نویسنده: عبدالحی لیان
الگوی تربیت الهی در خانوادۀ انبیاء علیهمالصلاةوالسلام
بخش چهلوششم
آموزۀ دوازدهم: مقدم داشتن اوامر الهی بر منافع زودگذر دنیوی
حضرت ابراهیم علیهالسلام به امر الهی، همسر و فرزند شیرخوار خود را در سرزمینی بیآب و علف و تنها رها کرد، در حالیکه میدانست فرزندان و اموال، «فتنه»[1] و «زینت زندگی دنیا»[2] هستند. این اقدام حضرت ابراهیم علیهالسلام درسی برای تمام مسلمانان تا روز قیامت است که باید اوامر خداوند را بر همه چیز، از جمله خود، خانواده و فرزندان، مقدم بدارند.
این عمل همچنین به ما میآموزد که اگر انسان به فرمان خداوند عمل کند، خداوند هرگز او را تنها نخواهد گذاشت و حتماً نجاتش خواهد داد. همانطور که خداوند در قرآن میفرماید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ ینصُرْكُمْ وَیثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ.»[3]؛ ترجمه: ای مؤمنان! اگر (دین) خدا را یاری كنید، خدا شما را یاری میكند (و بر دشمنانتان پیروز میگرداند) و گامهایتان را استوار میدارد (و كار و بارتان را استقرار میبخشد).
در این ماجرا، حضرت هاجر نیز الگوی ایمان و یقین است، وقتی از همسرش پرسید: «آیا خداوند به تو چنین فرمانی داده است؟» و پاسخ مثبت شنید، با قاطعیت گفت: «پس هرگز ما را ضایع نخواهد کرد». این سخن، نشاندهندۀ ایمان کامل و توکل مطلق او به خداوند بود. این رویداد، درسی برای همۀ زنان است تا مانند این بانوی بزرگوار به خداوند توکل کنند و به او اعتماد داشته باشند، تا بتوانند به همسران خود در سختیهای زندگی یاری رسانند و فرزندانی با ایمان، متوکل و با اعتماد به خداوند تربیت کنند.
با پرورش چنین نسلی، جامعهای مؤمن، بااعتماد به فرامین الهی و متوکل بر او در تمام امور و احوال، شکل خواهد گرفت.
آموزۀ سیزدهم: بندگی خدا مستلزم پیروی از اوامر و توکل کامل بر اوست
هنگامی که حضرت ابراهیم علیهالسلام همسر و فرزندش را با کمی خرما و آب در بیابانی خشک و خالی رها کرد، کاملاً به خداوند توکل داشت. او پس از این کار، به سوی پروردگارش روی آورد و در اوج بندگی و خضوع، شروع به دعا و تضرع کرد. این عمل نشان میدهد که انسان مؤمن پس از تلاش و انجام وظیفه، باید همۀ امور را به خداوند بسپارد و از او یاری بخواهد.
نمونهای از دعای ایشان در قرآن آمده است: “رَّبَّنَا إِنِّی أَسْكَنتُ مِن ذُرِّیتِی بِوَادٍ غَیرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیقِیمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یشْكُرُونَ.”[4] ترجمه: پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را (به فرمان تو) در سرزمین بدون كشت و زرعی، در كنارِ خانۀ تو، كه (تجاوز و بیتوجّهی نسبت به) آن را حرام ساختهای سكونت دادهام، خداوندا تا اینكه نماز را برپای دارند، پس چنان كن كه دلهای گروهی از مردمان (برای زیارت خانهات) متوجّه آنان گردد و ایشان را از میوهها (و محصولات سائر كشورها) بهرهمند فرما، شاید كه (از الطاف و عنایات تو با نماز و دعا) سپاگزاری كنند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم نیز در غزوۀ بدر، پس از نظم بخشیدن به صفوف سپاه خود، با نهایت خضوع به درگاه خداوند دعا کرد و از او یاری خواست: «خداوندا، وعدهای را که به من دادهای، محقق گردان. خداوندا، اگر این گروه از مسلمانان از بین بروند، دیگر هرگز در زمین پرستیده نخواهی شد».
