محمد بن ادریس شافعی، یکی دیگر از ائمه اهل سنت است. او به قبیله قریش منتسب بوده و در سال ۱۵۰ هجری قمری در شهر غزه از شهرهای فلسطین دیده به جهان گشود. در بیست سالگی به مدینه رفت و در شمار شاگردان مالک بن انس درآمد. امام شافعی (رحمه الله) به مدت ۹ سال و تا مرگ مالک نزد او به سر برد. امام شافعی در بغداد با محمد بن حسن شیبانی، فقیه معروف حنفی، ارتباط علمی داشت. آشنایی امام شافعی (رحمه الله) با مذهب حنفی و مکتب اهل رأی که در عراق متداول بود، سرانجام به آن انجامید که او مذهب نوینی، که میانه و حد وسط مذهب حنفی و مذهب مالکی و مکتب اهل حدیث که در حجاز رایج بود را پدید آورد.[1]
جلالالدین سیوطی در کتاب «الاشباه و النظائر» میگوید: «هیچ کس از اهل قبله تکفیر نمیشود؛ به استثنای مجسّمه (قائل به جسمانی بودن خداوند متعال) و منکر علم خداوند متعال به جزئیات.»[2]
برخی از شارحان فقه و اندیشه امام شافعی (رحمه الله) که بر اساس دیدگاه وی آموزههای دین را تشریح و تبیین کردهاند، بحث «عدم تکفیر اهل قبله» را در ردیف عقاید دیگر مانند توحید، نبوت، برزخ و قیامت بیان نمودهاند. ابن الملقن سراجالدین در کتاب «التذکرة فی الفقه الشافعی» در همان ابتدای کتاب عنوانی را به «کتاب توحید» اختصاص داده و در آن پس از ذکر وجوب عقاید، عدم تکفیر اهل قبله را به گونهای بسیار روشن بیان نموده است که اهل قبله را نباید به دلیل ارتکاب گناهی، تکفیر کنیم.[3]
امام نووی (رحمه الله) یکی دیگر از شارحان فقه امام شافعی (رحمه الله) از قول «متولی» نقل میکند که او گفته است: «چنانچه مسلمانی بگوید: ای کافر! بدون آنکه آن را توجیه کند، کافر میشود؛ زیرا او اسلام را کفر نامیده است.»[4]
شیخالاسلام تقیالدین سبکی، یکی دیگر از علمای شافعی میگوید: اقدام کردن به تکفیر مؤمنان، بسیار سخت است. هر کس در قلبش ایمانی وجود دارد؛ تکفیر اهل هوا و هوس و بدعتها با وجود گفتن «لا اله الا الله و محمد رسولالله» توسط آنها دشوار است. تکفیر امر وحشتناک و پرخطری است. امام شافعی (رحمه الله) درباره گران و خطرناک بودن تکفیر زیاد سخن گفته است.[5]
امام غزالی (رحمه الله) میگوید: «چیزی که سزاوار است طالب علم متمایل به آن باشد این است که از تکفیر تا جایی که راه دارد، احتراز کند؛ زیرا مباح شمردن ریختن خون و اموال نمازگزاران رو به قبله و تصریح کنندگان به لا اله الا الله محمد رسولالله اشتباه است و اشتباه در رها کردن هزار کافر در زندگی (نکشتن آنها)، آسانتر از خطای در ریختن قدر خون حجامتی از خون مسلمان است.»
