وقتی که حضرت مریم از حامله شدن به سیدنا عیسیعلیهالسلام یقین حاصل کرد، به مکان دوری رفت تا از تهمتهای قوم بنی اسرائیل در امان بماند. خداوند متعال میفرماید:«فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِیّا • فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یا لَیتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْیا»؛«پس مریم به او حامله شد و با جنین خود در مکان دوردستی گوشه گرفت، زمانی که درد زایمان او را به کنار تنهی درخت خرما کشاند (تا آنجایی که خود را از دید مردمان پنهان کرده بود، بدان تکیه دهد، در آن هنگام درد زایمان شدت گرفت و عیسی علیهالسلام متولد شد و مریم هنگام ولادتش) گفت: ای کاش قبل از این مرده بودم و چیز ناقابل و فراموش شدهای بودم.»
حضرت ابن عباس گفته است که منظور از مکان دور، وادی «بیت لحم» بود که از ایلیا(محل زندگی مریم) چهار میل فاصله دارد.
حضرت مریم، چون میدانست که مردم سخن او را باور نمیکنند، بهترین راهحل را دوری جستن از آنان دید و چون میدانست که بعد از تولد عیسی با انواع تهمتهای ناروای مردم روبهرو خواهد شد [لذا اندوه و هراس، وجودش را فراگرفت] و در آن لحظه، از سختی این حالت آرزوی مرگ کرد.
دیگر نگرانی مریم علیهالسلام این بود که بدون امکانات چگونه وضع حمل انجام شود؛ اما ندایی به مریم توصیه میکند و از او دلداری مینماید و شبهات ذهنی و نگرانی او را دور میسازد.
خداوند متعال میفرماید: «فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِیا (٢٤) وَهُزِّی إِلَیكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیكِ رُطَبًا جَنِیا (٢٥) فَكُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَینًاۖ فَإِمَّا تَرَینَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْیوْمَ إِنسِیا (٢٦)»؛«پس صدا زد ایشان را(بهوسیلهی جبرئیل یا حضرت عیسی) از پائین او که اندوهگین مباش! پروردگارت چشمهای را پایینتراز تو قرار داده است و تنهی درخت خرما را به طرف خود بجنبان تا خرمای نورس دستچینی بر تو فرود آید؛ پس [از این خرمای شیرین] بخور و [از آن آب گوارا]بنوش و [با دیدن این فرزند دلبند و پیامبر] چشم را روشن دار و هرگاه کسی را دیدی [و از فرزندت سؤال کرد با اشاره] بگو: من برای خدای مهربان روزهی (سکوت) نذر کردهام و امروز با هیچ انسانی سخن نمیگویم.»
در این آیه خداوند مریم را به خوردن و آشامیدن و خوابیدن تشویق کرده است و به دنبال آن خداوند از مریم خواسته است که از سخن گفتن با مردم بپرهیزد و پاسخ دادن به آنان را به پسرش واگذار کند، تا خجالت نکشد و با ظهور این معجزه پاکدامنی او به اثبات برسد.
برگشتن مریم با فرزندش به میان مردم و تهمتهای ناروا
خداوند متعال در مورد بازگشت مریم با پسرش به میان مردم میفرماید: «فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُۖ قَالُوا یا مَرْیمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیئًا فَرِیا (٢٧) یا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِیا(٢٨) فَأَشَارَتْ إِلَیهِۖ قَالُوا كَیفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیا (٢٩)»؛«مریم درحالیکه فرزندش را برداشته بود، او را پیش اقوام خود برد؛ آنان گفتند: ای مریم! کار زشتی کردهای! [و در توبیخ او گفتند:] ای خواهر هارون! نه پدر تو مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکاره بوده [پس چطور مرتکب چنین کار زشتی شدهای] مریم [وقتی که شک و تردید و تهمتهای آنان را دید] به فرزندش اشاره کرده [و سخن گفتن را به او حواله کرد و آنان گمان کردند که مریم آنان را مسخره میکند پس] گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟»
در مورد [یا أخت هارون] آرای مختلفی از مفسرین نقل شده است: عدهای «أخت» را به معنی شبیه گرفتهاند؛ چون مریم در عبادت و بندگی کردن خدا به هارونعلیهالسلامشباهت داشته است. عدهای بر این باورند که چون مریم از نسل هارون برادر موسیعلیهالسلام بوده است، وی را خواهر هارون خطاب کردهاند.برخی هم گفتهاند که هارون نام مرد صالحی بوده که در میان آنان وجود داشته که مریم در زهد و بندگی با او مقایسه میشد و در نتیجه او را بهعنوان خواهر هارون مورد خطاب قرار دادهاند.