از آنجاییکه جوانان در هر جامعهای نیروی بسیار بزرگ و با نشاطی به شمار میروند دارای اهمیت فوقالعادهای میباشند و همواره تیر اهداف دشمنان و باطلصفتان، این قشر آسیبپذیر جامعۀ اسلامی را نشانه رفته است. چنانکه هر خردمندی در این دوره مشاهده میکند که چگونه دشمنان اسلام و غربیان در پی ربودن ایمان، غیرت اسلامی، حیثیت دینی، حیا و شرافت جوان مسلمان هستند. در هر کوچه و برزنی به وسیلۀ وسایل جدید، ماهوارهها، تلویزیون، سیدیهای مبتذل و عکسهای ناروا، به تبلیغات گسترده و دامنهداری در این راستا مبادرت ورزیدهاند و به نام پیشرفت و تمدن میخواهند همه چیز را از آنان بگیرند. باید اعتراف کنیم که در بسیاری موارد به موفقیتهایی نایل آمدهاند و اندیشه و فکر جوان مسلمان را دگرگون و بلکه واژگون کردهاند. دین و اسلام را قدیمی و قرآن را از مد افتاده جلوه دادهاند که در نتیجه نه میخواهند برای جوان مسلمان دین و ایمانی باقی بگذارند و نه کتاب و آیینی.
امام ندوی مانند سایر دردمندان دیگر جهان اسلام و بلکه بیش از آنان به عمق این فاجعۀ اسفبار پی برد و نسبت به آن احساس خطر میکرد و همواره در هر جایی اعم از کشور هندوستان و یا کشورهای عربی اظهار درد و اندوه میکرد.
علامه ندوی مینویسد: درست یک قرن میگذرد که اروپا مرتبا جوانان ما را شکار کرده و فکر آنان را فاسد میکند. بذر ترديد الحاد و عدم اعتماد به حقایق غیبی و اعتقادی را در ذهن آنان میپاشد و به سمت نظامهای سیاسی و اقتصادی خود سوق میدهد، اما ما همچنان بیتوجهایم و بر ذخیرۀ علمی گذشته قناعت کرده و از تولید فرآوردههای جدید علمی متناسب با نیاز زمان غفلت میورزیم و حاضر نیستیم فلسفههای وارداتی را بهطور کامل مورد نقد و بررسی قرار دهیم تا نکات مثبت و منفی آن برای همگان آشکار شود و افراد سادهاندیش و سطحینگر از ظاهر فریبندۀ آن گول نخورند.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که در جامعۀ اسلامی بهطور عموم وجود دارد، رابطۀ اندک علما با جوانان میباشد. علماییکه میتوانند بذر ایمان صحیح و یقین استوار در آیینۀ شریعت را در وجود جوانان بکارند؛ اما با بیشتر شدن فاصله میان این دو قشر، شکاف عمیق و عمیقتر میگردد و دشمنانِ کمین گرفته آنان را بهسوی بیبندوباری و افكار الحادی و… سوق میدهند. بر همین اساس امام ندوی در نشستی که با علما در کابل پایتخت افغانستان داشت بر این امر تصریح و تأکید کرد و در ادامۀ بحث از این نشست چنین مینویسد:
سپس نسبت به جوانان و به ویژه جوانان دانشگاهی تأکید کردم؛ زیرا آنان مردان فردا و امت آینده هستند و همینها هستند که رهبری کشورها و ساختار زندگی را به دست گرفته به تشریع قوانین و توجیه علوم و معارف میپردازند. اینها زمام مملکت و کلید امور را به دست خواهند گرفت و اصلاح این گروه در واقع اصلاح کشورها خواهد بود و اگر این گروه نسبت به اسلام، ارزشها و مفاهیم اسلامی آگاه و مطمئن باشند، برای بقای اسلام و سیطرۀ آن سودمند خواهد بود؛ اما در صورت عدم اعتماد آنان به صلاحیت اسلام اضطرابشان در عقیده، نومیدی آنها از آیندۀ اسلام و صلاحیت آن برای رهبری و باور آنان به این امر که تمدن غرب آخرین مرحلۀ وصول انسان به پیشرفت و سعادت و آزادگی میباشد، در این صورت اسلام رو به زوال رفته و مجبور به کنارهگیری از صحنۀ زندگی خواهد بود و در واقع این امر نوعی ارتداد اندیشهای و فرهنگی را در پی خواهد داشت که همۀ کشورها را فرا میگیرد و موج خروشانش سر به طغیان میزند که هیچ مدرسه، خانقاه، مزرعه و منزلی را بیتأثیر نخواهد گذاشت.
