نویسنده: دوکتور نورمحمد محبی
قرآن؛ معجزهای فراتر از زمان
بخش چهلوهفتم
قلب و دستگاه گردش خون
قلب، این عضلۀ بیهمتا، نه تنها از نظر ساختار فزیکی شگفتانگیز است؛ بلکه از دیدگاه روحی، معنوی و اخلاقی نیز جایگاهی والا دارد. جایگاه قلب در پیکر انسان، نخستین و بنیادی است. او حاکم است و سایر اعضای بدن در حکم لشکریان و خادمان اویند. قلب فرمان میدهد و اعضا و جوارح اطاعت میکنند. چنانکه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: “إِنَّ فِی ذَٰلِكَ لَذِكرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلبٌ أَو أَلقَى ٱلسَّمعَ وَهُوَ شَهِید”[1]؛ ترجمه: «و به راستی در این اندرزی است برای کسیکه دلی (آگاه) داشته باشد و با حضور قلب و گوش فرا دارد.»
قلب، حقیقت انسان است؛ جوهر معرفت، جایگاه ایمان، منبع عواطف، مرکز درک، آینۀ نیت و اراده، و محل تقوی، محبت، ترس، اخلاص و طمأنینه.
عبادتهای گوناگون در اسلام، همه در مسیر «تزکیۀ قلب»، پاکسازی آن از آلودگیها و پرورش فضیلتها تنظیم شدهاند. هدف این است که انسان از طریق قلب پاک، به سوی خداوند متعال بلند گردد، قرب الهی را درک کند و در آخرت به نعمت بهشت نائل شود.
قلب، گوهر ناشناخته در کالبد انسان
قلب از شگفتانگیزترین آفریدههای خداوند متعال است. در ظاهر، اندامی کوچک است؛ اما در باطن، جهانی پُر از راز. اگر اوتار و نغمههای قلب با صفا تنظیم شود، انسان را به مرتبۀ فرشتگان میرساند؛ لبریز از مهربانی، شفقت، محبت و احساسات نیکو؛ اما اگر قلب آلوده گردد، از رحمت دور میشود، و انسان را به حضیض ذلت، نفرت و خشونت فرو میبرد.
قلب، با آنکه کوچک است، ولی قدرتی دارد که هر بزرگ را در برابرش کوچک مینماید و هر کوچک را در پیشگاهش بزرگ. برخی قلبها همانند گوهرند: صاف، شفاف، و پُرارزش. برخی چون صخره: استوار، اما بینور. و برخی همچون هوا: سبک، ناپایدار، بیاثر.
قلب میمیرد و زنده میشود. بالا میرود و پایین میآید. گاه به اوج ستارگان میرسد و گاه در خاک گُم میگردد. این همان راز بزرگ انسان است: اگر همه چیز را بیابد ولی قلب خویش را گم کند، هیچ نیافته است.
ساختار و وظیفۀ فیزیولوژیکی قلب
از دیدگاه علمی، قلب یک «پمپ دوگانه» است که پیوسته و بیوقفه، خون را به تمام بدن میفرستد. این خون شامل غذا، اکسیجن و مواد حیاتی است که از طریق شبکهای از رگها، بهطول بیش از ۱۵۰ کیلومتر، به هر سلول، بافت و عضوی از بدن میرسد.
قلب، از ماه دوم بارداری جنین آغاز به تپش میکند و تا آخرین لحظۀ عمر، نه سُستی میگیرد، نه از حرکت باز میماند، نه محتاج استراحت یا مراقبت، و نه منتظر رهنمایی یا تجدید نیرو.
در عین حال، با اینکه انسان با غفلت و احساسات منفی چون خشم، کینه و اندوه قلب خود را میفشارد، باز هم این عضلۀ شریف به کار خود ادامه میدهد. قلب، آفتابِ جهانِ وجود انسان است. تمام فعالیتها، افکار، احساسات و تصمیمات، از همین مرکز زندگی آغاز میشود.
