مطمئنا تاريخ آنچه را،که در قوم بنی اسرائيل اتفاق افتاده؛ از ناسپاسی، سنگدلي، تکذيب، انکار حق، تجاوز و تعدي و دشمني با پيامبران و راهنمايان بشر به خود نديده است.
آنان شماري از پیامبران خود را کشتند و سر بريدند و با ارّه ها، ارّه کردند و به بدترين وجه کفر ورزيدند و دست درازي کردند و معصيت نمودند، و در هر يک از اين زمينه ها به اعمال و افعالي دست يازيدند که زشت تر از آنها ممکن نبود.225
با وجود اين سياه کاري ها، ادّعاهاي عريض و طويل و عجيبي داشتند. پيوسته ادّعا مي کردندکه تنها ايشان راه يافته اند، و تنها آنان ملّت برگزيدهي خدا هستند، و پاداش الهی تنها نصيب ايشان مي شود، و فضل و کرم و مرحمت پروردگاري فقط بديشان اختصاص دارد وکسي در اين امر شريک آنان نمي گرد.
اين یک اصل همگاني است، که سر بلندی، عزت و رهبری جهانی را خداوند به کسانی عنایت می کند که صاحبان عقیده راسخ و عامل بر احکام الهی باشند.
آری؛ عقیده و ایمانی مقبول است، که منتهي به سر فرود آوردن نفس و کرنش انسان در برابر فرمان خدا گردد، و به ايماني بينجامد که از آن ايمان، کردار شايسته و بايسته، صادر و سرچشمه بگيرد.
این هم از مسلمات است،که فضل و احسان خدا منحصر به گروه و ملت معيّني نيست، بلکه لطف و مرحمت خداوندي متعلّق به همه ي مؤمنان است و در هر زمان و مقام و مکاني که باشند، از فضل و لطف الهي بهره مند مي گردد و پاداش مي گيرد، تا آنگاه که رسالت بعدي، ديني را به ارمغان مي آورد که بر مؤمنان واجب خواهد بود آن را بپذيرند و به احکام آن بنا بر مقتضای زمان عامل باشند.
صرف نظر از تمام ناسپاسی یهود بر نعمت ها، دو نعمت کلان الله تعالی به آنها عنایت کرده بود، که در مناسبات و تعاملات جهانی آنها بسیار موثر بود، اول اینکه آنها پیامبر زاده بودند ومیتوانستند با کردار نیک و چنگ زدن به فرامین الهی الگو بشریت باشند؛ اما افسوس که نه تنها قدر این جایگاه را ندانستند بلکه نیکان و صالحان خود را به قتل می رساندند. و به زر اندوزی و حرام خوارگی روی آوردند.و این یک اصل اجتماعی است که هرگاه علما و صلحای یک ملت از بین بروند افرادی بعد از ایشان بنام های مختلف( پیامبر زاده، سیدزاده، آقازاده، آخندزاده و….) از ملت سوء استفاده می کنند که باعث نفرت و دوری مردم از دین می شوند.
دوم اینکه کتاب آسمانی( تورات ) را در اختیار داشتند.
به ايشان دستور داده شد،که آنچه در( تورات ) است با قوّت تمام بگيرید و با اراده ي استوار آن را بکار بندید.
چرا که کار عقيده، سستي، نارسائي و بي حالي نمي پذيرد و اين ييمان خدا با مؤمنان است.کاري است جدّي و حقيقي، و بدان هزل و شوخي راهي ندارد و نبايد ساده و سرسري انگاشته شود.
چنين پيمان بزرگي، رنج و سختي دربردارد. پس انسان بايد با جان و دل بدان رو كند و کوشا و هدفدار و آشنا به تکاليف و رنجهائي که به دنبال دارد، بدان چنگ زند و با عزم راسخ و تصميم استوار در راه آن گام بردارد و سختـيها و رنجهائي که در سر راه آن است ، به دل پذيرا باشد و همّت و انديشه ي خويش را بر آن گرد آورد و وظائف و تکاليف آن را به نحو احسن انجام دهد.
کسي که چنين پيماني را مي پذيرد، بايد بداندکه او با خوشگذراني و عيش و نوش و آسايش و آرامش خداحافظي مي کند و سستي و تنبلي را ودا مي گويد، همانگونه که رسول الله صلّي الله عليه وآله وسلّم زمانی که رسالت به او واگذار گشت فرمود:
( مَضي عَهدُ النَّوم يا خَديجَة )1 اي خديجه ، روزگار خواب گذشت.
