نویسنده: عبیدالله نیمروزی
کلیدواژه‌ها: ندوی، ابوالحسن، دعوت.

خلاصهٔ مطلب

امام، علامه، سید ابوالحسن ندوی رحمه‌الله برای ایفای رسالت دعوت خویش، این بار به‌سوی اصحاب قدرت و سلطنت گام برداشت. او با هدف گسترش دعوت و اصلاح جامعه که مصداق حدیث شریف «الناس علی دین ملوکهم» است، به دعوت‌گری در این عرصه پرداخت؛ چراکه حقیقتاً تودهٔ مردم در بسیاری از موارد پیرو راه و روش حاکمان خویش‌اند.
وی، بدون هیچ چشم‌داشت دنیوی، با عزمی راسخ و قلبی سرشار از معنویت، وارد میدان دعوت شد و شخصیت‌های برجسته‌ای همچون فیصل بن عبدالعزیز، ملک فهد، ملک حسن دوم، ملک عبدالله (پادشاه اردن)، شهید ژنرال ضیاءالحق و نجم‌الدین اربکان را ملاقات کرد و پیام دعوت خویش را به سمع آنان رساند.
تاریخ نشان‌دهندهٔ این واقعیت است که رابطهٔ اندیشمندان ربانی و روحانی با صاحبان قدرت و سلطنت، غالباً چندان حسنه نبوده است. رهبران راستین سنت و شریعت، به‌طور عمومی از نزدیک شدن به اصحاب سلطنت پرهیز می‌کردند و سلامت دین خویش را در همین کناره‌گیری می‌دیدند. علت این فاصله‌گذاری می‌تواند عوامل متعددی باشد، ازجمله سوءاستفادهٔ حاکمان از موقعیت عالمان، عدم هماهنگی احکام حکومتی با معیارهای اسلامی، ظلم و جور بر رعیت و غصب اموال مردم.
عالمان ربانی تقرب به صاحبان قدرت را خطری جدی برای دین و ایمان تلقی می‌کردند و پست و مقام و مال دنیا در نگاه آنان بی‌ارزش‌تر از هر چیز دیگری بود. در مورد شیخ‌الاسلام ابن تیمیه نقل است که روزی ملک ناصر (پادشاه وقت) به او گفت: «شنیده‌ام که در میان مردم نفوذ یافته‌ای و خیال تصرف سلطنت را در سر داری.» شیخ با صلابت پاسخ داد: «به خدا سوگند سلطنت تو و شاهان مغول برای من به پشیزی نمی‌ارزد!»
در این میان، امام سید ابوالحسن ندوی رحمه‌الله از معدود شخصیت‌هایی بود که با شجاعتی کم‌نظیر وارد عرصهٔ دعوت‌گری در برابر صاحبان قدرت شد. او با دیدار مستقیم با پادشاهان و زمامداران، کلمهٔ حق را در پیشگاه آنان عرضه داشت. ندوی، با بیانی شفاف و صریح، کاستی‌های آنان را گوش‌زد می‌کرد و آنان را به باورهای اصیل اسلامی فرا می‌خواند.
شیوهٔ برخورد امام ندوی با اهل قدرت، در ظاهر متفاوت از اسلاف و بزرگان دین بود؛ اما اگر به عمق مقاصد او بنگریم، درمی‌یابیم که اهداف بلندتر و انگیزه‌های پایدارتر در کار بود. امام ندوی گرچه به دربار پادشاهان قدم گذاشت، اما هرگز عزت و شرافت علمی و دینی خویش را در برابر قدرت آنان فرو ننهاد. زبان حال او چنین بود:
من دلق خود به افسر شاهان نمی‌دهم          من فقر خود به ملک سلیمان نمی‌دهم
از رنج فقر در دل گنجی که یافتم                این رنج را به راحت شاهان نمی‌دهم

