نویسنده: سید ابوالحسن ندوی (رح)
ترجمه: م. محمد قاسم قاسمی
یکی از پیشگوییهای مهم قرآن مجید «غلبۀ روم»
شیوۀ بیان این پیشگویی و اهمیت آن
یکی از معجزههای قرآن مجید «پیشگوییهای» آن میباشند. معجزه به امری گفته میشود که بر طریق خرق عادت فقط به قدرت حق برای تأیید یکی از پیامبرانش ظاهر شود. و عقل انسانی از توجیه آن عاجز باشد، مواردی که دربارة آن پیشگویی شده بود شرایط آن زمان طوری بود که اصلاً گمان نمیرفت این پیشگویی به این زودی و به این شکل تحقق یابد. اینجاست که متحقق شدن چنین پیشگوییهای حکم معجزه را پیدا میکند که در آنها دو بعد اعجازی جمع شده است:
یکی علم و آگاهی نسبت به وقایع آینده در شرایط دور از قیاس و گمان. دوم ظهور وقایع دقیقاً مطابق با پیشگویی.
از میان پیشگوییهای متعدد صریحترین و شگفتانگیزترین آن پیشگویی قرآن مجید درباره پیروز شدن روم است. اکنون به تعبیر قرآن در این خصوص توجه کنید:
﴿الٓمٓ ١ غُلِبَتِ ٱلرُّومُ ٢ فِيٓ أَدۡنَى ٱلۡأَرۡضِ وَهُم مِّنۢ بَعۡدِ غَلَبِهِمۡ سَيَغۡلِبُونَ ٣ فِي بِضۡعِ سِنِينَۗ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُۚ وَيَوۡمَئِذٖ يَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٤ بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ يَنصُرُ مَن يَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ٥ وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا يُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٦ يَعۡلَمُونَ ظَٰهِرٗا مِّنَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُمۡ عَنِ ٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ غَٰفِلُونَ ٧﴾ [الروم: 1-7].
«الف لام را. رومیان در نزدیکترین کشور به سرزمین عرب شکست خوردند و پس از شکست به زودی در مدت چند سال پیروز خواهند شد. چه حوادث قبل و چه حوادث بعد همگی به فرمان خدا رخ میدهد و به یاری خدا مؤمنان در روز پیروزی رومیان خوشحال خواهند شد. الله به هر کس که بخواهد یاری میدهد و او غالب مهربان است. (پیروزی رومیان بر ایرانیان) وعدة خداست و خدا خلاف وعده نمیکند اما بیشتر مردم نمیدانند. علم آنها به زندگی ظاهری دنیا منتهی میشود و از آخرت غافل و ناآگاه هستند».
از شیوة بیان قرآن مجیدت چنین برمیآید که این پیشگویی به عنوان معجزه قرآن مجید و پیامبر اکرمص و اثبات صدق آندو بیان شده است؛ بدون تردید واقعه مذکور واقعه خارقالعادهای بوده است زیرا بعد از شکست نهایی رومیان اتفاق افتاده است به همین دلیل در ابتدای آیه دو بار مغلوبیت رومیان ذکر شده است نکتة شگفتانگیز دیگر در این پیشگویی این است که در آن گفته شده، پیروزی رومیان در خلال مدت 9 سال اتفاق خواهد افتاد، در صورتی که مدت نه سال برای یک ملت شکستخورده و از هم پاشیده و تبدیل شدن آن به ملتی فاتح مدتی کوتاه میباشد. در قسمت دوم آیات به این نکته تأکید شده است که این واقعه به طور خارق عادت و بر خلاف کلیه آثار و قرائن ظاهری و برعکس پیشبینیها و قیاسهای انسانی پیش خواهد آمد چنانکه میفرماید:
﴿لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُ﴾ [الروم: 4].
«هم قبل و هم بعد حکم همیشه به دست خداست».
در این آیه به این واقعیت اشاره شده است که الله تعالی همیشه صاحب قدرت و اختیار است، اوست که غالب را مغلوب، مغلوب را غالب و مرده را زنده و زنده را مرده میکند، او برای تحقق بخشیدن به ارادهاش منتظر اوضاع و شرایط نیست، شب و روز فرمانش جاری است.
﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٢٦ تُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِ وَتُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِي ٱلَّيۡلِۖ وَتُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَتُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّۖ وَتَرۡزُقُ مَن تَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابٖ ٢٧﴾ [آلعمران: 26-27].
