نویسنده: ابورائف

2- ضدیت کلیسا با خواسته‌های ملت؛

علت دیگری که سبب شد عموم ملت اروپا به‌ویژه مردم فرانسه از آموزه‌های دینی و احکام رجال دینی متنفر و دور شوند و به‌سوی افکار و آرای علمانیین مایل شوند، ایستادگی کلیسا بر ضد خواسته‌های مشروع و نیازهای ملت بود. اگر این موقف شوم و بد کلیسا علیه خواسته‌های ملت‌های اروپایی صورت نمی‌گرفت، چه بسا ممکن بود که ملت اروپا و فرانسه به‌سوی نوشته‌ها و افکار سکولارها متمایل نمی‌شدند.
البته شاید کلیسا در مقابل شکوک و شبهات فزایندۀ خود در مورد انقلاب‌کنندگان تا حدودی معذور دانسته می‌شد، اما حالت به‌گونه‌ای شده بود که کار از دست آن‌ خارج شده بود؛ چراکه هیجانات چوپان‌هایی که از گرسنگی و ظلم به مرحلۀ هلاکت رسیده بودند، برای اندیشه و تصمیم‌های آرام و منطقی فرصتی نگذاشته بودند بلکه بر کلیسا الزامی کرده بود تا دیون قرن‌های طولانی را که به‌صورت ظالمانه از دیگران به یغما برده بود و علیه آن‌ها طغیان کرده بود، پرداخت کند.
چه‌بسا کشاورزان نمی‌توانستند افکار «روسو» و انتقادات «فولتیر» را درک کنند اما می‌توانستند با سهولت و آرامی رسوایی‌های کاردینال‌ها و کشیش‌ها و ثروت‌های فخرفروشانۀ آن‌ها را ملاحظه کنند. کشاورزان با چشم سر این گفتۀ توماس جفرسون را مشاهده کرده بودند که گفته بود: «کشیش در هر شهر و عصری دشمنی از دشمن‌های آزادی است. او همواره متحد و هم‌پیمان حاکم مستبد بوده و او را در کارهای بد او کمک می‌کند.»
همین مورد سبب شد تا ملت‌ها جام خشم خود را بر کلیسا واژگون کند و پشت کشیش «میرابو» فریاد بزنند: آخرین پادشاه را با روده‌های آخرین کشیش اعدام کنید.

3- قدرت‌های شیطانی مخفی.

یکی دیگر از مواردی که سبب ایجاد فضای بی‌دینی و فرار از دین‌گرایی در میان ملت‌های اروپایی شد، وجود نیروهای مخفی و پوشیده‌ای در میان این ملت‌ها بود که انقلاب آن‌ها را به‌جای خیزش علیه مردان دینی ظالم و جائر به‌سوی نفرت از اصل دین سوق داد و آن‌ها را با کلمۀ دین دشمن و متضاد ساخت.
این موضوع ممکن بود که ملت اروپا علیه کلیسا قیام کند و اموال و املاک آن را مصادره کند و نفوذ و سیطرۀ آن را از بین ببرد، اما در کنار این کار، مؤمن به دین واقعی خود بماند و به تاریخ آن وفادار باشد و عادات و رسوم و احکام آن را تقلید و اجرا کند.
اما وجود یک عامل و دلیل، باعث شد که این ملت از اصل دین متنفر شود و خود را مخالف دین معرفی کند، به‌جای آن‌که با ظلم و جور مردان دینی مخالفت کنند. وقتی گروه‌های اوباش و شورشی علیه قلعۀ «باستیل» شورش کردند، فقط یک شعار می‌دادند و آن «نان» بود. اما هنوز به اوایل نتایج انقلاب خود نرسیده بودند که متوجه شدند که بعضی از آن‌ها به‌جای شعار اصلی، شعار آزادی، مساوات، برادری و… را سر می‌دهند، این شعار از طریق دیگران به آن‌ها تلقین شده بود و خود آن‌ها توانایی تولید و ساخت آن را نداشتند.
وقتی گیوتین اعدام در فرانسه در حال کار و گردش بود و قربانی‌ها برای کشته‌شدن به‌سوی آن آورده می‌شد، فقط به یک دلیل اعدام می‌شدند و آن هم دشمنی با توده و ملت بود، اما در میان آن‌ها کسانی بودند که به این جرم اعدام شدند درحالی‌که مردم، بی‌گناهی و برائت آن‌ها را می‌دانستند و آن‌ها را حامی و حمایت‌کنندۀ ملت می‌پنداشتند. جالب‌تر آن بود که امروز یکی بیانیۀ حمایت از مردم و ملت را می‌خواند و فردا همین فرد به جرم دشمنی با ملت اعدام می‌شد!
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version