نویسنده: عبدالحی لیّان

الگوی تربیت الهی در خانواده انبیا‌‌ علیهم‌السلام

بخش بیست‌وچهارم

همسر نوح علیه‌السلام و موضع او در برابر دعوتش
گاهی اوقات یک دعوتگر (داعی) ممکن است توسط قوم و دوستانش مورد آزار و اذیت قرار گیرد؛ اما وقتی به خانه بازمی‌گردد، آرامش و آسایش روحی می‌یابد. این همان چیزی بود که خاتم پیامبران و رسولان، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، در کنار حضرت خدیجه رضی‌الله‌عنها تجربه می‌کرد، حضرت خدیجه رضی‌الله‌عنها در سختی و آسانی، وزیر صادقی برای رسول خدا بود؛ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به او شکایت می‌کرد و نزد او آرامش می‌یافت، به او تکیه می‌کرد و خدیجه او را تسلی می‌داد. او در برابر سختی‌ها و رنج‌ها یاور پیامبر بود و به راستی همان است که قرآن کریم او را «مایۀ آرامش» نامیده است:
‏”وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ”.[1] ‏ترجمه: «و يكی از نشانه‌های (دالّ بر قدرت و عظمت) خدا اين است كه از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفريد تا در كنار آنان (در پرتو جاذبه و كشش قلبی) بياراميد، و در ميان شما و ايشان مهر و محبّت انداخت (و هر يك را شيفته و دلباختۀ ديگری ساخت، تا با آرامش و آسايش، مايۀ شكوفائی و پرورش شخصيّت همديگر شويد، و پيوند زندگی انسان‌ها و تعادل جسمانی و روحانی آن‌ها برقرار و محفوظ باشد). مسلّماً در اين (امور) نشانه‌ها و دلائلی (بر عظمت و قدرت خدا) است برای افرادی كه (دربارۀ پديده‌های جهان و آفريده‌های يزدان) می‌انديشند».
خدیجه رضی‌الله‌عنها هر تلاشی را برای رفع مشکلات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم انجام می‌داد، در غم‌ها و دردهای او شریک می‌شد، بار این غم‌ها را از دوش او برمی‌داشت و روحیۀ استمرار و پایداری را در او تقویت می‌کرد، تا جایی که به راستی الگوی عالی برای آنچه یک همسر مؤمن که به دعوت خیر ایمان دارد، می‌تواند برای موفقیت، پایداری و استمرار همسر دعوتگرش انجام دهد، بود.[2]
اما حضرت نوح علیه‌السلام، خداوند او را با قوم و اهل بیتش مبتلا کرد. خداوند متعال می‌فرماید: “ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ”.[3] ‏ترجمه: «خداوند از ميان كافران، زن نوح و زن لوط را مثل زده است. آنان در حبالۀ نكاح دو تن از بندگان خوب ما بودند و (با ساخت و پاخت با قوم خود، و گزارش اسرار و اخبار بديشان) به آن دو خيانت كردند و آن دو نتوانستند در پيشگاه الهی كمترين كاری برای ايشان بكنند و (آنان را از عذاب خانمان‌سوز دنيوی، و سخت كمرشكن اخروی نجات دهند. به هنگام مرگ توسّط فرشتگان بديشان) گفته شد: به دوزخ درآئيد همراه با همۀ كسانی‌كه بدان در می‌آيند».
خیانت همسر نوح در این بود که به آنچه قومش ایمان داشتند، یعنی تقدیس بت‌ها و غرق شدن در کفر و عناد قومش، ایمان داشت. او به دعوت همسرش اهمیتی نداد و موضع ردّ در برابر آن گرفت. نه تنها به این بسنده نکرد، بلکه اخبار و اسرار حضرت نوح علیه‌السلام را به دشمنانش منتقل می‌کرد. هرگاه کسی به نوح ایمان می‌آورد، او این خبر را به زورگویان قوم نوح می‌رساند. پس، خیانت او خیانتی در دین بود، نه در عفت، زیرا زنان پیامبران از زنا مبرا هستند.
به دلیل همین خیانت، او مستحق غرق شدن در دنیا به همراه غرق‌شدگان شد، همانطور که خداوند متعال می‌فرماید: “حَتَّى إِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ”.[4] ‏ترجمه: «(نوح به كار خود مشغول بود و كافران هم به تمسخر خود ادامه دادند) تا آن گاه كه فرمان ما (مبنی بر هلاك كافران) در رسيد و آب از زمين جوشيدن گرفت (و خشم ما به غايت رسيد. به نوح) گفتيم: سوار كشتی كن از هر صنفی نر و ماده‌ای را، و خاندان خود را، مگر كسانی را كه فرمان هلاك آنان قبلاً صادر شده است (كه همسر و يكی از پسران تو است)، و كسانی را (در آن بنشان) كه ايمان آورده‌اند».
مفسران گفته‌اند: «و در آن، اهل خود را حمل کن» یعنی اهل بیت و خویشاوندانش را، جز کسانی‌که فرمان هلاکت‌شان صادر شده بود و به خدا ایمان نیاورده بودند، از جمله پسرش که تنها ماند، و همسر نوح که به خدا و رسولش کافر بود.[5]
به همین دلیل، او و پسرش همراه با هلاک‌شوندگان نابود شدند و همچنین مستحق شدند که در آخرت با واردشوندگان به آتش داخل شوند، همانطور که خداوند متعال می‌فرماید: “وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ”.[6] ‏ترجمه: «و گفته شد به دوزخ درآئيد همراه با همۀ كسانی‌كه بدان در می‌آيند.
ازدواج او با حضرت نوح علیه‌السلام برایش سودی نداشت؛ زیرا خویشاوندی نزد خداوند نفعی ندارد، بلکه آنچه سودمند است ایمان به خدا و عمل صالح است.
فرزند نوح علیه‌السلام و موضع او در برابر دعوت پدرش
حضرت نوح علیه‌السلام نه تنها از ناحیۀ همسرش که از ندای ایمان رویگردان شد، مورد سختی قرار گرفت و مصیبتش در خانه‌اش با همسرش به پایان نرسید، بلکه کفر یکی از فرزندانش را نیز با خود برد، همانگونه که مادر این نگون‌بخت را نیز با خود برد.
هنگامی که نوح علیه‌السلام قومش را به هلاکت نفرین کرد و گفت: “رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّاراً ‏* إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً كَفَّاراً”.[7] ترجمه: «نوح (به دعای خود ادامه داد و) گفت: پروردگارا! هيچ احدی از كافران را بر روی زمين زنده باقی مگذار.‏ ‏كه اگر ايشان را رها كنی، بندگانت را گمراه می‌سازند، و جز فرزندان بزهكار و كافرِ سرسخت نمی‌زايند و به دنيا نمی‌آورند».‏
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . الروم: ۲۱.
[2] . احمد عبدالغنی، الجمل، هجره الرسول وصحابته فی القرآن والسنه، مصر: دار الوفاء، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۳-۱۲۴.
[3] . التحریم: ۱۰.
[4] . هود: ۴۰.
[5] . علی بن احمد، الواحدی، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۵۷۳؛ عماد الدین ابی الفداء إسماعیل، ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۴۴۵.
[6] . التحریم: ۱۰.
[7] . نوح: ۲۶-۲۷.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version