سپس مولانا ندوی به برخی از کشورها اشاره میکند که بنابر عدم عنایت علماء و اندیشمندان اسلامی به جوانان و جهتدهی مناسب آنان با بحرانهای عمیق فکری و ارتدادی روبهرو گشتند و دعوتگران الحاد و بیبندوباری در راه فاسد کردن جوانان، تلاش مضاعف و خستگیناپذیری به خرج داده و بذر الحاد و بیدینی در آنها کاشتند. از طرفی به تعصبات نژادی و قومی دامن زدند، از سوی دیگر آنها را در باتلاق فرهنگ منحط غرب فرو افکندند و از جانبی به اشاعۀ فحشاء و بیحیایی در سطح گستردهای از طریق نوارها، مجلات، تلویزیون و… همت گذاشتند که در نتیجه برای دین و ایمان، عرصه تنگ و تنگتر گشت. با توجه به چنین حالاتی بود که امام ندوی بسیار احساس خطر میکرد و نسبت به عواقب آن هشدار میداد و پس از بحث و بررسی در زمینۀ اضطراب و تضاد فکری در تودۀ جوانان، علاج آن را چنین برمیشمارد:
فعال نمودن ایمان و احتساب در جوانان و اعتنای کامل به برتری علم و علماء، وجوب اخلاص، بر حذر داشتن از اهداف دنیوی علم و دانش و عدم طلب علم برای غیر خدا و غیر دین.
۲. وجود اساتیدی که خداوند عزوجل آنان را از نیروی شخصیت رسوخ ایمان و علم، عقل سلیم، دل نرم و عاطفۀ قوی بهرهور گردانیده است.
وجود دعوتی مثبت و پرتوان که اندیشۀ جوانان را مشغول دارد، بر احساساتشان غلبه نماید، استعدادهای علمیشان را به تحرک وادارد و برای دعوتی دیگر جایی باقی نگذارد.
ایجاد نظام اجتماعی پیشرفتهای که جوانان در سایۀ آن به زندگی اجتماعی و اسلامیشان ادامه دهند البته زیر نظر اساتید و ناظران نمونه و افرادی که در اخلاق، سیرت و ذوق علم و عبادت نمونه و الگو باشند.
برگزاری نشستهای عمومی که از علمای بزرگ و اندیشمندان زبده و نخبۀ اسلامی دعوت به عمل آید تا عقیدۀ راستین را در نهاد جوانان بکارد، شعلۀ ایمان را شعلهور گرداند و اعتمادشان را نسبت به اسلام و شریعت و دعوت و شیوههای زندگی استوار گرداند.
مولانا محمد رابع ندوی مینویسد: ۱. تودۀ مسلمانان؛ ۲. فرهنگیان و قشر تحصیلکردۀ جدید؛ ۳. صاحبان قدرت و حکومت. ایشان معتقد بود برای گروه نخست شیوۀ اسلاف و اهل تصوف شایسته است. برای گروه دوم نیاز به زبان و قلم تأثیرگذار است و خود از راهروان همین راه بود و برای گروه سوم شیوۀ کاری حضرت مجدد الف ثانی را برگزید؛ یعنی با آرامی از راه نامهها و به ذریعۀ ایجاد روابط حسنه به تفهیم و راهنمایی آنان پرداخته شود.