که آخرین دورهی فلسفی هند است، تا قرن پانزدهم میلادی ادامه داشت.
دوم: اینکه در آیین هندو، منظور از نظام طبقاتی به معنای واقعی آن، تقسیمبندی اجتماعی و مبارزهی طبقاتی آن طوریکه در مغرب زمین پس از انقلاب قرن هجدهم فرانسه و انقلاب صنعتی قرن نوزدهم پدید آمد، نیست. عاملی که در نظام طبقاتی هند باعث برتری یک طبقه بر دیگری میگردد، امور مالی و اقتصادی نیست؛ چه بسا برهمنهای فقیر و تنگدست و شودراهای ثروتمند دیده شده است؛ و مراد از نظام دینی هند، چنانکه گفته شد، بر قرار ساختن یک سلسله مراتب براساس واقعیت باطنی افراد است.
سوم: آیین هندو از خلال خدایان متعدد و اصنام متنوع جنگلی انبوه و بُنبست به نظر میرسد و همین علت موجب شده که افکار عموم ظاهر امر را با اصل امر اشتباه کنند و هندوها را بتپرست و صنمپرست بدانند؛ درحالیکه آیین هندو علی رغم این کثرت صورت و صفات گمراه کننده، دارای وحدت و نظام فناناپذیر و بیمانندی است.
چهارم: اینکه وحدتپرستی یا یگانهگرایی در میان هندوها با آن مفهوم که در اسلام رایج است، چندان صدق نمیکند؛ ازاینرو، حتی اگر در میان هندوها یگانگی و وحدتپرستی هم وجود داشته باشد، مانند توحید در اسلام نیست.
و سرانجام اینکه تقسیم زندگی به مراحله چهارگانه، یکی دیگر از ویژگیهای منحصر به فرد آیین هندو است که دارای ارزش واقعی زندگی اجتماعی میباشد.