شگفتی در ساختار عملکردی قلب
قلب عضلهای است که نهتنها از پیچیدهترین ساختارهای عضلانی برخوردار است، بلکه عملکردی خارقالعاده دارد. او در هر دقیقه حدود «۸۰ بار» منقبض و منبسط میگردد، و هنگام فشار یا هیجان، تپش آن ممکن است به «۱۸۰ بار در دقیقه» نیز برسد.
قلب، روزانه حدود «۸۰۰۰ لیتر خون» پمپاژ میکند؛ معادل «۸ متر مکعب». در طول عمر، این مقدار میتواند مخزنی را پر کند که به اندازۀ یکی از «آسمانخراشهای دنیا» باشد!
از دیگر شگفتیها این است که قلب در ضربانهایش به فرمان مستقیم مغز نیاز ندارد. او دارای «مرکز برقی مستقل» در درون خود است که فرمان انقباض و انبساط را صادر میکند. این مرکز بهگونهای کارآمد و خودکار تنظیم گردیده که بینیاز از تنظیم بیرونی است.
حتی دسامات (دریچههای) قلب نیز با دقت شگفتانگیزی کار میکنند. این دریچهها اجازه میدهند خون تنها در یک جهت عبور کند و از بازگشت آن جلوگیری میکنند؛ اصلی که در تمام پمپهای پیشرفتۀ صنعتی نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
مرگ قلب، مرگ انسان است
وقتی قلب در قفس سینه آرام میگیرد و از تپیدن باز میماند، دیگر از انسان چیزی باقی نمیماند جُز بدنی بیروح، همانند تنۀ خشک نخل بیمیوه. این قلب است که اگر زنده باشد، تمام جسم و جان را زنده میسازد. چنانکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمود: «ألا وإن فی الجسد مضغة: إذا صلحت صلح الجسد كله، وإذا فسدت فسد الجسد كله، ألا وهی القلب.»[2]؛ ترجمه: «آگاه باشید که در جسم پارهگوشتی است که اگر صالح شوده، همۀ جسد درست و صالح میگردد و اگر فاسد گردد تمام جسم فاسد میگردد و بدانید که آن قلب است.»
خلاصه، قلب محور حیات و سعادت است
قلب، تنها یک عضو عضلانی نیست، بلکه محور حیات، مرکز معرفت و جایگاه ارتباط انسان با پروردگار است. سعادت و شقاوت انسان در گروِ پاکی یا آلودگی قلب اوست. اگر انسان در پی معنویت و رشد است، باید قلب خویش را تزکیه کند، از حسد و کینه بپیراید، و آن را به نور ایمان و ذکر الهی روشن سازد.
چه نیکو سروده است احمد شوقی، شاعر بلندآوازۀ عرب:
دقّاتُ قلبِ المرءِ قائلةٌ لَهُ إِنَّ الحیاةَ دقائقٌ وثوانِی
فارفعْ لنفسِكَ قبلَ موتكَ ذِكرَها فَالذِّكرُ للإنسانِ عُمرٌ ثانِی
ترجمه: تپشهای قلب انسان، به او میگویند: که زندگی چیزی جز دَقیقَهها و ثانیهها نیست. پس پیش از آنکه مرگت فرا رسد، برای خودت نام نیکو به جا بگذار؛ زیرا که یادِ نیک، برای انسان زندگیِ دومی است.
قلب، در نگاه دین و علم، نه تنها منبع زندگی جسمانی؛ بلکه مرکز حیات معنوی و اخلاقی انسان است. بنابراین شناخت آن، هم برای طبیبان مهم است، و هم برای عارفان و اهل دل. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَفِی أَنفُسِكُمۚ أَفَلَا تُبصِرُونَ.»[3]؛ ترجمه: «و نیز در وجودتان (نشانههایی است) آیا نمیبینید؟»[4]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. ق: ۳۷.
[2]. البخاري، أبو عبد الله محمد بن إسماعيل الجعفي (۱۴۱۴ هـ)، الجامع الصحيح، ج ۱، ص ۲۹، دار ابن كثير، دار اليمامة-دمشق.
[3]. ذاریات: ۲۱.
[4]. فشرده از: موسوعة الإعجاز العلمي في القرآن والسنة، ج ۱، ص۱۴۰-۱۴۲.