نویسنده: عبدالحی لیّان

الگوی تربیت الهی در خانواده انبیا‌‌ علیهم‌السلام

بخش بیست‌وپنجم

خداوند عزوجل به او فرمان داد تا کشتی بسازد [همانطور که پیشتر اشاره شد] تا وسیلۀ نجاتی برای مؤمنان همراه نوح علیه‌السلام باشد؛ پس از اتمام ساخت کشتی، پروردگارش به او فرمان داد که از هر جفتی دو تا را در آن حمل کند. خداوند متعال می‌فرماید:
“قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِن كُلٍّ زَوْجَینِ اثْنَینِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَیهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ”.[1] ‏ترجمه: «(به نوح) گفتیم: سوار كشتی كن از هر صنفی نر و ماده‌ای را، و خاندان خود را، مگر كسانی را كه فرمان هلاك آنان قبلاً صادر شده است (كه همسر و یكی از پسران تو است)، و كسانی را (در آن بنشان) كه ایمان آورده‌اند».
فرمان الهی آمد و فرمود: “وَقَالَ ارْكَبُواْ فِیهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ”.[2] ترجمه: «(نوح خطاب به خاندان و بستگان باایمان خود و سائر مؤمنان) گفت: سوار كشتی شوید (و نترسید) كه حركت و توقّف آن با یاری الله و حفظ و عنایت الله است (و به هنگام ورود به كشتی و حركت آن و در وقت لنگر انداختن و خروج از آن، نام الله را بر زبان رانید و از حضرت باری یاری بطلبید و از او آمرزش گناهان خود را بخواهید و بدانید كه) بی‌گمان پروردگار من بسیار آمرزنده و بس مهربان است».
این عبارت بیانگر تسلیم این کشتی به مشیت الهی در حرکت و توقف آن است، کشتی تحت مراقبت و حفاظت خداوند است و انسان‌ها چه قدرتی بر امر کشتی در دریای خروشان، چه رسد به طوفان، دارند؟
سپس صحنۀ هولناک و عظیم طوفان فرا می‌رسد، کشتی آن‌ها را در امواجی کوه‌آسا حمل می‌کند. در این لحظۀ هولناک و سرنوشت‌ساز، نوح علیه‌السلام متوجه می‌شود که یکی از پسرانش جدا از آن‌ها و بدون همراهی ایشان است، حس پدرانه مضطرب در وجودش بیدار می‌شود و فریاد می‌زند، این صحنه را قرآن کریم چنین به تصویر می‌کشد:
“وَهِی تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِی مَعْزِلٍ یا بُنَی ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِینَ”.[3] ‏ترجمه: «(مؤمنان سوار كشتی شدند و) كشتی با سرنشینانش (سینه) امواج كوه پیكر را می‌شكافت و (همچنان) به پیش می‌رفت. (مهر پدری در میان این امواجی كه از سر و دوش هم بالا می‌رفتند و روی هم می‌غلطیدند، موج گرفت) و نوح پسرش را كه در كناری (جدا از پدر) قرار گرفته بود فریاد زد كه فرزند دلبندم با ما سوار شو و با كافران مباش، (اگر به سوی خدا برگردی نجات می‌یابی، والّا با جملگی بی‌دینان هلاك می‌گردی)».
اما فرزند ناخلف به پدر مضطرب خود اعتنا نمی‌کند و غرور جوانی اندازۀ عظمت آن وحشت فراگیر را درک نمی‌کند و می‌گوید: “قَالَ سَآوِی إِلَى جَبَلٍ یعْصِمُنِی مِنَ الْمَاء”[4] ترجمه: «(پسر لجوج و مغرور نوح) گفت: به كوه بزرگی می‌روم و مأوی می‌گزینم كه مرا از سیلاب محفوظ می‌دارد (و از غرقاب مصون)».
آنگاه این پدرِ آگاه به حقیقت وحشت و حقیقت امر، آخرین ندا را سر می‌دهد: “قَالَ لاَ عَاصِمَ الْیوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَینَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ”.[5]
ترجمه: «نوح گفت: امروز هیچ قدرتی در برابر فرمان الله (مبنی بر غرق و هلاك‌شدن كافران) پناه نخواهد داد؛ مگر كسی را كه مشمول رحمت خدا گردد و بس. (در همین هنگام موجی برخاست و او را در كام خود فرو برد) و موج میان پدر و پسر جدائی انداخت و پسر در میان غرق‌شدگان جای گرفت (و خیال خام، او را از راه آب دنیا، به آتش آخرت انداخت)».
نه کوه‌ها، نه پناهگاه‌ها، نه هیچ حافظ و نگهدارنده‌ای. مگر آن که الله متعال رحم کند.
