شورا و مسئلهٔ افک: در جریان سفر غزوۀ بنیالمصطلق، رهبر منافقین، عبدالله بن اُبَی بن سلول، به حضرت عایشه، اُمالمؤمنین رضیاللهعنها، تهمت بست. شدت این اتهام به حدی بود که نزدیک بود طوفانی از بدبینی و بدگمانی در مدینه برپا شود. رسولالله صلیاللهعلیهوسلم برای تصمیمگیری دربارۀ جداشدن از اُمالمؤمنین با اسامه بن زید و حضرت علی رضیاللهعنهما مشورت کرد. سپس به مسجد رفت و در مجلسی بزرگ فرمود: «ای مسلمانان، آیا کسی هست که مرا معذور بدارد از اینکه علیه این مرد اقدامی کنم؟ زیرا او تکلیفی بزرگ برایم ایجاد کرده است. به الله قسم، من دربارۀ همسرم چیزی جز خیر و نیکی نمیدانم و هیچ امر ناپسندی در او مشاهده نکردهام.» پس از این واقعه، سورۀ نور نازل شد که در آن آیات مربوط به پاکی حضرت عایشه رضیاللهعنها بر پاکدامنی ایشان گواهی دادند. در نتیجه، منافقان و تهمتزنندگان با ناکامی و یأس مواجه شدند.[1]
شورا و صلح حدیبیه
در جریان غزوۀ حدیبیه، زمانیکه پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم به منطقۀ غدیرالأشطاط رسید، بخش خبری مسلمانان اطلاع داد که قریش مکه قبایل اطراف را گرد آوردهاند تا مانع از ورود مسلمانان به بیتالله شوند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمود: «ای مسلمانان، به من مشورت دهید که اکنون چه اقدامی کنیم. آیا درست است که به خانوادههای قریش، که از دوستان آنان هستند، حمله کنیم؟» حضرت ابوبکر رضیاللهعنه اظهار داشت: «ما برای زیارت بیتالله آمدهایم و باید با همین نیت پیش برویم. اگر کسی بخواهد مانع شود، با او خواهیم جنگید.» در نهایت، این مشورت منجر به انعقاد صلح حدیبیه شد.[2]
شورا و محبوسین هوازن
در غزوۀ حنین، حدود شش هزار نفر از قبیلۀ هوازن به اسارت درآمدند. هنگامیکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم از محاصرۀ طایف بازگشت، در منطقۀ جعرانه توقف کرد. علت توقف، انتظار برای ایمانآوردن هوازنیها بود تا اموال و اسیرانشان به آنان بازگردانده شود. اما آنان در آمدن تأخیر کردند. در نتیجه، اموال غنیمت میان مسلمانان تقسیم شد.
پس از پشیمانی هوازنیها، آنان نزد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم آمدند. آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم شورایی تشکیل داد و فرمود: «من مایلم اسیرانشان را آزاد کنم. هر کسی از شما که میخواهد آنان را آزاد کند، مختار است. هر که نمیخواهد، من در عوض معاوضه آنان را آزاد خواهم کرد.»
مردم پذیرفتند و گفتند: «ما با خشنودی خود آنان را آزاد میکنیم.» پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمود: «این خبر را به رهبران خود برسانید.» پس از بازگشت نمایندگان و اعلام رضایت عمومی، تمامی اسیران آزاد شدند.
شورا دربارۀ حضرت معاذ بن جبل رضیاللهعنه
هنگامیکه حضرت معاذ بن جبل رضیاللهعنه بهعنوان والی یمن منصوب شد، شورای مشورتی تشکیل شد. اعضای شورا دیدگاههای خود را بیان کردند و پس از دقت و تعمق، حضرت معاذ رضیاللهعنه را برای این منصب انتخاب کردند.
اهمیت شورا
امام محمد بن اسماعیل بخاری، امام ابوداود و امام ترمذی رحمهمالله، به دلیل اهمیت مشورت، در کتابهای خود بابهای ویژهای به این موضوع اختصاص دادهاند. عنوانی که امام بخاری رحمهالله در این زمینه انتخاب کرده است:
باب قول الله: وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ؛ در این باب تأکید شده است که مشورت برای تصمیمگیری و روشنشدن حق انجام میشود.
جلالالدین سیوطی رحمهالله (متوفای ۹۱۱هـ.ق) نیز در کتاب الخصائص الکبری بابی به نام «باب اختصاصه بوجوب المشاورة» گشوده است. این باب بر وجوب مشورت برای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم در امور غیرمنصوص تأکید دارد.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم بهعنوان پیامبر خاتم، مشورت را سنتی حسنه قرار داد تا الگوی امت باشد. این سنت به مسلمانان آموخت که در امور مختلف با علما و فقها مشورت کنند و از طریق اجتهاد، حکم مسائل خود را بیابند.
شورا در عصر خلفای راشدین
بعد از رحلت حضرت سیدالمرسلین و انتقال زعامت به خلفای راشدین رضواناللهعليهم، حسب سابق اصل شورا رعایت میگردید؛ چنانکه در زمان خلافت صدیق اکبر؛ حضرات عمر و عثمان و علی رضیاللهعنهم این سمت و نقش را داشتند. همچنین در عهد حضرت ذىالنورین؛ حضرت علی و مروان سمتهای معاونت و مشاورت خاص را به عهده داشتند. بهاینترتیب، در دوران خلافت راشده رعایت اصل شورا منحیث یک قاعدۀ مرعىالأجرا جاری بوده است. خلفای راشدین هیچگاه هوای نفس خود را بر امت تحمیل نکردند و از استبداد رأی بری بودند.
