اما اسباب عدم تدبر در قرآن به اختلاف حالات مردم مختلف هست؛ در حالی که امکان دارد چند سبب هم در یک فرد جمع شود، لذا با وجود کثرت اسباب منع تدبر ما چند تارا مختصرا ذکر می کنیم:
اول- انجام گناه و اصرار بر او، از بزرگترین اسبابی هست که بین بنده و تدبر قرآن و فهم او حائل میشود.
پس کسی که اراده تدبر را دارد لازم است که به طرف الله رجوع کرده و از معاصی و آنچه که الله و رسولش منع کرده است دور شوند؛ چون بدون شک همانطور که مریضیها در بدن تاثیر میگذارد، قلبها هم از گناهان تاثیر میگیرند و همانطور که شخص مریض از غذاهای مفید تغذیه میکند، قلب عاقل هم باید از تدبر قرآن تغذیه بشود پس اصرار بر گناه از بزرگترین اسباب منع تدبر در قرآن و فهم او و پند گرفتن از حکمتها و احکام قرآن میباشد و شرح صدر حاصل نمی شود همانطور که الله متعال میفرماید: (سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ) اعراف 146 «و باز میدارم از فهم آیات خود کسانی را که بدون حق و دلیل در زمین گناه و تکبر میکنند»
علامه ابن قدامه می فرماید: ( ولیتخلی التالی عن موانع الفهم، و من ذالک: ان یکون مصرا علی ذنب، او متصفا بکبر، او مبتلا بهوی مطاع، فان ذلک سبب ظلمة القلب و صدأه، فالقلب مثل المرآة و الشهوات مثل الصدأ، و معانی القرآن مثل الصور التی تتراءی فی المرآة، والریاضة للقلب باماطة الشهوات مثل جلاء المرآة)[مختصر منهاج القاصدین ص 56]
« و باید قاری قرآن، از اسباب منع فهمیدن خالی باشد و او اسباب اینست که اصرار بر گناه، صفت تکبر و اطاعت از هوای نفس، داشته باشد؛ چون اینها سبب غبار آلود شدن و تاریکی قلب میشود؛ چون شهوات مثل غبار هستند و معانی قرآن مانند تصوری که در آینه دیده می شود و تلاش قلب برای از بین بردن شهوت مثل پاک کردن غبار از روی آینه هست.» لذا از بزرگترین چیزهایی که مانع قلب و تدبر در قرآن میشود : اصرار بر گناه، تعلق با شهوات قلب و جای گرفتن بدعت ها در قلب هست.
علامه زرکشی در تفسیر خود البرهان فی علوم القرآن می فرماید: «اعلم انه لایحصل للناظر فهم معانی الوحی حقیقة، و لایظهر له اسراره و فی قلبه بدعة او کبر او هوی او حب الدنیا او هو مصر علی ذنب او غیر متحقق بالایمان او ضعیف التحقیق او یعتمد علی مفسر لیس عنده علم او راجع الی معقوله هذه کلها حجب و موانع بعضها آکد من بعض»
«بدان که فهم حقیقت معانی و اسرار قرآن حاصل نمی شود برای شخصی که در قلب او بدعت، کبر، هوای نفس و محبت دنیا هست؛ و یا اینکه اصرار بر گناه دارد و یا اینکه ایمان حقیقی در قلب او نیست و یا ایمانش ضعیف است و یا اینکه به مفسرین بی علم و بی عقلی مراجع کرده و اعتماد میکند، اینها همه پرده ها و موانعی هستند که بعضی از بعضی دیگر هم برای قلب خطرنکتر هستند»
پس اولین سبب: اصرار بر گناه و جای گرفتن بدعت ها و شهوات در قلب از بزرگترین اسباب منع تدبر در قرآن می باشد.
دوم- مشغول بودن قلب هست، قلبی که مشغول غیر قرآن باشد، نه تاثیرگذار و نه متاثر می شود غفلت او، او را از مشغول شدن با قرآن باز داشته است؛ پس چطور تدبر برای او حاصل شود؟ قلبی که مشغول غیر قرآن هست او قلب غائب هست و حاضر نیست و قلب غائب چگونه تدبر حاصل نماید؟.