«بگو: پرورگارا! ای فرمانروای مطلق! به هر کس بخواهی قدرت فرمانروایی میدهی، و از هر کس بخواهی قدرت فرمانروایی را میگیری، و هر کس را تو بخواهی عزت میدهی، و هر کس را تو بخواهی خوار و ذلیل میکنی؛ خیر و خوبی همه به دست توست. تو بر هر چیز توانا هستی. شب را در روز و روز را در شب فرومیبری؛ و زنده را مرده و مرده را زنده بیرون میآوری؛ و هر کس بخواهی بیحد و اندازه رزق میدهی».
جلوتر میفرماید: این واقعه در نتیجه نصرت حق ظهور میکند آنگاه مسلمانان به دلیل اینکه با رومیها نزدیکترند مورد مسخره کفار قرار گرفته بودند خوشحال خواهند شد چنانکه با شکست رومیان غمگین شده بودند.
﴿ وَيَوۡمَئِذٖ يَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٤ بِنَصۡرِ ٱللَّهِ﴾ [الروم: 4-5].
«آن روز مؤمنان خوشحال خواهند شد به نصرت الله».
ممکن است در این آیه به آن پیروزی بزرگی که در بدر نصیب مسلمانان شد اشاره شده است، زیرا پیروزی مسلمانان در بدر در همان روزی اتفاق افتاد که رومیان بر ایرانیان پیروز شدند .
ممکن است در اذهان این سئوال پدید آید که چرا الله تعالی رومیان مسیحی را نصرت کرد.
در جواب فرمود:
﴿يَنصُرُ مَن يَشَآءُ﴾ [الروم: 5].
«هر کسی را که میخواهد نصرت میکند».
سپس آن صفات خود را ذکر میکند که با این واقعه محیرالعقول ارتباط دارند. و دلیل بر وقوع چنین واقعاتی میباشند.
﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ﴾ [الروم: 5].
«و او غالب مهربان است».
در ظهور این واقعه هر دو صفت الهی تجلی یافته است، در حق ایرانیان که مست باده پیروزی بودند قدرت و غلبه الهی ظهور کرد اما در حق رومیان که جسم و قلبهایشان جریحهدار و سلطنتشان در حال مرگ و احتضار بود، و پنجاه هزار نفرشان دستگیر شده بود و ملتشان ذلیل و خوار شده بود رحمت الهی ظهور نمود علاوه از آن برای مسلمانانی که از شکست رومیان رنجیده خاطر شده بودند پیام شادمانی تلقی شد. و ضمناً برای پیروزی آیندهشان اشاراتی را در برداشت و تأکید کرد که تحقق این پیشگویی تخلفناپذیر نیست.
﴿لَا يُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ﴾ [الروم: 6].
«خدا به وعدهاش خلاف نمیورزد».
در آخر میفرماید این واقعه بر خلاف معلومات ظاهری انسانها و بر خلاف تجربه بشری به وقوع خواهد پیوست به همین علت تصدیق چنین واقعهای قبل از وقوع آن برای بسیاری از مردم مشکل بود.
﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ﴾ [الروم: 6].
«ولیکن بیشتر مردم نمیدانند».
﴿يَعۡلَمُونَ ظَٰهِرٗا مِّنَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُمۡ عَنِ ٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ غَٰفِلُونَ﴾ [الروم: 7].
«علم بیشتر مردم به زندگی ظاهری دنیا منتهی میشود و از آخرت غفلت میورزند».
پیشینة تاریخی
اکنون باید بنگریم که آن شرایط و اوضاع نامساعد چه بود که در آن غلبه رومیان طوری بعید به نظر میرسید که قرآن مجید آن را با اهمیت ذکر کرده و نشانه قدرت الهی دانسته است، زیرا به آزادی رسیدن یک ملت رنجیده و پیروز شدن یک ملت شکستخورده و فتح و شکست حکومتها چیز تازه و نادرالوقوعی نیست، پس چرا قرآن مجید این واقعه را خیلی اهمیت داده و غیر عادی قلمداد کرده است. اینجاست که باید نخست آن محیطی را که در آن این واقعه خارقالعاده پیش آمد. بررسی نماییم؛ آیا واقعاً رومیان همین قدر مغلوب و شکستخورده بودند و ایرانیان واقعاً چنان بر اوضاع مسلط بودند که غلبه مجدد رومیان و شکستخوردن ایرانیان را در ظرف نه سال میتوان یک واقعه خارقالعاده به حساب آورد؟ آیا میتوان ادعا نمود که در وقوع این حادثه قدرت الهی تجلی یافته و توجیه عقلی ندارد در پاسخ به این پرسش لازم میدانیم از گفتار مورخان اروپایی استفاده نماییم، در این خصوص مهمترین مرجع ما تاریخ «سقوط روم» [Decline and Fall of the Roman Empire] تألیف ادوارد گبون [Edward Gibbon] میباشد.