همراه با جدّي تلقي کردن پيمان و داشتن عزم راسخ در آن و گرد آوردن انديشه درباره ي آن و برخورداري از تصميم و هوشياري با وجود همه ي اينها لازم است که انسان حقيقت عقيده و پيمان را دريابد و مطابق آن، خود را دگرگون سازد و بازسازي نمايد، تا دين تنها در حماسه و شکوه خلاصه نشود وهمچنین مجرد احساسات و عواطف نباشد.
اما بنی اسرائیل نتوانست از این دو امتیاز( پیامبر زادگی و کتاب آسمانی) در جهت حفظ جایگاه جهانی خود کار بگیرد؛ بلکه کتاب خدا را به پشت سر انداختند و جایگاه معنوی خود را به متاع اندکی فروختند.
این است که خداوند متعال با ناراضگی به آنان خطاب می کند:ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنكُمْ ﴿البقرة: ٨٣﴾
سپس شما(بنی اسرائیل) بعد از آن همه(نعمت های مادی و معنوی از تعهد خود بر اطاعت و عبادت ) روگردان شديد مگر تعداد اندکی از شما.
از مشخصات اساسي و عمده ي بني اسرائيل، ترسو بودن و گسيختگي دل هايشان بود که باعث شد از سرچشمه ي زلال و جوشان ايمان به غيب، يقين به الله، و آمادگي داشتن براي تصديق آنچه پيامبران به ارمغان مي آورند.محروم بمانند.
علاوه بر اين خفتگی طبع و دل مردگي، بهانه جوئي و درنگ در پذيرش وظائف و تکاليف، دليل تراشي و عذرآوري ، و مسخرگي و هرزگي که از سنگدلي و زبان درازي سرچشمه مي گيرد و باعث می شد آنها در قهقرای ذلت و خواری بمانند و نتوانند آن رسالت انبیاء را به دوش بکشند ودرجهان جایگاهی خود داشته باشند.2
چنان چه خداوند متعال این دل مردگی و سخت دلی آنها را این گونه در کلامش به تصویر می کشد و به آنان خطاب می کند:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ ﴿البقرة: 74﴾ سپس دلهاي شما (همچون سنگ) سخت شد.
سنگي که دلهاي آنان با آن سنجيده مي شود و دلهايشان خشک تر و سنگين تر از آن است ، سنگی است که سابقه ي آشنائي با آن را دارند و برايشان مشخص است چه نوع سنگي است . آنان سنگ را ديده اند که دوازده چشمه از ميان آن بيرون جوشيده است، وکوه را ديده اند که چگونه به هنگام تجلي خدا بر آن، از هم متلاشي گشته و فرو ريخته است و موسي_علیه السلام-از مشاهده ي آن ، بيهوش شد. و اما دلهايشان نرم نمي شود و تر نمي گردد و قطره اي از آن فرو نمي چکد، و تکاني از ترس خدا به خود نمي دهد و راه تقوي نمي گيرد. دلهائي است سنگين و خشک و سخت و ناسپاس.
همین سنگ دلی و سرشت دشمنانه و خود خواهانه ي آنان باعث شده است که دائما درکمربند سفتي از تعصب بسر ببرند.
و براي بشريت چشم براه بلايا بوده و جز بدي نمي خواهند، کينه ي مردم را به دل دارند، به درد و عذاب کينه توزيها و دشمني ها گرفتارند، بر اثر پژواک اين کينه ها و پاسخ گفتن به نداي کينه توزيهای خود، فتنه هائي را بپا مي کنند و آتش دشمني در ميان ملت ها و گروههاي مختلف بشري را بر ميافروزند.
جنگهاي فراواني را به راه مي اندازند تا از آنها غنيمت ها ببرند، و بر آتش کينه هاي خويش (که هرگز خاموشي ندارد) آبي بپاشند و دلي خنک کنند، مرگ را براي مردم مي خواهند و با نيرنگ ها دمار از روزگار انسانها بر مي آورند، در مقابل مردم نيز در برابرشان بپا مي خيزند و کشتارهای جهانی راه افتاده و بشريت را به سياه چال بدبختي ها سرازير مي کنند.
تمام اين شر و بلاها بر اثر خودپرستي و بزرگ بيني زشت ايشان ، ولاف و گزاف مستکبرانه ي آنان است.3
به راستی آیا این چنین قومی می تواند کشتی بشریت را در طوفان های سهمگین انحرافات اخلاقی و اجتماعی سکان داری کند و انسانیت را به ساحل امن آسایش دنیا و آخرت برساند؟
مسلما جواب هر صاحب رای در این سوال منفی خواهد بود چرا که این مسئولیت نیاز به جانفشانی، ایثار و رافت و مهربانی دارد و کاملا با خوشگذرانی و خود خواهی مغایرت دارد.