علامه ابن قیم در کتاب مدارج السالکین به این موضوع اشاره کرده و فرموده است:«الناس ثلاثة: رجل قلبه میت؛ الثانی رجل قلبه حی لکنه مشغول لیس بحاضر و الثالث: رجل حی القلب مستعد تلیت علیه الآیات فاصغی بسمعه و القی السمع و احضر القلب و لم یشغله بغیر، فهم ما یسمع فهو شاهد القلب، فهذا القسم هو الذی ینتفع بالآیات» [مدارج السالکین ج 1\ 442]
« مردم به سه قسم هستند؛ (هنگام گوش کردن قرآن) مردی که قلبش مرده است؛ دوم: مردی که قلبش زنده است ولی مشغول هست و حضور ندارد و این شخص هم برای او پندی حاصل نمی شود و سوم: مردی که قلبش زنده و آماده است و هنگام تلاوت از شنیدن بهره برده و خوب گوش میکند و حضور قلب داشته و با هیج چیزی او را مشغول نمیکند؛ پس او کسی است که میتواند از آیات قرآن بهره برده و استفاده نماید چون حضور قلب دارد.»
پس حضور قلب و عدم انشغال او، شرط بهره بردن، تذکر گرفتن و تدبر نمودن در آیات قرآن می باشد.
سوم: عدم آگاهی از زبان عربی؛ الله عزوجل این قرآن را به زبان عربی نازل کرده است؛ چون لغت عربی فصیح ترین، واضحترین، بزرگترین و بیشترین ادای معنایی را دارا می باشد لذا الله متعال مشرفترین کتاب را با مشرفترین زبان نازل فرمود. از این رو اگر قاری قرآن چیزی از زبان عربی نداند او نمی تواند روش و اصول زبان عربی را درک کند چی برسد که بتواند تدبر نماید الله متعال می فرماید: (إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ) یوسف2 « ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم تا شما بیندیشید و تعقل حاصل نمایید.» پس در تدبر قرآن شناخت زبان عربی مهم است. و از این رو علماء مخصوصا علامه ابن تیمیه می فرماید: (و معلوم ان تعلم العربیة و تعلیم العربیة فرض علی الکفایة، و کان السلف یؤدبون اولادهم علی اللحن، فنحن مأمورون امر ایجاب او امر استحباب ان نحفظ القانون العربی و نصلح الالسن المائلة عنه، فیحفظ لنا طریقة فهم الکتاب والسنة ) مجموع الفتاوی ج 32 ص 252
« واضح است که یاد دادن و یاد گرفتن زبان عربی فرض کفایه است، سلف صالح به فرزندان خود لحون عربی را یاد می دادند؛ و ما هم ماور هستیم چی لزوما و چی استحبابا اینکه قوانین عربی را حفظ کنیم و کجی زبانهای خود را اصلاح کنیم تا طریقه فهم ودرک کتاب الله و سنت رسول الله برای ما محفوظ بماند.»
از این رو علما یکی از شرائط مفسرین را معرفت زبان عربی بیان نموده اند؛ امام مالک می فرمایند: (لا اوتی برجل غیر عالم بلغات العرب یفسر کتاب الله الا جعلته نکالا)رواه البیهقی فی شعب الایمان رقم 2287 « اگر من با شخصی روبرو شوم که تفسیر قرآن می کند درحالی که زبان عربی را نمی داند حتما او را تنبیه کرده و مایع عبرت قرار میدهم»
و علماء بسیاری این شرط را در کتب خود ذکر کرده است؛ مانند علامه سیوطی که در جلد دوم کتاب خود الاتقان فی علوم القرآن بیان کرده است؛ چون مقصد بزرگِ تعلیم زبان عربی معرفت کلام الله و رسول الله صلی الله علیه و سلم میباشد و کسی که زبان عربی بیاموزد ولی این مقصد را درک نکند حقیقتا عمر خود را در کار غیر مفیدی صرف کرده است بلکه شاید این آموختن زبان عربی دلیلی بر علیه خود او شود مثل کسانی که زبان عربی را برای ضربه زدن به قرآن و شریعت فرامیگیرند من جمله مستشرقین و هم کیشان شان. لذا یکی از اسباب دیگر منع تدبر فرانگرفتن زبان عربی است.