عوامل تهاجم ایرانیان به روم
خسرو (که نوة نوشیروان و فرزند هرمز بود) توسط بهرام گور از تخت ساسانی محروم شد و به روم گریخت. در این دوران مارس [Maurice] بر روم حکومت میکرد. پادشاه روم از شهزادة ایرانی استقبال نمود. و مقدمش را گرامی داشت و او را فرزند خود قرار داد . و سپس لشکر بزرگی تحت فرماندهی نارسز [Narses] به ایران گسیل داشت این لشکر با کمک ایرانیان در سال 590 میلادی خسرو را مجدداً به تاج و تخت نیاکانش برگردانید. خسرو پیوسته خود را ممنون توجهات مارس میدانست و او را همچون پدر مهربان خود تصور مینمود. تا زمانی که شاه «مارس» زنده بود، روابط ایران با روم دوستانه بود سلطنت روم نیز همواره از این روابط فواید سیاسی و اقتصادی بدست میآورد.
در سال 602 (میلادی) یکی از سرداران ارتش، به نام فاکس [Phocas] بر خلاف پادشاه دست به کودتا زد و پادشاه و خاندانش را با نهایت سنگدلی و بیرحمی به قتل رسانید و خودش زمام امور را به دست گرفت؛ پادشاه جدید به خاطر روابط دوستانه بیزانس و ایران و دولتمردان ایران را از اوضاع کشورش مطلع ساخت، و سفیر خود لیلیس [Lilivs] را به دربار خسرو فرستاد این همان شخصی بود که سرهای بیجسد مارس و فرزندانش را به فاکس تقدیم کرده بود. وقتی سفیر روم به دربار شاه ایران رسید، و خسرو را در جریان امور قرار داد خسرو شدیداً خشمگین شد و سفیر را به زندان انداخت، و از به رسمیت شناختن دولت جدید امتناع ورزید و اعلام کرد که انتقام خون مارس را که محسن او بود خواهد گرفت، تعصبات ملی و مذهبی بعضی از استانداران این احساس انتقام را تشدید کرد اینجا بود که خسرو در سال 603 (میلادی) بر روم حمله کرد.
وسعت فتوحات ایرانی
فاکس کسی بود که نارسز [Narses] ژنرال بزرگ رومی را در بازار قسطنطنیه زنده سوزانید. در کشور روم در آن زمان فرماندهی بهتر از وی وجود نداشت، فاکس کسی بود که ماردان «اسیریا» کودکان خود را از وی میترسانیدند، بعد از کشته این فرمانده لشکریان رومی زیر پای فیلان لگدمال شدند. خسرو قبل از فتح قلعههای مرزی رومیان را منهدم کرده بود. او از رودخانه فرات عبور کرد و شهرهای سوریه را فتح نمود. شهرهای «هیروپلس» [Hierapolis] «چالیس» [Chaleis] و حلب را زیر سلطه خود قرار داد و سرانجام پایتخت شرقی کشور «انطاکیه» را فتح کرد. فتوحات سیلآسای ایرانیان دلیل بیکفایتی فاکس و سبب سقوط سلطنت روم تلقی گردید، ایرانیان بعد از آن پایتخت «کاپی دوسیا» [Cappadocia] تیمساریه را به آسانی فتح کردند و بعد از فتح «دمشق»، «الخلیل» و شرق «اردن» بالاخره اورشلیم را نیز تصرف نمودند. مدفن مسیح (طبق عقیده نصاری) «هیلینا» و کلیسای باشکوه قسطنطنیه سوزانده شدند. نذورات سیصد ساله در ظرف یک روز وقف کرده شدند. صلیب اصلی [True Cross] به ایران برده شد. و نود هزار نفر از مسیحیان کشته شدند. ایرانیان بعد از شام متوجه مصر شدند و آن کشور را تحت سلطه خود درآوردند، بدین ترتیب قلمرو ایران تا حبشه و طرابلس توسعه یافت، آبادیهای جدید رومیها و مناطقی از آفریقا نیز بدست ایرانیان افتاد فاتحان ایرانی مانند سکندر از راه صحرای «لیبی» بازگشت نمودند، قسمتی از سپاه ایران از فرات تا باسفورس [Basphorus] و چالسیدن [Chalcedon] را تسخیر نمودند، خیمههای ایرانیان تا 10 سال روبروی قسطنطنیه نصب شده بود، و اگر خسرو دارای نیروی دریایی بود میتوانست بخشهایی از اروپا را نیز تحت قلمرو خود قرار دهد.
