نویسنده: دکتر فضل احمد احمدی
زمینههای پیدایش آیین بودا
عدهای از هندوشناسان به این نظراند که گوتمه بودا، هندو به دنیا آمد و هندو از دنیا رفت؛ و تفاوت اساسی میان اندیشههای او و آراء و عقاید دینی هندوها و متفکران هندو مذهب در این است که «بودا» گرایشی انسان دوستانه (اومانیستی) داشت و این گرایش آیین وی را از آنچه هندویی تقلی میشود، متمایز مینماید؛ ولی با این همه، گاهی گفته میشود دین بودا نه فقط وارث مبانی مهم کیش برهمنی است؛ بلکه رنگ معنوی و ماهیت دینی آن هم متأثر از معنویت هندویی است و بعضی دیگر دین بودایی را شاخهای از دین هندویی به شمار میآورند.
اما به نظر میرسد چگونگی روابط دین «بودائیسم» با هندویی وجه دیگری نیز دارد، یعنی اینکه در واکنش به وضعیتی که در اواخر دورۀ ودایی برای آیین هندو به وجود آمد، حرکتهای مختلفی انجام شد که میتوان آنها را در دو طبقه و دو طیف اصلاحی و انقلابی تقسیم کرد؛ حرکت اصلاحی، حرکتی بود که در درون خود آیین هندو انجام شد و کوشش شد تا نقاط ضعف آن را اصلاح کند. این نهضت که از گوشهنشینی گروهی از هندوها در جنگلها شروع شد، در نهایت، با انجام تغییراتی بزرگ در زمینۀ اعتقادات و نیز اعمال و شعایر آیین هندو، رویکردی درونی و عرفانی به آیین هندو داد. تدوین اوپانیشادها که شاهکار نوشتاری آیین هندو در این دوره است، هنوز هم در جهان، معنا و مفهومی خاص به این آیین داده است؛ اما حرکتهای انقلابی، از اساس این آیین را زیر سوال برده و آیینهای جدیدی را پی ریختند و آیینهای بودایی [500 تا600 سال قبل از میلاد] توسط بودا و جینه [حدود 600 سال قبل از میلاد] توسط مهاویره ثمرۀ این حرکتهای انقلابی بودهاند.
دین جینه، در میان آن دسته از ادیانی که توسط یک بنیانگذار خاص در هند به وجود آمدهاند، قدیمیترین آنها به شمار میرود؛ همچنین این دین در خلال چند قرن متوالی نخست کوشش سازمان یافتهای بود که زیر نظر یک رهبر قدرتمند مذهبی، سعی در رشد و ارتقای دین هندویی که قدیمیترین دین خود جوش سرزمین هند به حساب میآمد، داشت و سی و دو سال بعد از دین جینَ، دین بودایی به عنوان حرکت اصلاحگرایانۀ دیگری سر برآورد و این هر دو دین که از فروع و مشتقات دین هندویی هستند، نسبت به آداب قربانی کردن حیوانات و تقسیمبندی طبقاتی نظام کاست در دین هندویی، نگرش آزادمنشانه و مبتنی بر عدم خشونت و محبت داشتهاند؛ اما نتیجۀ اصلی هر دو حرکت اصلاحی اعتراضآمیز، در عوض اصلاح دین هندویی، ایجاد دو دین جدید شد.
به عبارت دیگر، هندوها نظرات فلسفی خود را به دو گروه «ناستیکه» و «استیکه» تقسیم کردهاند، منظور از «ناستیکه»، اشاره به عقاید و آرایی است که سندیت آسمانی وداها را نمیپذیرد؛ مانند آیین «بودایی» و کیش «جین» و «چارواکا» که غیر متشرع هستند و غرض از «استیکه»، شش مکتب فلسفی «برهمنی» است که بدون چون و چرا، حقایق و منزلت وداها را قبول دارند و از شریعت «برهمنی» پیروی میکنند و موجودیت خود را قایم بر آن میدانند؛ بر این اساس، افرادی که وداها را به منزلة آسمانی لحاظ نمیکردند، از دین خارج و بدعتگذار معرفی میشدند و این مسأله، برای عدۀ زیادی مشکلساز شده بود.
