یكی از رویدادهای مهم، حساس و تأملبرانگیز دوران خلافت راشده كه در سالهای خلافت حضرتعلی رضیاللهعنه روی داد، جریان حكمیت است كه در جنگ صفین و برای پایان دادن به این نبرد خونین تاریخ اسلام بهوقوع پیوست. بسیاری از نویسندگان و مؤرخان در مورد حقیقت این جریان دچار سردرگمی شده و با اعتماد بر روایات ضعیف و غیرقابل اعتبار، چهرهای ناخوشایند از اصحاب بزرگوار پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بویژه حضرت ابوموسی اشعری و حضرت عمرو بن عاص رضیاللهعنهما به تصویر كشیدهاند. حضرت ابوموسی اشعری رضیاللهعنه را به ضعف رأی و فریب خوردن و حضرت عمرو بن عاص را به زیركی و فریبكاری متهم ساختهاند. در صورتی كه این قبیل روایات، ساختگی بوده و توسط مخالفان و دشمنان صحابه وضع شدهاند، و بعضی از نویسندگان بدون ارزیابی دقیق و سنجش علمی، آنها را پذیرفتهاند.
این دو صحابی بزرگوار از این اتهامات پاك و مبرا بوده و از بزرگان صحابه و مورد اعتماد رسولاكرم صلیاللهعلیهوسلم و خلفای راشدین و سایر صحابه بودهاند و توسط مسلمانان برای حل و فصل یك اختلاف و نزاع بزرگ كه منجر به قتل هزاران مسلمان شده بود، انتخاب شدند، و آنها نیز برای حل و فصل این نزاع و درگیری و خاتمه دادن به آن، نهایت تلاش خود را مبذول داشتند. اما مخالفان صحابه حجم عظیمی از روایات نادرست را در این زمینه جعل كردند؛ حق را باطل و طرح قضیة حكمیت قرآن را كه برای جلوگیری از خونریزی بیشتر مسلمانان مطرح شده بود، توطئه، نیرنگ و جنایت جلوه دادند، و در این زمینه سخنانی را به امیرالمؤمنین حضرت علی رضیاللهعنه نسبت دادند كه با نقل صحیح در تعارض است. همچنین به اندازهای دایرة تبلیغات نادرست و خلاف واقع را علیه حضرت عمرو بن عاص گستردهاند، كه كمتر كتاب تاریخیای را میبینید به سبب نقل روایات موضوع و ساختگی، حضرت عمرو بن عاص را به فریبكاری متهم نكند.
ما برای روشنتر شدن بیشتر قضیة حكمیت، آن را در پرتو روایات صحیحی كه مورد اعتماد محققان برجستة تاریخ اسلام و اهلسنت است، بررسی میكنیم.
حضرت ابوموسى (رضیاللهعنه) داور انتخابى حضرت على (رضیاللهعنه)
هنگامى كه دو طرف مقابل، در صفین به حل قضیه از طریق انتخاب داور توافق نمودند و به احكامى كه در كتاب خدا وجود دارد، رضایت دادند، حضرت امیرالمؤمنین على (رضیاللهعنه)و اهل كوفه به داورى حضرت ابوموسى (رضیاللهعنه)راضى شدند و از میان یاران و همراهان حضرت على (رضیاللهعنه)كسى (جز تنى چند از سبائیان) مخالفت نكرد و آنها (سبائیان) كسانى بودند كه با اصل قضیه صلح مخالف بودند. لذا به مخالفت آنان ترتیب اثرى داده نشد به دلیل این كه خلاف مصلحت مسلمین بود و به ادامهى فتنه و جنگ مىانجامید.
ابوموسى مردى پرهیزكار، فهمیده، فقیه و عالم بود، رسولاللّه صلىاللهعلیهوسلم او را به همراه حضرت معاذ جهت تبلیغ احكام اسلام به یمن مأموریت داده بود، حضرت عمر (رضیاللهعنه)او را گرامى داشته و فهم و درایت وى را ستوده است و ایشان یكى از كارگزاران معتمد و فرماندهان فاتح و قاضیان عادل بودند كه دوستدار صلح و عافیت بین مسلمین، و منادى وحدت و همدلى، و مخالف فتنه و آشوب بودند، به همین دلیل هدف حملههاى شایعات و نیرنگهاى خوارج سبائى و همدستان آنها قرار گرفت، به گونهاى كه امروزه كمتر كتابى را مىتوان یافت كه مسئله تحكیم را مورد بحث قرار دهد و به ابوموسى (رضیاللهعنه)بدزبانى و تعرض نكند، در صورتى كه ابوموسى (رضیاللهعنه)مأموریت خود را با هوشیارى انجام داد و نقش خود را در نجات امّت از مرحلة نوین جنگهاى داخلى ایفا نمود و بدین وسیله آتش فتنهاى را كه خوارج سبائى به آن دامن مىزدند، خاموش گردانید.
بنابراین، همة روایات و نوشتههایى كه سبایىها در مورد مسئلة تحكیم نگاشتهاند با عدالت و صدق و امانت صحابه تناقض دارد؛ همگى كذب محض است كه واقعیت ندارد و ساخته و پرداختة بدعتگذاران و مؤرخان دربارى است و سپس هرزهگویان و كسانى كه آشكارا مرتكب گناه و بدعت مىشوند، آنها را نقل كردند.
این روایات ساختگى توسط ابومخنف لوط بن یحیى و ابوجناب كلبى یحیى بن ابىحیه و دیگران كه دشمن صحابه هستند، ساخته شده است.