جانشینی هرقل (هراکلیوس)
در عین حالی که سلطنت رومی در میان مرگ و زیست به سر میبرد هرقل [Heraclius] حاکم آفریقا علیه فاکس پرچم بغاوت و شورش را برافراشت، و در سال 610 م فاکس را به قتل رسانید و زمام امور سلطنت روم را به دست گرفت. با به قدرت رسیدن وی نخستین اطلاعی که به گوش مردم رسید سقوط انطاکیه بود. با قتل فاکس باید آتش انتقام خسرو فرومینشست، و او از هرقل تشکر میکرد، زیرا هرقل قاتل ولی نعمت و غاصب حکومتش را به قتل رسانده بود، اما نیت پادشاه ایران تبدیل شده بود. او به عملیات تجاوزگرانهاش ادامه دارد و فتوحاتش را به تکمیل رسانید.
مشکلات رومیان
در سال 616 م رومیها کاملاً مغلوب شدند. و سلطنت باشکوه روم را از دست دادند علاوه از این شکستهای زیانآور در خون اروپا نیز بازار ظلم و خیانت رواج یافته بود، خونهایی که در جنگ ایتالیا بر زمین ریخته شده بود هنوز خشک نشده بود. قبل از این در میدان مقدس «پنسونیا» [Pansonia] اسیران جنگی کشته شدند و زنان و کودکان برده قرار داده شدند.
سلطنت روم فقط در میان دیوارهای قسطنطنیه و در قسمتهایی از یونان و ایتالیا و آفریقا و چند نقطه دریایی در ساحل آسیا از صور [Tyre] تا طرابزون [Trebizond] محدود شده بود.
بعد از سقوط مصر، پایتخت روم مورد تهاجم خشکسالی و بیماریهای واگیردار قرار گرفت. قبلاً گندم قسطنطنیه توسط مصر تأمین میشد. اما بعد از سقوط مصر صادرات گندم از آنجا قطع شد.
توزیع مواد غذایی از زمان قسطنطین تا 330 (م) به بعد در قسطنطنیه شروع شد، هدف از این کار این بود که تا مردم را برای سکونت در پایتخت ترغیب نمایند، در سال 618 (م) برای نخستین بار توزیع گندم به علت عدم ورود آن متوقف گردید.
عملکرد هرقل
سیرهنگاران هرقل بر این امر اتفاق نظر دارند که هرقل با وجود همة حوادث و تحولات، تحرک و جنب و جوشی نداشت او با چشمان خود سقوط دولت روم را مشاهده کرده بود. «گبون» مینویسد:
«هرقل در آغاز و پایان دور حکومتش خیلی بیحال و رفاهطلب و توهمپرست بود. با آنکه ملتش دچار مشکلات بود اما نقش او از یک تماشاچی بیهمت بیشتر نبود».
پیشگوییهای قرآن مجید
در سال 616 (م) کشور روم در حالت احتضار بود که در همین حال قرآن مجید پیشگویی کرد که رومیها در ظرف نه سال غالب خواهند شد. گبون مینویسد:
«محمد ﷺ در اوج فتوحات ایرانی پیشگویی کرد که در ظرف چند سال آینده پرچمهای رومی به اهتزاز درخواهند آمد. هنگامی که این پیشگویی به گوش مردم رسید تحقق آن باورکردنی نبود. زیرا دوازده سال نخستین «هرقل» دلالت بر این میکرد که سلطنت رومی در شرق ویرانی و انقراض میباشد» .
