نویسنده: م. فراهی توجگی
نمونه و ساختار دولت اسلامی
در یادداشت قبل، شیوهٔ نخست در انتخاب خلیفه بررسی شد. در این بخش، روش دوم انتخاب خلیفه مورد بحث قرار میگیرد.
۲. عهد و نصب از جانب خلیفهٔ پیشین (استخلاف)
به نظر اهلسنت، همانگونه که امامت با انتخاب اهل حل و عقد مشروعیت مییابد، تفویض ولایت از سوی خلیفهٔ پیشین نیز راهی مشروع برای انعقاد خلافت است. در اندیشهٔ اهلسنت، شرایط امامت در شریعت تعیین شده است، اما شناسایی فرد واجد این شرایط به عهدهٔ مردم یا اهل حل و عقد است. خلیفه بهعنوان یکی از آگاهترین افراد از شرایط و مصالح، اگر شخصی را به خلافت برگزیند، انتخاب او مشروع تلقی میشود.
از دلایل جواز این روش، عمل خلفای راشدین است. برای نمونه: حضرت ابوبکر رضیاللهعنه، حضرت عمر بن خطاب رضیاللهعنه را بهعنوان جانشین خود تعیین کرد. حضرت عمر بن خطاب رضیاللهعنه امر خلافت را به گروهی ششنفره سپرد.
این اقدامات مورد تأیید صحابهٔ کرام رضیاللهعنهم بود، زیرا هیچ مخالفتی از سوی آنان گزارش نشده است. امام شاه ولیالله محدث دهلوی دربارهٔ این شیوه میگوید: «طریق دوم، استخلاف خلیفهای است که واجد شرایط باشد؛ به این معنا که خلیفهٔ عادل، به مقتضای خیرخواهی برای مسلمانان، شخصی را از میان افراد واجد شرایط خلافت انتخاب کرده و دیگران را به اطاعت از او سفارش کند. این شخص میان سایر افراد واجد شرایط، مزیت پیدا کرده و بر مردم لازم میگردد که او را به خلافت برگزینند. خلافت حضرت عمر فاروق رضیاللهعنه به همین شیوه منعقد شد.»
مسائل مرتبط با استخلاف
در این زمینه، دو مسئله مطرح است:
-
آیا امامت بهصرف تعیین خلیفهٔ پیشین منعقد میشود یا نیاز به بیعت اهل حل و عقد دارد؟
-
آیا اگر خلیفهٔ موجود یکی از بستگان خود (پدر، فرزند یا خویشاوندان) را که واجد شرایط امامت است به خلافت منصوب کند، این امر صحیح است؟