نویسنده: عبدالحی لیان

الگوی تربیت الهی در خانوادۀ انبیاء علیهم‌الصلاةو‌السلام

بخش چهل‌وپنجم

آموزۀ دهم: اولویت‌بخشی به امور دینی خانواده بر مسائل دنیوی
خداوند در قرآن، حضرت اسماعیل علیه‌السلام را به دلیل اینکه خانواده‌اش را به نماز و زکات امر می‌کرد، می‌ستاید. این تمجید نشان می‌دهد که اهتمام آن‌حضرت به شئون دینی خانواده‌اش، بر شفقت و دل‌سوزی ایشان نسبت به امور دنیوی آنان برتری داشت، که این رویکرد، همان‌طور که امام فخر رازی نیز اشاره می‌کند، با رویۀ غالب مردم متفاوت است؛ بنابراین، بر مبلغان و مربیان دین واجب است که مسلمانان را به مسئولیت خطیرشان در قبال خانواده یادآوری کنند. این مسئولیت، مستلزم واداشتن آنان به اطاعت از خداوند و التزام به احکام شرعی است تا خود و خانوادۀ‌شان را از آتشی که در قرآن بدان اشاره شده، در امان دارند: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیفْعَلُونَ مَا یؤْمَرُونَ.”[1] ترجمه: ‏«ای مؤمنان! خود و خانوادۀ خویش را از آتش دوزخی بر كنار دارید كه افروزینۀ آن انسان‌ها و سنگ‌ها است. فرشتگانی بر آن گمارده شده‌اند كه خشن و سخت‌گیر، و زورمند و توانا هستند. از خدا در آنچه بدی‌شان دستور داده است نافرمانی نمی‌كنند و همان چیزی را انجام می‌دهند كه بدان مأمور شده‌اند».
تربیت فرزند: از آموزش عبادات تا تبیین عقاید
یکی از الزامات تربیتی، آموزش عملی عبادات از سنین پایین است، همان‌طور که در حدیث نبوی آمده است،[2] پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم دستور دادند که فرزندان از هفت سالگی به نماز امر شوند و در ده سالگی، در صورت ترک آن، مورد تنبیه قرار گیرند.[3] این توصیه بر ضرورت جدیت والدین در تعلیم احکام دینی از کودکی تأکید دارد. افزون بر این، از مهم‌ترین وظایف والدین، توجه به پرورش فرزندان بر پایۀ عقیده صحیح است. این مهم، در وصیت حضرت ابراهیم علیه‌السلام و یعقوب علیه‌السلام به فرزندان‌شان متجلی است، که در قرآن آمده است: وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ”[4]؛ ‏ترجمه: «‏و ابراهیم فرزندان خود را به این آئین سفارش كرد، و یعقوب (نوۀ او نیز چنین كرد. هر كدام به فرزندان خویش گفتند:) ای فرزندان من! خداوند، آئین (توحیدی اسلام) را برای شما برگزیده است. (پس به ما قول بدهید كه یك لحظه هم از آن دوری نكنید) و نمیرید جز این كه مسلمان باشید».
والدینی که فرزندان خود را بر اساس عقیدۀ صحیح و اخلاق نیکو تربیت می‌کنند، در حقیقت نسل‌هایی صالح و اصلاح‌گر به جامعه تحویل می‌دهند که موجب ارتقاء جامعه و اشاعۀ فضیلت در آن می‌شوند. این زنجیرۀ خیر، تا روز قیامت ادامه می‌یابد؛ چرا که این فرزندان، نسل‌های بعدی خود را نیز با همان ارزش‌ها پرورش خواهند داد. در نتیجه، اعمال نیک این فرزندان، تداوم عمل والدین آن‌ها محسوب می‌شود و پاداش و ثواب آن، حتی پس از رحلت‌شان از دنیا، به طور پیوسته به آن‌ها خواهد رسید.