او میگوید: «توصیهی من این است که زبانت را از اهل قبله تا میتوانی نگهدار! تا زمانی که میگویند «لا اله الا الله محمد رسولالله» و آن را نقض نکردهاند. زیرا تکفیر خطر دارد؛ در حالی که سکوت خطری ندارد.»[6]
ابوحامد غزالی، یکی از بزرگترین عالمان شافعی نیز گفته است: «چگونه به کسی که ایمان به خدا و روز جزا دارد و خدا را با گفتارش که او را تنزیه میکند و عملی که قصد میکند با آن خدا را با اخلاص و با آن ایمانش را افزایش میدهد و معرفت به خداوند متعال پیدا میکند و سپس خداوند متعال به او اکرام میکند و زمینهی دستیابی بیشتر را به او میدهد و رضایت خود را به او اعلام میکند؛ آن وقت کسی بدون دلیل شرعی او را تکفیر میکند و این، مقیاس کار قرار نمیگیرد؛ ایمان از او بیرون نمیرود مگر با رها کردن آن و اعتقاد به آن چه با موجودیت ایمان سازگار نیست.»[7]
امام احمد بن حنبل (رحمه الله):
امام احمد (رحمهالله) تکفیر مسلمانان و اهل قبله را جایز نمیداند زیرا به صراحت گفته است: «تکفیر مسلمانان به خاطر گناهانشان جایز نیست و کسی به خاطر عملش از اسلام خارج نمیشود». وی در پیامد خطرآفرین تکفیر در کتاب مسند خویش، حدیثی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آورده است که: «هرگاه شخصی به برادرش بگوید: ای کافر! همانا کفر به یکی از آنها بازمیگردد.»[8] همچنین حدیث صحیحالسند دیگری را از رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میآورد که وارد شدن به بهشت را در بیان دو جمله یکی شهادت به وحدانیت خداوند تبارک و تعالی و دومی؛ اقرار به رسالت رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میداند.[9] امام احمد (رحمهالله) روایت دیگری را از رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل میکند که از نظر سند، صحیح و در آن آمده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود شخص تنها به «لا اله الا الله» وارد بهشت میگردد.[10]
پیامبر (صلیاللهعلیهوسلم) در روایت دیگری نیز ورود به بهشت را در اعتقاد به پنج چیز میداند: ایمان به خدا، ایمان به روز قیامت، ایمان به بهشت و جهنم، ایمان به قیامت و ایمان به حساب.[11]
امام احمد (رحمهالله)، روایت صحیحالسندی دیگری را ذکر کرده که اگر اندک تأملی در آن نمائیم، به طور قطع به این نتیجه خواهیم رسید که صاحب شرع مقدس به هیچ وجه راضی به تکفیر اهل «لا اله الا الله» نیست و به شدت از آن نهی کرده است. در این روایت چنین آمده است: «اسامه بن زید گفت: رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ما را در ضمن سریهای، به منطقه حرقات فرستاد. مردم آن منطقه ما را ترک کرده و فرار کردند. ما به مردی از آنها رسیدیم؛ وقتی او را محاصره کردیم، وی گفت: لا اله الا الله، ما او را با شمشیر زدیم و به قتل رساندیم. بعد از آن، برای من از این جهت تشویشی پیدا شد (نکند به ناحق کشته باشم)؛ از اینرو، آن را برای رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تعریف کردم. آنحضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به من فرمود: در روز قیامت چه کسی میتواند تو را از گوینده لا اله الا الله نجات دهد؟ عرض کردم: یا رسولالله! او از ترس شمشیر و کشته شدن لا اله الا الله گفت. آنحضرت (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: آیا تو سینه او را شکافتی و از آنجا دریافتی که او از روی ترس آن را گفته است؟ آنگاه بارها فرمود: «من لک بلا اله الا الله یوم القیامه»؛ یعنی در روز قیامت چه کسی تو را از گوینده لا اله الا الله نجات میدهد. اسامه گفت: وقتی دیدم آنحضرت (صلیاللهعلیهوآله) مرتب این سخن را تکرار میکند، آرزو کردم ای کاش، همین روز مسلمان شده بودم (تا مرتکب چنان جنایتی نمیشدم).»[12]
با این همه روایاتی که در مهمترین کتاب حنابله یعنی مسند امام احمد (رحمهالله) از رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل شده است، اگر گروهی خود را پایبند به مذهب حنبلی بدانند و در عین حال اهل قبله را تکفیر نمایند، از دو حال خارج نیست؛ یا به دروغ خود را حنبلی میدانند و یا تخلف از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای آنها کاری سهل و ساده است.