همچنین حمل رسالت و امانت خود حکمتی است از حمکتهای الهی در افرینش بشر است، که سپردن آن به قومی با ناهنجاری های اخلاقی چون بنی اسرائیل کاملا خلاف آن حکمت می باشد آنجا که خداوند متعال می فرماید:
یاد کن آن زمانی را که پروردگارت فرمود به ملائکه همانا من آفرینندهی جانشینی(برای اجرای احکام) در روی زمین هستم.
(ملائکه گفتند) پروردگارا، چه حکمتی در خلق این مردم وجود دارد؟آیا قرار میدهی در زمین به جانشینی، کسی را که در آن فساد و خونریزی میکند.اگر مراد عبادت توست، ما تسبیح و تقدیس تو را می گوییم.
خداوند سبحان در پاسخ به این سؤال به آنان فرمود: همانا من چیزی را می دانم که شما نمی دانید یعنی: من از سود بیشتر در ایجاد این نوع، بر بدی هایی که ذکر کردید می دانم؛ زیرا من در میان آنها پیامبرانی خواهم فرستاد و در میان آنها رسولانی خواهم فرستاد و در میان آنها صالحان و شهدا ، زاهدان، مقربان، علما و دوستداران خدای تبارک و تعالی و پیروان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ظهور خواهند کرد4
در مورد عنایت این نعمت بزرگ(رسالت ر رهبری دنیا) خداوند متعال فرماید:
اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ ﴿الأنعام: ١٢٤﴾ خداوند عزوجل آگاه تر و دانا تر است به اینکه کجا قرار دهد(به دوش چه کسانی بگذارد) رسالت خود را.
رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمودند: خداوند حضرت اسماعیل _علیه السلام_ را از نسل ابراهیم _علیه السلام_ برگزید و از میان فرزندان اسماعیل _علیه السلام_ بنی کنانه را برگزید و قریش را از فرزندان کنانه و از میان قریش بنی هاشم را برگزید و مرا از بنی هاشم برگزید.5
حضرت عبد الله بن مسعود_رضي الله عنه_ در این باره می فرمایند:خداوند در دل بندگان نظر کرد، و قلب محمد _صلی الله علیه و آله و سلم_ را بهترین دل بندگان یافت، پس آن را برای خود برگزید و پیام خود را برای او فرستاد. سپس در دل بندگان بعد از قلب محمد صلی الله علیه و آله و سلم نگریست و قلوب یارانش را بهترین دل بندگان یافت، پس آنان را وزیر پیامبرش کرد،که در راه دین خود می جنگیدند.6
همان گونه که در ابتدا گفته شد اين یک اصل همگاني است، که سر بلندی، عزت و رهبری جهانی را خداوند به کسانی عنایت می کند که صاحبان عقیده راسخ و عامل بر احکام الهی باشند.عقیده و ایمانی مقبول، که منتهي به سر فرود آوردن نفس و کرنش انسان در برابر فرمان خدا گردد، و به ايماني بينجامد که از آن ايمان ، کردار شايسته و بايسته، صادر و سرچشمه بگيرد.تا وعده الهی شامل حالشان گردد و با عمل به کتاب خدا با روش پیامبران و صالحان بتوانند کشتی شکست خوره بشریت را به ساحل امن برسانند و سعادت دنیا و آخرت را برای جهانیان به ارمغان بیاورند.امتی که پروردگار عالم با آنها وعده کرده و آنها را در کلامش این چنین توصیف نموده است.
خداوند وعده کرده است با کسانی که ایمان آوردند و کار شایسته انجام دادند بر این که آنها را حتما بزودی خلیفه و جانشین در زمین قرار می دهد.
از حضرت وهب روایت است که می فرماید: خداوند متعال به پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل بنام اشعیا وحی کرد، ……. تا این جا که خداوند عزوجل می فرماید:پیامبری بی سوادی خواهم فرستاد، که نابینایی نیست در بین نابینایان. نه پرخاشگر ونه خشن و نه پر سر و صدا در بازارها است؛ حتی اگر بگذرد بر چراغی، چراغ از آرامش رفتارش خاموش نخواهد شد و اگر روی نیزارهای خشک راه برود صدایی از زیر پایش شنیده نمی شود.