به نظر می‌رسد در این مقام مناسب باشد که آنچه را امام  فخر رازی رحمه‌الله از وصیت حضرت ابراهیم علیه‌السلام استنباط کرده است، بیان کنیم. او می‌گوید:
بدانید که این حکایت شامل نکات دقیقی است که انسان را به پذیرش دین ترغیب می‌کند:
– اهمیت وصیت: خداوند نفرمود: ابراهیم امر کرد؛ بلکه گفت: وصیت کرد. واژۀ «وصیت» مؤکدتر از «امر» است؛ زیرا وصیت در زمان بیم از مرگ صورت می‌گیرد و در آن هنگام، احتیاط انسان برای دینش بیشتر و کامل‌تر است؛ پس وقتی دانسته شود که او در آن زمان به این امر اهمیت می‌داده و در آن سخت‌گیر بوده، پذیرش این سخن نزدیک‌تر است.
– اختصاص به فرزندان: او این وصیت را به پسران خود اختصاص داد، زیرا دل‌سوزی یک مرد نسبت به فرزندانش بیشتر از دیگران است، وقتی او این وصیت را در پایان عمرش به فرزندانش اختصاص داد، می‌فهمیم که اهمیت این موضوع برای او بسیار زیاد بوده است.
– فراگیر بودن وصیت: او این وصیت را شامل حال همۀ فرزندانش کرد و هیچ‌کدام را استثنا نکرد، و این نیز شدت اهتمام او را نشان می‌دهد.
– بدون قید زمان و مکان: او این وصیت را بدون اینکه به زمان یا مکان خاصی محدود کند، بیان کرد و سپس با شدیدترین لحن از اینکه آن‌ها غیرمسلمان بمیرند، نهی کرد. این نیز نشان‌دهندۀ شدت اهتمام او به این امر است.
– خلوص وصیت: او هیچ وصیت دیگری را با این وصیت مخلوط نکرد. این نیز بر شدت اهتمام به این امر دلالت دارد. و چون ابراهیم علیه‌السلام، مردی شناخته‌شده به فضل، روش نیکو و سیرۀ کامل بود و دانسته شد که او در نهایت اهتمام به این امر بوده، پس فهمیده می‌شود که این امر از سزاوارترین امور به اهتمام و شایسته‌ترین آن‌ها برای رعایت و پذیرش است.[5]
آموزۀ یازدهم: بردباری از شریف‌ترین ویژگی‌های فردی و ضروری‌ترین آن‌ها برای مبلغان است
خداوند متعال حضرت اسماعیل علیه‌السلام را با صفات متعددی ستوده که مهم‌ترین آن‌ها بردباری (حلم) است. بردباری از شریف‌ترین اخلاق و شایسته‌ترین آن‌ها برای صاحبان خرد است؛ زیرا موجب حفظ آبرو، آرامش جسم و کسب ستایش می‌شود.
امام غزالی رحمه‌الله می‌گوید: «بردباری بر فرو بردن خشم برتری دارد؛ زیرا فرو بردن خشم، به معنای «بردبارنمایی» (تحلّم) و به زحمت کشیدن برای بردبار بودن است، و تنها کسی به فرو بردن خشم نیاز دارد که غیظش شعله‌ور شده باشد و این کار نیازمند مجاهده‌ای سخت است؛ اما اگر انسان به این کار عادت کند، برایش به یک عادت تبدیل می‌شود، به‌طوری‌که غیظ او را برنمی‌انگیزد و اگر هم غیظی برانگیخته شود، فرو نشاندن آن دشوار نیست. این همان بردباری ذاتی است که نشانۀ کمال عقل، تسلط آن، شکستن نیروی خشم و خضوع آن در برابر عقل است. این فضیلت با بردبارنمایی و فرو بردن خشم به صورت تکلف آغاز می‌شود و با تمرین به یک خلق اکتسابی تبدیل می‌گردد».[6]
