یکی از ارزشهای انسانی که اسلام آن را بسیار مهم و بیشبها میشمارد، پدیدۀ آزادی است. این پدیده از ویژگیهای خاص جامعۀ اسلامی است، به این معنا که آیا فرد وقتی در جامعه زندگی میکند از آزادی برخوردار است یا نه؟
آزادی، یعنی آنچه باعث پایمالی کرامت انسان میشود از بین برود و انسان با اختیار خود و با آزادی کامل بتواند در خصوص مسائل اجتماعی در چارچوب اسلام -که بهترین و شایستهترین نظام اجتماعی را دارا هست- برنامهریزی نموده و زندگی خود را تداوم بخشد.
اکثریت ما که آزادی را باور کردهایم و آزادی را میوۀ درخت انقلاب فرانسه میدانیم، از تاریخ و سیر آزادی بسیار بیخبریم. من از کسانی تعجب مینمایم که خود را روشنفکر و اندیشمند و محقق جلوه میدهند و دیگران نیز ایشان را بهنامهای مزبور یاد میکنند؛ اما در مورد اسلام چنین قضاوتهای نادرست و غیر عادلانه بنمایند.
در حقیقت شالودۀ آزادی در تمامی بخشها بهخصوص اجتماع را، اسلام به بهترین نهج و شکل برای جهانیان ارایه و پیش کرده است. اسلام بهعنوان دین برتر، دارای بهترین قواعد و قوانین است که با ساختار انسانی انسان برابر و مطابق میباشد و برای آزادی و آزادانه زیستن انسانها قواعد و قوانینی را مطرح کرده است.
آزادی در اسلام، یعنی بنده حق بودن انسان را در مرحلۀ اعتقاد، اخلاق و عمل از تعلق و وابستگی به غیر خدا آزاد میکند و این اساس در همه شئون و نسبت به هر فردی از افراد جامعه قابل تحقق است.
انسان با زندگی کردن در زیر سایۀ نظام اسلامی بهخوبی به این درک خواهد رسید که نظام اسلامی با یک رویکرد بسیار زیبا و انسان پسندانه، قواعد و قوانین خود را تهیه و تدارک دیده است.
در جامعۀ امروزی چنانچه مشاهده میشود انسانهایی یافت میشوند که خود را از قواعد اسلام آزاد میپندارند، مطمئناً که در آیندهای نهچندان دور خودشان در چارچوب قواعد خود به تنگنا آمده و از آن فرار خواهند نمود.
در واقع نشر عقیده در جامعه بهعنوان آزادی قلم، آزادی بیان و مانند آن در اسلام ممنوع است. هرگز نظام اسلامی که مبتنی بر توحید و تقوا است به منکران خدا و قیامت اجازه نمیدهد که برای نشر افکار الحادی و عمل ملحدانۀ خود آزاد باشند و با این آزادی نمیشود جامعۀ اسلامی را حفظ کرد.
اگر کسی این نظام را پذیرفت، در چارچوبِ این نظام و با حفظ خطوط کلی آن اگر دربارۀ فرعی از فروعات و یا کاری از کارهای کارگزاران نقدی دارد، در بیان نقد خود آزاد است، اما این معقول نیست که یک جهانبینی بر اساس توحید استوار باشد و نشر افکار کفرآمیز را آزاد بگذارد.
این رویکرد و آزادی در این بخش در واقع باعث ایجاد فتنه و فساد و به بار آمدن تباهی در جامعه میگردد و این در واقع در اسلام از جمله ممنوعات میباشد.
اسلام ازآنجاییکه دین الهی و دین پایانی برای بشریت است، قواعد و قوانین بسیار منظمی را برای انسان برنامهریزی کرده است که اگر انسان در هر عصر و زمانی به آن متوجه باشد؛ زندگی و زیست سرشار از آزادی و سرور خواهد داشت.
اسلام با آزادی به هیچ صورت مخالف نیست، بلکه برای بهتر بهره بردن از این نعمت الهی؛ شرایط و اصولی را در نظر گرفته است که میبایست انسان امروزی در جامعۀ خود برای بهتر زندگی کردن از آن بهرهمند گردد.
اسلام درعینحال که به انسانها کرامت و آزادی عطا کرده، شیوههای «انتخاب نیکو» را نیز به آنان تعلیم داده است. خداوند تبارک و تعالی چه زیبا میفرماید: «فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه»؛ (به بندگان من بشارت بدهید، به گروهی که مکتبهای گوناگون و آرای مختلف را مطالعه میکنند و بهترین آن را برمیگزینند.»
خداوند انتخاب را بر عهده خود بشر گذاشته است و با این آیه آزادی بیان، قلم، بحث و مناظره و جدال احسن را تأمین کرده است.
برای اینکه اگر دیگران در ارایۀ آراء خود آزاد نباشند، چگونه بهترین آن را انتخاب نمایند؟
حدود آزادی در اندیشه اسلامی
1ـ عدم تعارض با کرامت انسانی؛
2ـ عدم تعارض با اصول و ارزشهای اجتماعی دیگر؛
3ـ عدم تعارض با حقوق الله.
در حقیقت روح آزادی را در تمامی دستورات اسلامی بهخوبی میتوان مشاهده کرد و اسلام مخالف آزادی و بهخصوص آزادی اجتماعی نیست، البته مادامیکه این آزادی فرد باعث ایجاد خلل و محدودیت در حقوق دیگران نگردد.
قرآن کریم یکی از اهداف بعثت انبیا را آزاد کردن بشر از زنجیرهای اسارت زورمندان و مستبدان معرفی کرده است. پیامبران آمدهاند تا بشر را از قید بردگی غیر خدا آزاد نمایند.