نویسنده: رحمتالله رحمانی
آفت دوم: زياد حرف زدن
منظور از زیاد حرف زدن این است که شخصی مثلاً بتواند منظور خود را در یک کلمه یا یک جمله بیان کند، اما همان مطلب را در دو کلمه یا دو جمله بیان کند. جمله و کلمه دوم را حرف اضافی و زیادهگویی میگویند. حضرت عطاء بن ابی رباح (رحمةاللهعلیه) میفرماید: «جماعت و گروهی که قبل از شما بودند، سخن اضافی و به کار بردن کلمات تکراری را زشت میدانستند، مگر آنچه که در مورد قرآن و یا امر به معروف و نهی از منکر باشد و همچنین تکرار کلماتی به خاطر نیاز مبرم در زندگی را جایز میدانستند.»
امروزه برخی از دوستان به خاطر گرم کردن مجالس اصلاً به فکر این نیستند که همه حرکات و سکناتشان نوشته میشوند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرمایند: «انَّ الرَّجُلَ يَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ يضْحِكُ بِهَا النَّاسَ (او جلساؤه) يَهْوِى بِهَا أَبْعَدَ مِنَ الثُّريّا»؛ ترجمه: «آدمی که سخنی میگوید که همنشینانش بخندند، با آن خنده ارزش او ساقط میشود همانند سقوط کسی یا چیزی که از دورترین ستاره ثریا سقوط کند.»
به قول دانشمندی که میفرماید: «زبان در سر نصف انسان است و بقیه به غیر از گوشت و خون چیز دیگری نیستند.»
روزی شخصی کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پر حرفی میکرد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «كَمْ دُونَ لِسَانِكَ مِنْ حِجَابٍ؟»؛ «چند حجاب و پرده جلوی زبانت وجود دارد؟» آن شخص گفت: «دو لب و دندانهایم.» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «اَفَمَا كَانَ لَكَ فِي ذَلِكَ مَا يَرُدُّ كَلَامَكَ؟» «مگر هیچ یک از آنها نمیتوانند جلوی حرف زدنت را بگیرند؟»
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) میفرماید: «مردم با دو خصلت به هلاکت میرسند: ۱- مال اضافه و زیاد و بیش از حد. ۲- حرف زیادی و نسنجیده و خرافی.»
معایب پر حرفی
۱- بسیاری از گناهان با زبان صورت میگیرد از جمله غیبت، سخنچینی و …
۲- ذهنیت مثبت افراد در مورد فرد سخنگو، در بسیاری از موارد با سخنان بیجا و نادرست از بین میرود؛ چرا که فرد پرحرف به تصور مردم دروغگو است و ذهنیت مردم به او نیز همین طور است، که او دروغ میگوید.
۳- فراهم شدن موجبات رنجیدگی خاطر افراد.
۴- خدشهدار شدن روابط افراد.
۵- تملق، چاپلوسی و …
حضرت علی بن ابی طالب (رضی الله عنه) چه زیبا میفرمایند:
أَدَّبْتُ نَفْسي فَما وَجَدْتُ لَها
|
|
بِغَيرِ تَقْوَى الأله منْ آدَبِ
|
في كُل حالاتها وان قِصُرَتْ
|
|
اَفْضَلَ منْ صَمْتها عَنِ الْكَذِبِ
|
و غيبَة النّاسِ آن غيبَتَهُم
|
|
حَرْمَها ذُو الْجَلالِ في الكُتُبِ
|
ان كان من فضّة كَلامُك يا
|
|
نَفْسُ فَانّ السكوتَ من ذَهَبٍ
|
«به ادب و تربیت نفس خود پرداختم و برای آن ادبی بهتر از تقوای الهی در تمام حالاتش نیافتم. و اگر از پس این امر برنیامد برای آن چیزی بهتر از دم فروبستن از دروغ نیافتم. و از غیبت مردمان، همانا غیبت آنان را خداوند با عظمت در کتابها حرام کرده است. اى نفس، اگر سخن تو نقره است، سکوت طلاست.»
کم گوی و بجز مصلحت خویش مگو
|
|
چیزی که نپرسند ز تو از پیش مگوی
|
دادند دو گوش و یک زبانت ز آغاز
|
|
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
|
آفت سوم: گفتوگو در امور باطل
منظور از گفتوگو در امور باطل این است که مثلاً شخصی شراب نوشیده، قمار کرده یا زنا کرده و از اینگونه گناهان تعریف کرده و چگونگی آن را بیان کند. این یکی از خطرات و آفات زبان است. گناه سبب میشود انسان ارزش خود را از دست بدهد. به جای توبه و دوری از این گناهان، چرا بار دیگر خود را گنهکار کنیم؟ خداوند متعال در قرآن کریم احوال دوزخیها را چنین بیان میکند: «وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ» (سوره مدثر، آیه ۴۵). «و ما پیوسته همراه باطلگرایان و گمراهان (در باطلگویی و عیبجویی) فرو میرفتیم.»
گاهی شخصی سخنی میگوید که از آن ترسی ندارد، ولی همان حرف او را تا قعر دوزخ میکشاند و گاهی هم حرفی میزند که از آن ترس دارد، ولی همان حرف او را به مرتبهای میرساند که وارد بهشت شود. بنابراین، بهترین کار این است که اولاً در چنین مجالسی اصلاً ننشینیم و در مرحلهی دوم اگر حضور داشتیم، به خاطر اینکه چنین داستانهایی را نشنویم، آنها را از بیان اینگونه داستانها منع کنیم.
تعریف گناه برای دیگران نشانهی جرأت پیدا کردنِ شخص گناهکننده بر گناه است. این کار خلاف فطرت بشری است زیرا فطرت بشری خواهان این است که انسان بعد از انجام دادن گناه بر کردهی خویش پشیمان شده و به پیشگاه پروردگار اظهار ندامت کند. اما شخصی که بعد از انجام گناه با جرأت کامل از کردهاش تعریف میکند، مخالف فطرت بشری بوده و باری دیگر خود را مرتکب گناه میکند. زیرا زبان در واقع پوشاننده عیب و گناه است، اما اگر در چنین مواقعی عیب را نپوشاند، مرتکب بزرگترین گناه شده است. چنانچه در حدیثی آمده است: «تمام افراد امت من قابل بخشش هستند مگر افرادی که به صورت واضح و آشکار گناه و نافرمانی کنند». واضحتر از این گناه (تعریف از گناهان قبلی با افتخار) گناهی نیست. خدای که ستّار (پوشاننده عیب) است او را رسوا نکرده، اما خودش با افتخار اعتراف به گناه کرده و خود را رسوا میسازد.
ادامه دارد…