جاحظ می‌گوید: «بردباری ستوده است، مگر آن‌که به فرومایگی جایگاه یا فساد سیاست منجر شود.»[7] همچنین ابن حبان رحمه‌الله می‌گوید: «بردباری زیباترین چیزی است که از فردی که قدرت انتقام دارد، سر می‌زند. بردباری شامل معرفت، صبر، وقار و تأمل است و کسی‌که به آن متصف باشد، دارای جایگاهی والا، مقامی بلند، پاداشی ستوده و عملی پسندیده است. به دلیل نفیس بودن این صفت، خداوند خود را به آن نامیده و حلیم نام گرفته است».[8]
چقدر زیباست که انسان به بردباری پایبند باشد و آن را در خود و کسانی‌که تربیت می‌کند، نهادینه سازد.
و چقدر زیباست که از خشونت و سنگ‌دلی که از فقدان صفت بردباری در انسان ناشی می‌شود، دوری کنیم؛ زیرا خشونت و سنگ‌دلی باعث بیزاری و نفرت شده، به دشمنی‌های موروثی می‌انجامد و روحیۀ پذیرش خیر را در مردم از بین می‌برد. این امر مبلغان را از مردم جدا کرده و موجب تأخیر در روند دعوت می‌شود و یأس و ناامیدی بر قلب مردم غلبه می‌کند. خداوند متعال می‌فرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُتَوَكِّلِینَ”[9]؛ ترجمه: «‏از پرتو رحمت الهی است كه تو با آنان (كه سر از خطّ فرمان كشیده بودند) نرمش نمودی و اگر درشت‌خوی و سنگدل بودی از پیرامون تو پراكنده میشدند. پس از آنان درگذر و برای‌شان طلب آمرزش نما و در كارها با آنان مشورت و رأی‌زنی كن و هنگامی كه (پس از شور و تبادل آراء) تصمیم به انجام كاری گرفتی (قاطعانه دست به كار شو و) بر خدا توكّل كن؛ چرا كه خدا توكّلكنندگان را دوست میدارد.
بنابراین، چقدر نیازمندیم که صفت بردباری را در میان مردم منتشر کنیم و نسل جوان را بر آن پرورش دهیم تا عفو و گذشت در میان افراد جامعه حاکم شود و محبت، دوستی و رحمت گسترش یابد و امنیت و آرامش برقرار گردد، که نتیجۀ آن آمرزش گناهان از سوی خداوند برای کسانی است که بردباری، عفو و گذشت پیشه می‌کنند.
خداوند می‌فرماید: وَلْیعْفُوا وَلْیصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ”[10]؛ ترجمه: «باید عفو كنند و گذشت نمایند، مگر دوست نمی‌دارید كه خداوند شما را بیامرزد؟ (همان‌گونه كه دوست دارید الله از لغزش‌های‌تان چشم‌پوشی فرماید، شما نیز اشتباهات دیگران را نادیده بگیرید و به این گونه كارهای خیر ادامه دهید)، و الله آمرزگار و مهربان است (پس خویشتن را متأدّب و متّصف به آداب و اوصاف آفریدگارتان سازید).»‏
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

1. التحریم: ۶.

[2]. عبدالکریم، زیدان، المستفاده من قصص القرآن للدعوه والدعاه، ج۱، ص۲۲۱.

[3]. اخرجه أبوداود فی کتاب الصلاه، شمارۀ حدیث: ۴۹۵.

[4]. البقره: ۱۳۲.

[5]. محمد بن عمر بن حسین، الفخر الرازی، مفاتیح الغیب «التفسیر الکبیر»، ج۴، ص۷۳-۷۲.

[6]. محمد بن محمد، الغزالی، إحیاء علوم الدین، دمشق: دار الفکر، ج۳، ص۱۷۶.

[7]. الجاحظ، تهذیب الأخلاق، قاهره: دار الصحابه للتراث، بی‌تا، ص۲۳.

[8]. ابن حبان، روضة العقلاء ونزهة الفضلاء، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۷ق، ص۳۰۸.

[9]. آل عمران: ۱۵۹.

[10]. النور: ۲۲.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version