او را مژدهدهنده و بیمدهنده میفرستم .چشمهای نابینا و گوشهای کر و دلهای قفل شده را با او میگشایم. او را به هر نیکی هدایت می کنم و به او اخلاق کریمانه عطا می کنم و آرامش را لباس او، نیکوکاری را شعارش، تقوا را ضمیرش، حکمت را منطقش، صداقت و وفا را فطرتش، عفو و نیکی را طبیعتش،حق را شریعتش و عدالت را سیرتش و هدایت را راهنمایش و اسلام را دینش و احمد نامش است.
پس هدایت می دهم بوسیله او بعد از گمراهی، آگاهی می دهم بعد از جهالت، بالا می برم بعد از فرو افتادگی، آشنا می سازم بعد از نا آشنای، زیاد می سازم بعد از کمی، غنی می سازم بعد از فقر، و جمع می سازم بعد از تفرقه، و محبت ایجاد می کنم (بوسیله او) بین امت ها و قلبهای مختلف و متحد می کنم خواسته های پراکنده را، و بوسیله او گرو های بزرگی را از هلاکت نجات خواهم داد.
امت او را بهترین امت قرار خواهم داد امتی که برای(خیر و صلاح) بشر بیرون کرده شده است، امر به معروف و نهی از منکر می کنند، موحد، مومن و صادق و با ایمان هستند به آنچه رسولانم آوردند.7
لذا این وعده ای است از جانب خداوند به رسولش _صلی الله علیه و آله وسلم_ که امت خود را جانشینان زمین قرار دهد، یعنی امامان و حاکمان مردم باشند، و به وسیله آنها دنیا اصلاح شود، و بندگان را از بندگی بندگان به بندگی خداوند سوق دهند. کسانی که به عدالت و دادگری خویش دنیای بشر را گلستان و در راستای آبادی آخرت آنان کوشش کنند.
کسانی که باهمت بلند، امانت داری، عقیده راسخ، اخلاق نیکو و استقلال فکری بتوانند بار این امانت را بدوش بکشند.
امایهود با وجود کارنامه سیاهی که در عرصه جهانی داشته است پيوسته ادّعا مي کردندکه تنها ايشان راه يافته اند، و تنها آنان ملّت برگزيدهي خدا هستند،که لیاقت رهبری جهان را دارند و پاداش الهی تنها نصيب ايشان مي شود و فضل وکرم و مرحمت پروردگاري فقط بديشان اختصاص دارد و کسي در اين امر شريک آنان نمي گردد.
در اين مبارزه طلبي و آواز دادن، بر نشانه ي ديگري از نشانه هاي قوم يهود اطلاع مي يابيم . واقعاً نشانه ي شگفتي است خشم و کينه ي اين قوم به سبب اينکه خدا نعمت نبوّت و فضل الهي خويش را نصیب کسي دیگر از بندگانش کند، به جائي رسيده است که حدّ و مرزي نمي شناسد. اين کينه توزي و خشم ورزي ، ايشان را به تناقض گوئي و ياوه سرائي کشانده است که با عقل سنجیده نخواهد شد و با خرد سازگار نيست.
آنان شنيده بودند که جبرئيل از جانب خدا بر محمّد صلّي الله عليه وآله وسلّم وحي مي آورد.امواج کينه توزي آنان را بدانجا کشانده بود، که دشمنی خود را با ملائکه خصوصا نسبت به جبرئيل _عليه السّلام_ ظاهر کردند
بزرگ ترين چيزي راکه با آن بيش از هر چيز سر ستيز دارند، دين اسلام است . به این خاطر که خدا چرا بايد مسلمانان را براي اين خير و برکت برگزيند و قرآن را برايشان بفرستد و چنين نعتي را بديشان دهد و براي پاسداري امانت عقيده در زمين، با آنان پيمان بندد؛ اما خداوند متعال می فرماید:
يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿آلعمران: ٧٤﴾. و خدا به هر کس که بخواهد رحمت خويش را اختصاص مي دهد و الله صاحب فضل بزرگ است.
نتیجه
بدين ترتيب، اين بخش ازگردش با بني اسرائيل در ميان تاريخ آنان به پايان مي رسد، تاريخي که لبريز از کفر و تکذيب ، سرسختي و کجروي ، نيرنگ و فريب ، سنگدلي و خشکي ، و سرکشي و نافرماني است، که سبب نزول آنها از جایگاه جهانی آنها شد و به سبب آن مورد لعن و نفرین ابدی قرار گرفتند.