در سال پنجم بعثت نبوی کفار مکه به خاطر فتح بزرگ ایرانیها و شکست ذلتآمیز رومیها سرود شادی سر دادند. و فتح ایرانیها را برای خود به فال نیک گرفتند، زیرا هر دو گروه در عقیده شرک اشتراک داشتند، هنگامی که آیههای نخستین سورة روم نازل شدند و کفار مکه از آن آگاهی یافتند فتح مجدد رومیها را بعید از وقوع پنداشته و شرط کردند که اگر چنین واقعهای اتفاق بیفتد آنها چندین شتر به مسلمانان خواهند داد. حضرت ابوبکر صدیق (رض) در این خصوص مدت شرط را پنج سال تعیین کرد. وقتی رسول اکرم ص مطلع شد فرمود: کلمة «بضع» که در قرآن به کار رفته است برای 3 تا 9 گفته میشود، ابوبکر (رض) مدت شرط را نه سال قرار داد.
تحقق پیشگویی
با وجود مشکلات ذکر شده، هرقل تصمیم گرفت «قسطنطنیه» را به قصد «کارتیج» [Carthage] ترک نماید.
هنگامی که کشتیهای هرقل اشیای قیمتی دربار شاهی و جواهرات گرانبها را بارگیری کرده و آماده حرکت بودند، «بطریق» هرقل را برای جنگ وادار کرد و ترغیب نمود هرقل به «سیت صوفیا» [ST. Sophia] آمد و قسم خورد که مرگ و زندگی او همراه کسانی خواهد بود که خداوند مسئولیتشان را به وی سپرده است. شایان ذکر است که ضعف رومیان به جایی رسیده بود که پادشاه روم، یکی از فرماندهان ایرانی را همراه چند تن از مسئولین رومی نزد شاه ایران فرستاد تا از او معذرت بخواهند و درخواست تأمین نمایند اما پادشاه رومی به این هیأت هیچ توجهی نکرد وگفت: من هرگز به هرقل امان نمیدهم مگر اینکه خدای اعلام شده خود را رها کند و به پرستش خورشید روی آورد! بالاخره او به این شرط رومیان را امان داد که سالانه به وی هزار تالنت [Talents] طلا و هزار تالنت نقره و هزار جفت لباس ابریشم، و هزار اسب و هزار دختر دوشیزه به عنوان خراج تقدیم نمایند. این شرطهای سنگین کافی بود که غیرت و حمیت رومیان و هرقل تحریک شود، اینجا بود که هرقل برای یک جنگ مذهبی [Sacred War] اعلام آمادگی کرد. او برای هزینههای جنگ از اوقاف و درآمد کلیساها بر این شرط قرض کرد که همراه با بهره تمام مبلغ را پس دهد.
دگرگونی هرقل
ناگهان در وجود افسرده هرقل موجی از احساسات پدید آمد و در جسم بیجان وی روح تازهای دمیده شد، زندگیاش کاملاً دگرگون گردید، اکنون او یک پادشاه بیحال و خوشگذران نبود بلکه به یک مرد بلند همت و روشنفکر و فاتح و فرماندهای حماسهآفرین تبدیل گشت که برای استرداد و باز پسگیری کشورش بیقرار به نظر میرسید؛ گبون مینویسد:
«همچنان که روشنی آفتاب هنگام نصفالنهار به اوج خود میرسد».
لشکرکشی هرقل و فتوحات وی
هرقل لشکرهای خود را در خلیج اسکندریه پیاده کرد قلعهها را نوسازی نمود. و نیروهای جدیدی بسیج کرد. او هنگام یک مراسم مذهبی که به مناسبت حضرت مسیح برگزار شده بود رومیان را به انتقامگیری از آتشپرستان تحریک نمود. و با ایراد خطابهای مؤثر، در آنان آتش انتقام را شعلهور نمود. هرقل بعد از فتح سلیشیا [Cilicia] به سوی «کاپادوسیا» حرکت کرد. از دریای سیاه و کوههای ارمنستان عبور نمود و به قلب ایران حملهور شد.
او با پنج هزار نیروی برگزیده از «قسطنطنیه» به «طرابزون» رسید، شهرهای «طورس»، «گندزاگا» و «موگان» را فتح کرد، مسیحیان معبد «ماگی» را منهدم کردند و تندیسهای خسرو را به آتش کشیدند، به انتقام توهین مدفن مسیح، جای تولد زرتشت را مورد اهانت قرار دادند و پنجاه هزار نفر از مسیحیان زندانی را آزاد کردند. هرقل وارد «ساباط» شد و تا قزوین و اصفهان پیش رفت؛ سلطنت ایرانیها به مخاطره افتاد، ایرانیان نیروهای خود را از وادی نیل «باسفورس» طلب کردند اما هرقل همگی را شکست داد او بعد از پشت سر گذاشتن کوههای کردستان از دجله عبور کرد و بعد از یک جنگ خونین وارد ساباط گردید. جنگ بزرگی اتفاق افتاد. بعد از آن او به دستجرد رفت و از چند کیلومتری مدائن عبور نموده فاتحانه به قسطنطنیه بازگشت.
