بعد از فتح حمص، حضرت سیدنا ابوعبیده رضیاللهعنه، خالد را به شهر قنسرین فرستاد. وقتی حضرت سیدنا خالد رضیاللهعنه به سرزمین حاضر رسید، با لشکر بزرگی از سپاه روم روبهرو شد. جنگ شدیدی در آن لحظه رخ داد و بالاخره ایشان توانستند میناس، فرماندۀ آنها را به قتل برسانند و لشکرش را شکست دهند و آن منطقه را فتح نمایند.
سپس ایشان به راه خود ادامه دادند و به شهر قنسرین رسیدند. همه در دژها و قلعهها پناه برده بودند. خالد خطاب به آنها فرمود: «اگر شما بر روی ابرها هم قرار بگیرید، خداوند متعال یا ما را به سوی شما به پرواز درمیآورد، یا شما را به طرف ما فرود میآورد.»
آنگاه رومیان تمام اوضاع منطقه و شام را ارزیابی کردند و به این نتیجه رسیدند که بسیاری از مناطق را مسلمانان فتح کردهاند و ما توان مقابله با آنها را نداریم. لذا پیشنهاد صلح دادند.
حضرت سیدنا خالد رضیاللهعنه این پیشنهاد را به شرط تخریب قلعهها پذیرفت و با آنها صلح نمود و بهسوی مرعش حرکت کرد. خوشبختانه آن را نیز به آسانی فتح نمود.
هرقل با دیدن این اوضاع، جایی در سوریه و شام برای خود نمیدید، لذا برای همیشه با شام خداحافظی نمود و این کلمات را به زبان آورد: «سلام بر تو ای سوریه! سلامی که بار دیگر تو را نخواهم دید و هیچ رومی بهسوی تو برنخواهد گشت.»
امامالمحدثین شمسالدین ذهبی رحمهاللهتعالی مینویسد: «هرب هرقل عظیم الروم من أنطاکیه إلى القسطنطینیة»؛ «پادشاه روم، بعد از ناامیدیاش از شام بهسوی انطاکیه و پس از آن به شهر بزرگ و مشهور قسطنطنیه رفت.»
پس از آن، خلیفۀ دوم مسلمانان، حضرت سیدنا عمر فاروق رضیاللهعنه بسیار از این کارهای خالد خوشحال و خرسند شد و او را بیشتر در دل خود جای داد و فرمود: «يرحم الله أبابكر، كان أعلم بالرجال مني، والله إني لم أعزله عن ريبة ولكن خشيت أن يوكل الناس إليه.»؛ «درود و رحمت خداوند بر ابوبکر صدیق، به راستی او مردان را بهتر از من میشناخت. به الله قسم، همانا من خالد را در جنگ شام بنابر شک و تردیدی نسبت به او عزل نکردم؛ ولی من میترسیدم که مردم به او تکیه و اعتماد میکردند و از یاد الله متعال غافل میشدند» این سخنش اشاره به این داشت که واقعاً شایستگی جنگی و وارستی خالد را خلیفۀ اول خوب درک کرده بود، لذا عموماً در هر جنگی یا خودش او را فرمانده قرار میداد و یا هم خود خالد بنابر مصلحتی فرمانده میشد و جنگ را به نفع مسلمانان سوق میداد.