نویسنده: «ابوعائشه»
دلیل دوم معتزله
«إن المجرمین فی عذاب جهنم خالدون» «بیگمان گناهکاران در عذاب دوزخ جاودانهاند.»
قاضی میگوید: «نام مجرم [در این آیه] کافر و فاسق را در بر میگیرد؛ پس لازم است که هر دو تا مراد باشند و هر دو تا وارد جهنم شوند؛ زیرا اگر خداوند متعال یکی را اراده میکرد حتماً آن را بیان میکرد، وقتی هیچ یکی را بیان نکرده؛ پس معلوم میشود که هر دوتا (فاسق و کافر) مراد هستند.»
پاسخ آن این است که در این آیه مراد از مجرمین کافرین است، ابن جریر در تفسیر این آیه میگوید: «مجرمان و آنان کسانی هستند که در دنیا جرم کفر به خداوند متعال را مرتکب شدند.»
دیدگاه «اهل سنّت و جماعت»
برای اینکه دیدگاه «اهل سنت و جماعت» را بهتر بدانیم لازم است تا برخی از اقوال ائمۀ سلف صالح را در این باره ذکر کنیم:
ابن تیمیه رحمهالله میفرماید: «اهل سنت میگویند: جایز است خداوند متعال فرد گناهکار را معاف کند و اهل گناهان کبیره را از آتش بیرون نماید؛ پس با این وجود هیچ کسی از اهل توحید در آتش جهنم برای همیشه باقی نمیماند.»
واحدی در تفسیر «الوسیط» در ذیل تفسیر این آیه «ومن یقتل مؤمنا متعمدا» مینویسد: «قاعده بر این است که جایز میباشد خداوند متعال در وعیدش خلف نماید وگرچه درست نیست که در وعدهاش خلاف انجام دهد.»
ابن قیم رحمهالله میفرماید: «فرقۀ ششم میگویند این وعید است و خلاف وعید کاری انجام دادن مذمتی ندارد؛ بلکه امری ستودنی است، امکان دارد خداوند متعال خلاف «وعید» کاری را انجام دهد؛ اما خلاف وعده درست نیست، فرق بین آن دو این است که «وعید» حق الله متعال است؛ پس عمل کردن بر خلاف آن عفو، بخشش و اسقاط است و این مقتضای کرم، سخاوت و احسان الله تبارک و تعالی است؛ ولی وعده، حقی است بر خداوند متعال که خودش بر خود واجب ساخته است و خداوند متعال هیچ زمانی خلاف وعده کاری انجام نمیدهد.»
عبدالغنی نابلسی دیدگاه «اهل سنت و جماعت» را چنین روایت میکند: «اهل سنت و جماعت میفرمایند: در حق الله متعال امکان خلف وعید وجود دارد.»
«کسانی از امت محمد صلیاللهعلیهوسلم که مرتکب گناه کبیره شدهاند و پس از آنکه بمیرند، درحالیکه موحد باشند در آتش دوزخ جاویدانه نمیمانند؛ اگرچه توبه هم نکرده باشند و آنان (صاحبان گناه کبیره) بعد از آنکه خدا را ملاقات کرده و او را شناخته باشند (و شهادتین را گفته باشند) به خواست و حکم خداوند واگذار میشوند؛ اگر بخواهد از روی فضل و مهربانی از ایشان در میگذرد، چنانکه خداوند در قرآن میفرماید: «ویغفر ما دون ذلک لمن یشاء» ترجمه: «خداوند گناهان را جز شرک، از هرکس که بخواهد، میبخشد» و اگر بخواهد به مقتضای عدلش آنان را در آتش عذاب میدهد؛ سپس بعد از آنکه مقداری که خدا میخواهد، عذاب داده شدند با رحمت خود و شفاعت شفاعتکنندگان از اهل طاعتش (فرشتگان، پیامبران و صالحان) از دوزخ بیرونشان میآورد و آنگاه آنان را به بهشت خود روانه میکند، این [که مؤمنان مستحق بهشت و کافران مستحق دوزخاند] بدین سبب است که خداوند دوست و یاریدهندۀ خداشناسان است و خداوند دوستان خداشناس خود را در هر دو سرای همانند خدا ناشناسانی که از هدایت خداوند بیبهره گشتهاند و از دوستی او محروم ماندهاند، قرار نداده است یعنی، هیچگاه آنان (کافران) با دوستان خدا (مؤمنان) که هدایت یافته و از دوستی با خدا بهرهمند شدهاند، یکسان نخواهند شد. خدایا، ای یاری دهندۀ اسلام و مسلمین، ما را تا روزی که با تو دیدار مینماییم بر اسلام پایدار و متمسک بگردان.»
شارح عقیدۀ طحاوی در ذیل این عبارت مینویسد: «این عبارت (عبارت مذکور در بالا)، ردی است بر قول خوارج و معتزله که آنان قایل هستند که صاحبان گناه کبیره، همیشه در جهنم هستند.»
از مجموع این اقوال چنین بر میآید که «اهل سنّت و جماعت» باور دارند: جواز خلاف «وعید» از جانب الله تعالی ممکن است، بر خلاف معتزله که آنان باور دارند برای خداوند متعال خلاف وعید روا نیست.
ملا علی قاری در کتاب «القول السدید فی خلف الوعید» خلاصۀ این مسئله را چنین به رشتۀ تحریر درآورده است: «خلاصۀ کلام در تحقیق مقصود این است که بر خداوند متعال ثواب در طاعت و عقاب در معصیت واجب نیست، بر خلاف خوارج و معتزله، آنان عقاب و مجازات صاحب گناه کبیره را که بدون توبه بمیرد بر خداوند متعال واجب دانستهاند و عفو و بخشش خداوند متعال را بر او حرام قرار دادهاند و برای آن چنین استدلال کردهاند که خداوند متعال مرتکب گناه کبیره را با عقاب و مجازات تهدید کرده است، اگر او را مجازات نکند اینجا خلاف در وعید و کذب در خبرش لازم میآید و هر دوی آن بر خداوند متعال محال هستند.»
در پایان مناسب میدانم مواردی را برای خوانندگان معزز و گرانقدر یادآوری نمایم:
اولاً: در ذیل این اصل (وعد و وعید) موارد دیگری نیز وجود دارد که نیاز به بیان و توضیح دارند و ما تلاش میکنیم تا آن موارد را در بخشهای بعدی ذکر کنیم، در این بخش به خاطر اینکه مبحث ما طولانی نشود، از ذکر آن خوداری نمودیم و از مهمترین مسایل این اصل چهار مورد مهم ذکر میشود:
استحقاق مکلف؛
ایدۀ عوض؛
سرآغاز انسان بر روی زمین بد نبوده است؛
مسئلۀ شفاعت.