برای روشن شدن این مطلب به ذکر چند رویداد تاریخی میپردازیم و از دریچۀ آنها بهطور فشرده و مختصر تذکر میدهیم تا روشن شود که خلفای راشدین تا چه حد به امت و افراد صاحبنظرش حق آزادی فکر و بیان و حرّیت سیاسی را قایل بودند و نظرات مخالف را تحمل میکردند و باب مباحثۀ آزاد را در قضایا بازمینمودند؛ چنانکه مناقشه، بحث و تحقیق تا به حدی پیش میرفت که طرفین به یک توافق میرسیدند یا به رأی اکثریت عمل میشد.
صحابۀ کرام رضیاللهعنهم بر اساس اصل شورا و بیعت اهل حل و عقد، خلفای راشدین را انتخاب نمودند و خلفای راشدین هر یک در دورۀ خلافتشان بر اساس شورا حکومت مینمودند. سيدنا ابوبکر صدیق خلافت را پس از برگزاری جلسۀ شورای «سقيفۀ بنی ساعده» به عهده گرفت. در برابر حوادث و مشکلاتی که با آنها روبهرو میشد، به رأی و مشورت رو میآورد و شعارش این بود: «لیكن الإبرام بعد التشاور والصفقة بعد طول التناظر.»؛ اما تصمیمگیری پس از مشورت و تبادل نظر بسیار.
معمول سيدنا ابوبکر صدیق رضیاللهعنه این بود که هرگاه کاری پیش میآمد که نیاز به معرفت حکم شرع در آن زمینه وجود میداشت، به کتاب الله و سنت رسولالله صلىاللهعلیهوسلم نگاه میکرد؛ اگر حکم آن را در آنها مییافت، مطابق آن فیصله مینمود و اگر خودش نمییافت، از مسلمانان جستوجو میکرد که شاید حدیثی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم در مورد آن مسئله در نزدشان پیدا شود و اگر از یافتن آن درمانده میگردید، سردارهای مسلمانان و علمایشان را فرامیخواند و در زمینۀ آن، با ایشان مشورت میکرد.
علامه عبدالشکور لکنوی رحمهالله میفرماید: «هرگاه دوسیهای [پروندهای] به نزدش آورده میشد، برای حل آن از همه اول به قرآن مراجعه میفرمود و اگر حل آن در قرآن یافت نمیشد و حدیثی به یادداشت، بهوسیلۀ آن حلوفصل میکرد وگرنه از صحابۀ کرام رضیاللهعنهم استفسار میکرد که اگر کسی نسبت به این موضوع حدیثی به یاد دارد، بیان نماید؛ سپس اگر حدیثی یافت میشد، بسیار مسرور میشد وگرنه علماى صحابه رضیاللهعنه را جمع کرده و بهاتفاق آرای آنان، فیصله میکرد؛ چنانکه وقتی مسئلۀ میراث جده پیش آمد و صراحتاً ذکر آن در قرآن نیامده است و حدیثی هم در این زمینه به یاد نداشت، از صحابه رضیاللهعنهم پرسید. حضرت مغیره رضیاللهعنه گفت: رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم به جده یکششم مال را داده است. حضرت صدیق رَضَیاللهعَنْهُ پرسید: آیا کسی دیگر هم این حدیث را میداند؟ محمد بن مسلمه رَضِیاللهعنه گفت: بلی؛ من هم آن را یاد دارم. جناب بینهایت خوشحال شده و همینطور فیصله نمود. همچنین باری مسئلۀ میراث جد پیش آمد و حدیثی نزد کسی یافته نشد و همه بر یک امر اتفاق نکردند؛ پس آن جناب رضىاللهعنه او را در حکم پدر داخل کرد.»[3]
هنگامیکه حضرت صدیق رضواناللهعلیه به مقام خلافت رسید، برای تأمین نفقه میخواست حسب معمول به بعضی مشاغل مصروف شود، اما حضرت فاروق اعظم رضیاللهعنه خواهش کرد تا از کار و شغل شخصی جهت تأمین امرار معیشتش منصرف گردد و به امور خلافت بیشتر مشغول شود؛ در عوض، شبانهروز سه درهم از بودجۀ دولت اسلامی و بیتالمال بستاند. حضرت صدیق اکبر به این پیشنهاد راضی شد، اما بازهم برای اطمینان بیشتر، آن قضیه را با مسلمانان در میان گذاشت. در مسجد به حاضران چنین فرمود: «أيها الناس، إن عمر وعليا ارتضا لي رزقا فى بیتالمال ثلاثة دراهم فى اليوم، أَفَرضيتم بهذا؟»؛ «ای مردم، بیشک عمر و علی برایم از بیتالمال در روز سه درهم قایل شدهاند، آیا بدین راضی هستید؟» مسلمین در جواب گفتند: «اللهم قد رضينا»؛ «بار خدایا، بیگمان که پسندیدیم و رضایت داریم.»
منقول است که وقتی حضرت خلیفۀ اول اسلام احساس کرد که گویی رحلتش قریب است و مأموریتش رو به اختتام میباشد، آنگاه در مورد جانشینی (استخلاف) حضرت عمر رضیاللهعنه با سران اصحاب و کبار و صاحبنظران امت مشورت کرد و از آنان نظرخواهی نمود و آرای موافق و مخالف را دریافت تا اینکه برایش ثابت شد که اکثریت اهل رأی و خبرگان امت به جانشینی حضرت عمر فاروق اعظم موافق میباشند. آنگاه جنابشان تصمیم خود را اعلام فرمود.