سرنوشت فرزند نوح علیه‌السلام
در یک لحظه، صحنه دگرگون می‌شود و این موج فراگیر همه چیز را در خود فرو می‌بلعد. خداوند متعال می‌فرماید:
“وَحَالَ بَینَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ”.[6] ترجمه: «(در همین هنگام موجی برخاست و او را در كام خود فرو برد) و موج میان پدر و پسر جدائی انداخت و پسر در میان غرق‌شدگان جای گرفت (و خیال خام، او را از راه آب دنیا، به آتش آخرت انداخت).»‏
ندای حضرت نوح علیه‌السلام به پروردگارش دربارۀ پسرش
پس از هلاکت هلاک‌شوندگان و نجات مؤمنان، ندا داده شد: “وَقِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءكِ وَیا سَمَاء أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاء وَقُضِی الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِی وَقِیلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ.”[7] ‏ترجمه: «(بعد از هلاك كافران) گفته شد كه: ای زمین! آب خود را فرو خور و ای آسمان! از باریدن بایست، و (آن گاه به دستور الله) آب‌ها از میان برده شده و فرمان اجرا گردید و كار به انجام رسید، و كشتی بر كوه جودی پهلو گرفت (و در این وقت بود كه) گفته شد: نابود باد گروه ستمكاران!‏».
حضرت نوح علیه‌السلام از هلاکت پسرش با هلاک‌شوندگان غافلگیر می‌شود. پس پروردگارش را ندا می‌دهد و از او سبحانه و تعالی در مورد علت هلاکت پسرش، درحالی‌که او از خانواده‌اش بود، سؤال می‌کند و می‌گوید:
“وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِینَ”.[8] ترجمه: «نوح پروردگار خود را به فریاد خواند و گفت: پروردگارا! پسرم (كنعان كه امواج او را فرو بلعیده است) از خاندان من است و (تو هنگامی كه به من دستور فرمودی، خاندان خود را سوار كشتی كنم، در اصل وعدۀ حفظ خاندان مرا داده‌ای) و وعده تو راست است (و خلافی در آن نیست) و تو داورترین داوران و دادگرترین دادگرانی (و درددل مرا می‌دانی. پروردگارا! لطفی و مرحمتی)».
این سؤال حضرت نوح علیه‌السلام از پروردگارش از باب اعتراض به الله متعال نیست [حاشا که نوح علیه‌السلام بر امری از امور خداوند اعتراض کند] بلکه سؤالی برای استعلام و کشف از سوی نوح علیه‌السلام دربارۀ وضعیت فرزندش است که غرق شد. پس گفت:
“فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِی مِنْ أَهْلِی”[9] ترجمه: «و گفت: پروردگارا! پسرم (كنعان كه امواج او را فرو بلعیده است) از خاندان من است».
خداوند متعال فرمود: «قَالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صَالِحٍ».[10] ترجمه: ‏فرمود : ای نوح! پسرت از خاندان تو نیست، چرا كه او (به سبب رفتار زشت و كردار پلشتی كه پیش گرفته است با تو فرسنگ‌ها فاصله دارد، و ذات او عین) عمل ناشایست است.
یعنی: او از کسانی نیست که به نجات‌شان وعده داده بودم، زیرا من تنها به تو وعدۀ نجات مؤمنان از خانواده‌ات را داده بودم. به همین دلیل فرمود: “وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَیهِ الْقَوْلُ”.[11] ترجمه: «و خاندان خود را، مگر كسانی را كه فرمان هلاك آنان قبلاً صادر شده است (كه همسر و یكی از پسران تو است)».
پس این فرزند از کسانی بود که به دلیل کفر و مخالفت با پدرش، نوح نبی‌الله علیه‌السلام، فرمان غرق شدن‌شان صادر شده بود.[12]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . هود: ۴۰.
[2] . هود: ۴۱.
[3] . هود: ۴۲.
[4] . هود: ۴۳.
[5] . هود: ۴۳.
[6] . هود: ۴۳.
[7] . هود: ۴۴.
[8] . هود: ۴۵.
[9] . هود: ۴۵.
[10] . هود: ۴۶.
[11] . هود: ۴۰.
[12] . عماد الدین ابی الفداء إسماعیل، ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۲۴۸-۴۴۷.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version