نویسنده: عبدالحی لیّان

ب) دیدگاه الحادی

گروه دیگری از شیطان‌پرستان که به‌عنوان «شیطان‌پرستی جدید» شناخته می‌شوند و شامل همۀ شیطان‌پرستان عصر حاضر می‌باشند، اساساً منکر وجود الله متعال هستند. این دسته معتقدند که هستی را خدایی نیست و خداباوری ساختۀ اندیشۀ انسان‌ها است. نویسندۀ کتاب انجیل شیطانی می‌گوید: «خداوند انسان را نیافریده، بلکه این (ذهنیت) انسان است که همواره خدایش را می‌آفریند.»
آنتونی لاوی معتقد بود که انسان خود خدا است و همۀ خدایان ساختۀ ذهن و دست انسان هستند. او بر این باور بود که وقتی انسان، خدایی را بیرون از وجود خود عبادت می‌کند، در واقع همان ساختۀ ذهن و دست خود را پرستیده است.
لاوی برای نشر این باور به شک‌پروری روی آورده و می‌گوید: «شک در همه‌چیز یگانه راه رسیدن به دانش و معرفت حقیقی است.» او می‌افزاید: «بدون پدیدۀ خوشایندی به نام شک، رسیدن به حقیقت غیرممکن است.»
او هم‌چنین کسانی را که در همه‌چیز شک می‌کنند و حاضر به تصدیق چیزی نمی‌شوند، می‌ستاید و این کار را دانش بزرگ قلمداد می‌کند و در مقابل، اعتقاد به مبدأ واحد را سرآغاز هر نادانی می‌داند.
شیطان‌پرستان معاصر برای تکذیب دین و ایجاد تردید در دین‌داری مؤمنان، به انواع شبهات متوسل شده‌اند. از جملۀ شبهات برجستۀ این گروه برای تکذیب دین، می‌توان به دو مورد اشاره کرد:
شبهۀ نخست:
تعدد نام‌های خداوند و اختلاف دین‌داران در مورد این نام‌ها، حاکی از آن است که اصل وجود خداوند زائیدۀ ذهن انسان‌ها است.
این شبهۀ شیطان‌پرستان و نتیجۀ به‌دست آمده از آن (اینکه خدا ساختۀ ذهن بشر است)، یک گمانه‌زنی پوچ، بی‌دلیل و بی‌پایه است؛ زیرا طراحان این شبهه هیچ دلیل متقن و قابل‌اعتمادی بر آن ارائه نکرده‌اند. آن‌ها تنها به این دلیل که خودشان خدا را قبول نداشتند و از طرفی میل فطری و خداگرایی عموم مردم را مشاهده می‌کردند، به دنبال علتی غیر از وجود خدا برای این میل فطری گشتند و به چنین گمانه‌زنی‌هایی رسیدند. به‌هرحال، روشن است که این احتمال در صورتی می‌توانست قابل اعتنا باشد که دلیل برهانی و عقلی بر وجود خداوند وجود نمی‌داشت، درحالی‌که چنین نیست؛ زیرا وجود خداوند با دلائل متقن قابل اثبات است.
یکی از این دلائل، دلیل نظم در جهان هستی است که اندیشمندان از آن به‌عنوان «برهان نظم» یاد می‌کنند. برهان نظم بر دو پایۀ اصلی استوار است:
۱. نظام دقیق و حساب‌شده‌ای بر عالم هستی حاکم است.
۲. هر جا نظام دقیق و حساب‌شده‌ای وجود دارد، ممکن نیست زائیدۀ رویدادهای تصادفی باشد؛ بلکه باید لزوماً از علم و قدرت سرچشمه گرفته باشد.
بدین‌گونه، هر انسان باشعوری با مشاهدۀ پدیده‌های منظم و هماهنگ هستی به این فکر می‌افتد که این نظم و هماهنگی موجودات معلول چیست؟ آیا خودِ اجزا با همکاری یکدیگر این نظم را پدید آورده‌اند یا ناظمی حکیم و با تدبیر، این اجزا را با چنان دقتی منظم کرده است؟
قرآن مجید در آیات بسیاری، از جمله‌ آیات زیر، به موارد نظم در خلقت پیچیدۀ انسان، آسمان‌ها، زمین و جنبندگان اشاره می‌کند و آن‌ها را نشانه‌هایی برای ناظم حکیم معرفی می‌نماید: «إِنَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ»؛ «بی‌شک در آسمان‌ها و زمین نشانه‌های فراوانی برای مؤمنان وجود دارد و نیز در آفرینش شما و جنبندگانی که در سراسر زمین پراکنده ساخته، نشانه‌هایی است برای جمعیتی که اهل یقین هستند.»
