انتشار اسلام وتعامل آن با غیر مسلمانان از نگاه خاورشناسان (بخش هجدهم)
زیغرید هونکه
زیغرید هونکه میگوید: «شاید بتوان گفت که مهمترین پیروزیهای عرب این بود که ناگاه غیرعربها با تسامح و گذشت مسلمانان برخورد نمودند. متهم ساختن مسلمانان از جانب بعضی به تعصب و خشونت، جز خیالبافی و افسانهپردازی نخواهد بود، در صورتی که هزاران دلیل قاطع نسبت به تسامح و انسانیت مسلمانان در تعاملشان با قبایل مغلوب، آن اتهامات را بیاعتبار میکند. تاریخ به ما نشان داده که گروه اندکی از مخالفین اسلام، از چنان آزادی در مسائل عبادی و مسائل اجتماعی و سیاسی برخوردار بودند، و این رفتار و سلوک مسلمانان باعث شد که ملتها و اقوام تحت نفوذ اسلام، شیفته اخلاق و رفتار مسلمانان گردند. این مسأله بدان علت بود که اسلام را از تهقلب پذیرا گشتند، چیزی که تمدن آفریقایی و رومانی، با آن همه پرتو افشانی نتوانست بسان اسلام در قلبها و روانها جای گیرد.»[1]
«(لا إكراه في الدين) این همان چیزی است که قرآن بدان دستور داده است، و بر مبنای آن، عربها ملتهای مغلوب را بر پذیرش اسلام مجبور نمیکردند. مسیحیان، زردشتیان و یهودیانی که قبل از اسلام در قبال تعصب دینی، سختترین و فجیعترین مصیبتها را به دیگران وارد مینمودند، اینک با آمدن اسلام از همگان بدون هیچ مانعی به آزادی شغلی و بهرهمندی از تسامح دینی برخوردار میشدند، و مسلمانان خانههای عبادت و کلیساها را با اجبارشان برای آنان آزاد میساختند بدون هیچ اذیت و آزاری از هیچکسی. آیا چنین رفتار و سلوکی سوای منتهای تسامح و از خود گذشتگی است؟ کجای تاریخ چنین مطلبی و چنین نمونهای را سوای اسلام بیان داشته است؟ کجا و کجا؟ چه کسی است که بعد از مصیبتها و رنجهای بیزانس و فجایع اسپانیا، نفس آسودهای نکشیده باشد؟ حاکمان و فرمانروایان جدید اسلامی، در امور داخلی ملتها از هر دینی که باشند مداخله نمیکردند. آنجا که بطریق (فرمانده سپاهیان رومی) بیتالمقدس، در قرن هفتم میلادی به برادرش بطریرک قسطنطنیه عرب مینویسد: «مسلمانان به سبب عدالتشان نزد ما امتیاز دارند و هیچگاه با ما ظلم نمیکنند و هیچ سختی و ناملایماتی بر ما روا نمیدارند.»[2]
«انسانیت و تسامح عربی باعث شد که ملتها را با وجود ادیان مختلف به سوی زندگی منسجم و شگفتآوری بکشاند و رشد و گسترش خود را برای نخستین بار دریابند. چنین آزادی را در مذاهب مسیحیت نمییابی؛ چرا که پس از فشار و رنجی که از دست کلیسا تحمل کرده بودند، اکنون به آزادی و آسانی به انتشار مذاهب خود و برخورداری از حقوق انسانی بهرهمند میگشتند. امت عربی با ایمان عمیق خود توانست بهترین سفیر و دعوتگر دیانت خود باشد، نه با دعوت تبشیری و بسیج نیروهای نظامی، بلکه به سبب اخلاق پسندیده و رفتار شایسته توانست به اهداف خود دست یابد و شمار زیادی را شیفته و مفتون اسلام گرداند.»[3]
«در عصر حکومت نصرانیان، اماکن مقدس مسیحی در سوریه به فروپاشی نزدیک بود، ولی در دولت اسلامی آن ابهت و عظمت خود را یافتند. آیا چنین چیزی شگفتآور نیست؟»[4]
مونتكو مری وات
مونتگومری وات میگوید: پذیرفتن اسلام از جانب مشرکان عرب، به این علت نبود که اسلام با شمشیر انتشار یافته بود. در حقیقت قبائل بتپرست جزیره، حق انتخاب اسلام و شمشیر را داشتند. تعامل مسلمانان در مقابل یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و دیگران جداگانه بود و دیانت آنان را همتای اسلام به شمار میآوردند. در هر صورت، پذیرفتن ادیان غیر اسلامی از جانب مسلمانان در بیشتر ممالک فتح شده تحت عنوان همپیمان مسلمانان ممکن شده بود. زیرا که منظور از جهاد انتقال ساکنان به سوی دین اسلام نبود، بلکه منظور، اعتراف کردن آنان به حکومت اسلامی بود و آنان در شمار مردمانی قرار میگرفتند که اسلام از آنان حمایت میکرد، به ویژه اگر از اهل ذمه باشند. ذمیان، گروهی از مردمان بودند که به یک دین غیر اسلامی پایبند بودند و از استقلال داخلی با سرپرستی دینی مانند بطریق یا رابی برخوردار بودند. بر هر کدام از افراد مجموعهی ذمیان پرداخت جزیهی شخصی به حکومت اسلامی لازم بود، علاوه بر مبالغ گوناگون دیگری که به استناد شرایط توافقی به حکومت پرداخت میگردید. و چه بسا مالیاتی که به دولت اسلامی پرداخت میشد، به مراتب کمتر از مالیاتی میبود که به دولتهای پیشین پرداخت مینمودند.[5]
«مناطقی مانند شرق آفریقا و جنوب شرقی آسیا بودند که اسلام در آن مناطق در نتیجهی فعالیت کارگزاران منتشر گردید. مسلمانان بدون خفا نمازهای پنجگانه خود را هر روز انجام میدادند و اخلاص و التزام شایان آنان به اسلام حنیف، بتپرستانی را که روابط تجاری با مسلمانان داشتند، به پذیرش اسلام ترغیب نمود. ذمیان از طریق ازدواج، علاوه بر امور تجاری و اقتصادی، موجب تشکیل یک جامعهی کوچک اسلامی گردیدند. در میان مناطق بتپرست، آن جامعهی اسلامی به تدریج رشد و پیشرفت نمود.»[6]