تحقق کامل پیشگویی
سلطنت ایرانیها متزلزل گردید. رومیها از مرزهای قدیمی خود گذشتند و سرزمین ایران را پایمال نموده و در قلب آن پرچم روم را برافراشتند. بدین طریق در سال 625 م یعنی سال دوم هجری هنگام وقوع جنگ بدر و بعد از گذشت 9 سال کامل، پیشگویی قرآن مجید به طرز دقیق تحقق یافت.
افسردگی مجدد هرقل
مورخان و نویسندگان اروپایی بر این امر اتفاق نظر دارند که بهترین دوران سلطنت هرقل زمانی بوده است که او با ایرانیها مقابله نموده و حکومت از دست رفته را برگردانیده است، دوران اخیر وی با ادوار قبلیاش هیچ مناسبتی ندارد. چنین معلوم میشود که خداوند متعال او را فقط برای استرداد سلطنت روم مأموریت داده بود. هرقل بعد از انجام این مهم دوباره مانند زمان قبل خوشگذران و بیحال شد.
به قول گبون:
«هرقل کلیه مناطقی را که با خون رومیان از ایرانیان پس گرفته بود همه را گویی بیچون و چرا به عربها تحویل داد».
مورخان دچار حیرتاند که این تحول شگفتانگیز هرقل را چگونه توجیه نمایند. آنها درباره عدم ارتباط ادوار مختلف هرقل با یکدیگر تحلیلهای گوناگونی ارائه نمودهاند.
گبون مینویسد:
«بر مورخان بیزانس لازم بود که عوامل بیداری هرقل را بیان کنند، ما تنها چیزی که بعد از گذشت مدت مدید میتوانیم حدس بزنیم این است که او بیش از اراده سیاسی دارای جرأت شخصی بوده است».
سرانجام هرقل دلباخته جمال سحرانگیز برادرزادهاش «مارتینی» شد، و با وی ازدواج غیر شرعی نمود، او در این خصوص به مشورت احمقانه مشاوران خود عمل کرد، آنها بودند که به هرقل گفتند یک پادشاه نباید تمام زندگیاش را در جبهه جنگ صرف نماید.
ایرانیها بودند که با خواستههای اهانتآمیزشان هرقل را به جنگ علیه خودشان تحریک نمودند .
یکی از نگارندگان دائرةالمعارف برتانیکا مینویسد:
«زندگانی هرقل خیلی شگفتانگیز است او با آنکه شخصی دلیر و با جرأت و سیاستمداری تجربهکار و سپهسالاری برجسته بود اما مملکتش جلوی چشمان وی تکهتکه گردید و او با آرامش نظارهگر اوضاع بود ویژگیهای برجسته او در دوران مختلف زندگیاش ضد و نقیض به نظر میرسند. البته فراموش نکنیم که اطلاعات ما دربارة زندگیاش ناقص است ممکن است عامل واقعی این تضادها چیز دیگری باشد. هر چند نمیتوانیم او را معذور قرار دهیم به هر حال برای بقای شهرت او بهتر این بود که بعد از فتح ایران فوراً از دنیا رحلت میکرد»
از بیانات مورخان اروپایی به وضوح معلوم میشود که هرقل هنگام مقابله با ایرانیان دارای روحیهای انقلابی شده بود که بعد از آن اثری از آن روحیهاش باقی نماند. به همین دلیل آنچه از ایرانیان گرفته بود آن را به عربها تحویل داد. البته ما در این خصوص نمیتوانیم بپذیریم که چون هرقل با نیروهای اسلام کاملاً جنگ نکرده بود لذا مسلمانان توانستند سلطنت روم را سقوط دهند، به نظر ما عامل سقوط سلطنت روم بیشتر از ضعف هرقل همانا نیروی اسلام و مسلمین بود، برای اثبات این موضوع این صفحات کافی نیست و از حوصلة بحث ما خارج است.