بودیسم، آیین منسوب به بودا است. بودا از جهت لغتشناسی، از زبان سانسکریت و پالی، از معنای «روشن شده، به حقیقت رسیدن، نور» ریشه گرفته است و در زمینۀ ادیان هندی، این واژه برای کسی اطلاق میشود که به بصیرت رسیده و مطالبی برای او با شعلهای که در درون اوست، آشکار شده است.
و به عبارت دیگر، واژۀ «بودا» به معنی بیدار است؛ اما بیشتر بوداییان ترجیح میدهند که بودا را این گونه تعریف کنند: «بودا کسی است که دمه یا حقیقت بنیادین چیزها را میشناسد.» البته گفتنی است که «بودا» یک لقب است، نه اسم خاص؛ بنابراین، به هر کسی که به این مرحله، یعنی مرحلۀ روشن شدگی رسیده باشد، قابل اطلاق است. اکنون با توجه به این نکته، بودا، بیانگذار «بودائیسم»، در حدود سالهای 563 پیش از میلاد، در کشور کنونی نیپال به دنیا آمد. در کودکی، «سیدارته» (کسی که به هدف نهاییاش رسیده) و «گُوتَمَه» (از اسامی پاکبازان کهن ودایی و در واقع اسم فامیلی او است) نام داشت و بعدها در سنین 35 تا 40 سالگی به «گوتمه شاکیامونی» (مرتاض قبیلۀ شاکیا) نام گرفت و سرانجام، به او لقب «بودا» دادند و وی را با این عنوان خواندند. تاریخ وفاتش در حدود 483 پیش از میلادی رخ داده است. همان گونه که اشاره شد، با توجه به آموزههای بودا، بعدها آیین «بودائیسم» شکل گرفت که تاکنون، مریدان زیادی در سراسر جهان به دور خود جمع کرده است.
اما از سوی دیگر، نوگرایان بودایی بر سرشت انسانی بودا تأکید میکنند و در آیین بودای سنتی، بودا کسی است که فراتر از سرشت باشد. در واقع، آموزگار خدایان و انسانها است. بوداییان اولیه به حقیقت بنیادی امور، دمه میگفتند.
پس از مرگ بودا، بنابر قول مشهور، در سال 483 پیش از میلاد، بوداییان نخستین، اولین شورای آیین بودا را تشکیل دادند و با این کار در صدد آن بر آمدند تا این آیین را از متلاشی شدن محفوظ بدارند. در سال 338 پیش از میلاد دومین شورای بودایی نیز شکل گرفت و در آن شورا مقرر شد، متون پالی (تری پیتاکه) یا آنچه که به کانون پالی معروف است که آموزههای اصلی بودایی و متون مقدس این آیین است، تدوین شود. در سال 274 قبل از میلاد، سومین شورای بودایی ایجاد شد؛ در این شورا، نخستین نشانههای اختلاف در آیین بودا به صورت رسمی آشکار شد و به دنبال آن، در میان سالهای 200 تا 180 پیش از میلاد، مکتب مهایانه (چرخ بزرگ) ظهور یافت؛ البته بین سالهای 200 پیش از میلاد تا 200 میلادی، تدوین «لوتوس سوترهها» و سایر متون مهایانه به درازا کشید و مکتب مهایانه افزون بر متون پالی، متون خاص خودش را یافت. در حدود 700 میلادی آیین بودا، به ویژه با تقریری مبتنی بر نگرش مهایانه، در سرزمین تبت راه یافت که با عنوان فرقۀ لامایی شهرت گرفت.
بنابراین، با توجه به این توضیحات، مشخص میشود که آیین بودا دارای سه فرقۀ مهم و اساسی است: فرقۀ کهن؛ (که اغلب، خود را تراوادا معرفی میکنند.) مهایانه بودیسم و لاماییسم.
آیین کهن بودا، آیینی که خود بودا آورده است (آیین کهن بودا)، و فرقۀ هینه یانه (چرخ کوچک) و یا تراوادا بودائیسم مدعی استمرار آن است و خود را ارتودوکسی آن به شمار میآورد. سه رکن مهم و اساسی این فرقۀ عبارت است از:
دُوکه (زبان پالی)؛ یعنی فرضیۀ رنج جهانی؛
اَناتا (عدم جوهر ثابت)؛
انیکه (ناپایداری اشیا).