شبهۀ دوم:
وجود خدا با وجود شرّ ناسازگار است. شیطان‌پرستان این شبهه را به این شکل مطرح می‌کنند: ۱. اگر خدایی وجود داشته باشد، او خالق همه چیز است. ۲. بخشی از موجودات عالم شرور هستند؛ بنابراین خداوند خالق شرور است. ۳. خلق شر کاری زشت و ناپسند است؛ پس اگر خدایی وجود داشته باشد، او کارهای زشت و ناپسند انجام می‌دهد. ۴. اگر خدا واقعاً وجود داشته باشد، باید کامل باشد و هیچ‌گاه کارهای زشت و ناپسند انجام نمی‌دهد؛ بنابراین خدای واقعی وجود ندارد.
پیش از بررسی شبهۀ مزبور، یادآوری این نکته ضروری است: گاهی شرّ و رنج، محصول شناخت و ادراک ماست و با تغییر نگاه و شناخت ما تغییر می‌کند. مثلاً خبردار می‌شویم که برادرمان تصادف کرده است. این خبر برای ما بسیار دردآور است. این درد و رنج محصول خود حادثه نیست؛ بلکه حاصل اطلاع ما از حادثه است. به همین دلیل اگر این تصادف دروغ باشد، دیگر هیچ احساس درد و رنجی نخواهیم داشت. به این نوع شرّ، شرهای پنداری گفته می‌شود.
با اندکی تغییر در زاویۀ دید، درمی‌یابیم که بسیاری از رنج‌های ما در توهّم و نگاه نادرست ما نسبت به عالم ریشه دارد. به‌عنوان نمونه، وقتی شیئی باارزش را گم می‌کنیم، اگر با نگاهی واقعی به عالم بنگریم و بفهمیم که مالک حقیقی در عالم، خداوند است، دیگر جایی برای ناراحتی و رنجیدن باقی نمی‌ماند؛ بنابراین، بخشی از شرها محصول توهّمات ماست و نمی‌توان به خداوند متعال اعتراض کرد که چرا آن‌ها را خلق کرده است؛ زیرا خداوند در پاسخ می‌فرماید این تو هستی که با نگاه واژگون و خطا از واقعیاتی که خیر و رحمت‌اند، رنج بردی و آزرده شده‌ای.
اکنون با در نظر داشتن نکتۀ فوق‌الذکر، از زاویۀ دیگری به شرّ نگاه می‌کنیم؛ تقسیم موجودات به خیر و شرّ در میان ما انسان‌ها، ریشه در «انسان‌محوری» اعتقاد ما دارد. مثلاً ما زهر مار را شرّ می‌دانیم، چون به انسان ضرر می‌زند؛ ولی توجه نمی‌کنیم که برای خود مار بسیار پسندیده و مطبوع است. یا مثلاً دهقان باران را خیر و نیکو می‌داند، ولی بنّا آن را شرّ و بد می‌شمارد، چون به نفع یکی و به ضرر دیگری است. با این حساب می‌توان گفت که شرّ مفهومی نسبی است. بر این مبنا حتی زلزله نیز برای بسیاری از جانوران نیکوست و تأثیرات محیطی مثبتی را به ارمغان می‌آورد. زلزله هم‌چنین موجب گردش سرمایه و اشتغال‌زایی وسیعی برای صدها مهندس و کارگر می‌شود، هزاران نفر از جهت مالی تأمین می‌شوند و در خلال آن علم و فنّاوری پیشرفت می‌کند و اکتشافات و اختراعات جدیدی صورت می‌گیرد.
البته ما معتقدیم که خداوند خالق همه‌چیز است، شرّ به معنای درد و رنج را نیز الله متعال خلق کرده است و هیچ چیز از دایرۀ خلقت او خارج نیست؛ اما این مسئله دلیل بر فقدان علم، قدرت و رحمت بی‌پایان او نیست؛ زیرا هیچ دلیل عقلی قانع‌کننده‌ای وجود ندارد که اثبات کند، وجود شرّها و حوادث ناگوار، در مجموع نافع نبوده و ضرر آن بیش از مصلحتش است.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version