و سبب چهارم: اجتناب از تدبر به صورت قصدا و عمدا است؛ بعضی از مردم تدبر در قرآن را ترک میکنند، به این دلیل که شاید بدون علم به الله متعال چیزی را نسبت بدهند و معتقد هستند که تدبر کار مفسرین و علماء است و اکتفا به قرائت قرآن کرده و تدبر را ترک می کند و بدون شک این یکی از فریب های شیطان هست که می خواهد مردم را از فایدههای تدبر در آیات قرآن محروم نماید. در این مورد ابن هبیره می فرماید: ( و من مکائد الشیطان، تنفیره عبادالله من التدبر القرآن لعلمه ان الهدی واقع عندالتدبر، فیقول هذه مخاطرة حتی یقول الانسان: انا لا اتکلم بالقرآن تورعا ) ذیل طبقات الحنابله ج 3 ص 273 « و از حیله های شیطان متنفر نمودن بندگان الله از تدبر در قرآن است چون شیطان میداند که هدایت در تدبر موجود است پس این وسوسه را ایجاد می کند و میگوید که این یک خطر هست که تو تدبر کنی شاید قصدا چیزی به الله بدون علم نسبت بدهی و غیره … تا اینکه بنده میگوید: من بخاطر احتیاط در مورد قرآن، دیگر صحبتی نمیکنم»
علامه ابن قیم بر شخصی که چنین حالتی دارد شدیدا اعتراض کرده می گوید: (و من قال ان له تاولا لا نفهمه و لا نعلمه، و انما نتلوه متعبدین بالفاظه ففی قلبه منه حرج) التبیان فی اقسام القرآن ص 144) « کسی که بگوید که برای قرآن تاویلاتی هست که ما نمی فهمیم و نمیدانیم لذا تدبر نمی کنیم و فقط تلاوت به نیت ثواب میکنیم؛ پس چنین شخصی در قلب او نسبت به قرآن یک مشکل و حرجی وجود دارد.
و یکی از اسباب دیگر ترک کتب تفسیر است کسی که کتب تفسیر را مطالعه نکند و اسباب نزول آیات، ناسخ، منسوخ و بقیه علوم قرآنی را نداند چطور تدبر برای او حاصل میشود و کسی که چنین حالتی دار د غالبا در فهم قرآن هم اشتباه می کند. و در استدلال و عمل نمودن به آیات مرتکب خطأ میشوند لذا ترک مطالعه و دوری از کتب تفسیر هم یکی از دلائل عدم تدبر می باشد.
پنجم- یکی دیگر از اسباب عدم تدبر مشغول بودن به تلاوت زیاد است؛ بعضی از مردم چنان به تلاوت مشغول میشوند که برای تدبر وقت نمیکنند؛ شکی در این نیست که آیات و احادیث به تلاوت نمودن تشویق نموده است ولی در مورد تدبر نمودن آیات و احادیثی به مراتب بیشتر، قویتر، و مؤثرتر وارد شده است، پس کثرت تلاوت که منجر به عدم تدبر شود پسندیده نیست؛ بلکه یکی از حیله های شیطان است.
علامه ابن جوزی در کتاب خود تلبیس ابلیس می آورد: ( و قد لبس علی قوم بکثرة التلاوة فهم یهذون هذّا من غیر ترتیل و لا تثبت، و هذه حالة لیست به محمودة ) تلبیس ابلیس ص 175. « کثرت تلاوت فهم قرآن را پوشیده است چون با سرعت از فهم آن رد شده و ترتیل و ثباتی در تلاوت شان نیست تا به تدبر برسند و این حالت پسندیده ای نیست»
و امام نووی هم در کتاب الاذکار خود میفرماید: (ینبغی للقاری ان یکون شانه شان الخشوع و التدبر و الخضوع، فهذا هو المقصود المطلوب و به تنشرح الصدور و تستنیر القلوب فاستحباب کثرة الثلاوة.) الاذکار المجلد الاول87 « شایسته اینست که حالت قاری قرآن حالت خشوع، خضوع و تدبر باشد، چون مطلوب و مقصود و انشراح صدر و نور قلب در همین حالت هست، و به این خاطر هست که کثرت تلاوت مستحب و مندوب شده است.»
پس آخرین سبب از این اسباب ششگانهِ عدم تدبر، کثرت تلاوتی می باشد که باعث عدم تدبر شود.