همت عالی و استغنای بی‌نظیر امام ندوی

امام ندوی، به‌عنوان یک دعوتگر مخلص و عالمی خیرخواه، هیچ حد و مرزی برای رسالت خویش نمی‌شناخت. در نگاه او، کلبهٔ محقر و کاخ مجلل، کوخ‌نشین و کاخ‌نشین، جایگاهی برابر داشتند. او برای تمامی امت اسلام قلبی تپنده و یکسان داشت و هرجا که می‌رفت، هدفی جز دعوت به اسلام و گسترش دین رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در سر نمی‌پروراند.
با این همه، امام ندوی نه مرعوب قدرت شد و نه چشم طمع به مال کسی دوخت. او همواره با عزمی راسخ و استغنای بی‌نظیر در برابر صاحبان قدرت ایستاد و به مسئولیت الهی خویش عمل کرد. شیوهٔ رفتار و کلمات او، الگویی الهام‌بخش برای همهٔ دعوتگران راستین بود.
مولانا محمد رابع می‌نویسد: امام ندوی از هر موقعیتی برای رساندن پیام دعوت بهره می‌برد. او با استغنایی مثال‌زدنی سخن می‌گفت، به‌گونه‌ای که هرگز احساس نمی‌شد اهداف مادی در کار باشد. انگیزهٔ او در این سخنان، تنها خیرخواهی و نیک‌اندیشی بود.
امام ندوی با حضور در محضر اهل قدرت، هیچ‌گاه خواهان کسب قدرت نبود، نه برای خود و نه برای اهل دین. هدف او همواره این بود که دین را به صاحبان قدرت و حکومت برساند. او می‌فرمود: «برای رساندن دعوت، دو روش وجود دارد: یکی اینکه اهل دین به حکومت برسند و دیگر آنکه دین به اهل حکومت برسد. من روش دوم را می‌پسندم و آن را مفیدتر می‌دانم.»
این رویکرد امام ندوی، بر اساس باوری استوار بود که دوری حکام و اهل سلطنت از موازین صحیح اسلامی می‌تواند پیامدهای جبران‌ناپذیری برای جوامع اسلامی داشته باشد. او بر این باور بود که چنین فاصله‌ای میان دین و زمامداران، زمینهٔ انحرافاتی را در مسیر ملت‌ها فراهم می‌کند که نتیجهٔ آن چیزی جز ضعف و زوال جوامع اسلامی نخواهد بود.

دیدگاه امام ندوی دربارهٔ اصلاح حاکمان

امام ندوی امیدوار بود که با رساندن پیام اسلام به حاکمان، تحول بزرگی در نظام اجتماعی و دینی جوامع اسلامی به وجود آید. او اعتقاد داشت که حاکمان، به‌دلیل تأثیر مستقیم بر جامعه، می‌توانند بهترین ابزار برای تحقق آرمان‌های اسلامی باشند. ازاین‌رو، در هر مرحله از دعوت خویش، تلاش می‌کرد ذهنیت آنان را به اهمیت دین‌گرایی در جامعه معطوف سازد.
او با روحیه‌ای موسی‌وار، با عصای «لا إله إلا الله» به دربار حاکمان قدم می‌گذاشت و بت‌های مادیت، غرب‌گرایی، دین‌گریزی و بی‌توجهی به وضعیت مسلمانان را درهم می‌شکست. امام ندوی، رسالت واقعی حاکمان را در قالبی زیبا و پرمعنا به آنان می‌نمایاند و آنان را به مسیر حق هدایت می‌کرد.
امام ندوی همواره محور گفت‌وگوهای خود با زمامداران را دعوت قرار می‌داد. او معتقد بود که دعوت بذر است و رسیدن به قدرت سیاسی، نتیجه و ثمرهٔ آن. از نظر او، بایسته است که توجه و عنایت کامل به بذر ایمان و تربیت فکری و درونی صورت گیرد. نتیجه و ثمرهٔ این تلاش‌ها، تنها در وقت و زمان مناسب، به ارادهٔ خداوند متعال حاصل خواهد شد. او هشدار می‌داد که تمرکز مستقیم بر نتیجه، یعنی حکومت و سیاست، بدون پیمودن مسیر طبیعی آن، اشتباهی بزرگ است. این روش را همچون قرار دادن درشکه در جلوی اسب می‌دانست؛ کاری که نه‌تنها نادرست، بلکه رقابتی ناسالم و دنیوی محسوب می‌شود.

چالش‌های زمامداران در درک دین

امام ندوی دریافته بود که به دلایل گوناگون، حاکمان کشورهای اسلامی از درک صحیح مفاهیم بنیادین اسلام دور مانده‌اند. در بسیاری از موارد، آنان حتی فرصتی برای اندیشیدن به این موضوع ندارند. در چنین فضایی، اصلاح دینی جامعه یا جوامع اسلامی امری دشوار و گاه غیرممکن است. ازاین‌رو، او معتقد بود که حقیقت اسلام باید به گوش حاکمان برسد و آنان را نسبت به وظایف‌شان آگاه ساخت.
امام ندوی در یکی از سخنرانی‌های خود در دمشق گفته است: «کسانی‌که زمام امور کشورها را به دست دارند، توفیق نیافته‌اند اسلام را به‌درستی بفهمند؛ اسلام از گلو و حنجرهٔ آنان فراتر نرفته است. آنان اسلام را به‌عنوان یک نظام زندگی و دین کامل نپذیرفته‌اند، درحالی‌که به فرهنگ غرب اهمیت می‌دهند و به فواید آن باور دارند.»
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version