پیامبر صلیاللهعلیهوسلم آنقدر دعا کرد که ردایش از روی شانههایش افتاد. در این لحظه، ابوبکر رضیاللهعنه ردای ایشان را برداشت و بر شانههایش گذاشت و گفت: «ای رسول الله، اینقدر از پروردگارت یاری مخواه، او وعدهاش را محقق خواهد کرد.» پس از آن، آیۀ «زمانی که از پروردگارتان یاری میخواستید، او نیز دعای شما را اجابت کرد.»[5] نازل شد.[6] این واقعه، درسی بزرگ برای همۀ رهبران و انسانهاست که برای هر مشکل و مصیبتی، باید با اخلاص کامل و فروتنی، به خداوند پناه ببرند.
بنابراین، نتیجه میگیریم که بندگی کامل خداوند تنها با اطاعت از اوامر الهی و سپس توکل مطلق بر او و تضرع و دعا محقق میشود. انسان مؤمن با قلبی سرشار از یقین به خداوند، ابتدا وظیفهاش را انجام میدهد، سپس همه چیز را به خداوند میسپارد و برای حل مشکلات، به درگاه او پناه میبرد. خداوند نیز بهترین پاسخدهنده به دعای بندگان و دوستان خود است.
آموزۀ چهاردهم: زن مؤمن و آموزش درسهای صبر، استقامت و توکل به خدا
بر اساس داستان حضرت هاجر و اسماعیل علیهماالسلام، درسهای مهمی از صبر، ثبات و توکل بر خدا بیان میشود. در این واقعه، پس از اینکه آب و غذای آنها تمام میشود، حضرت هاجر هفت بار بین کوههای صفا و مروه به دنبال آب میدود و سرانجام چاه زمزم به خواست الهی میجوشد. از این ماجرا سه نکتۀ کلیدی استخراج میگردد:
– پاسخگویی خداوند به دعا
نخستین نکته این است که خداوند دعای بندگانش را اجابت میکند. این موضوع، در آیات متعدد قرآن کریم مورد تأکید قرار گرفته است. از جمله: «أَمَّن یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیكْشِفُ السُّوءَ وَیجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلاً مَّا تَذَكَّرُونَ.»[7]؛ ترجمه: (آیا بتها بهترند) یا كسیكه به فریاد درمانده میرسد و بلا و گرفتاری را برطرف میكند هرگاه او را به كمك طلبد، و شما (انسانها) را (برابر قانون حیات دائماً به طور متناوب) جانشین (یكدیگر در) زمین میسازد (و هر دم اقوامی را بر این كرۀ خاكی مسلّط و مستقرّ میگرداند. حال با توجّه بدین امور) آیا معبودی با خدا است؟! واقعاً شما بسیار كم اندرز میگیرید.
– مهربانی مادرانه
نکتۀ دوم، توجه به عاطفه و مهربانی بینظیر مادرانه است. در این داستان، حضرت هاجر با نگرانی و عطش شدید، برای سیراب کردن فرزند شیرخوارش، با اضطراب و عجله به دنبال آب میگردد. به همین دلیل، در اسلام توصیه به نیکی به مادر، سه برابر بیشتر از پدر تأکید شده است، تا فرزندان هرگز در حق مادرشان کوتاهی نکنند و احترام و محبت او را فراموش نکنند.
– پاداش الهی به ایمان و توکل
جایگاه والای حضرت هاجر نزد خداوند، پاداشی است که به دلیل توکل کاملش دریافت کرد. به خاطر ایمان و اعتماد بیحد و حصر او به خداوند، و اطمینانی که پس از شنیدن فرمان الهی پیدا کرد («پس هرگز ما را ضایع نمیکند»)، خداوند او را به شکلهای مختلف پاداش داد: چاه زمزم برایشان جوشید. پرندگان در اطراف چاه جمع شدند که نشانهای برای کاروانها بود. مردم به تدریج به آن مکان آمدند و در کنار او زندگی کردند.
همچنین، خداوند برای تکریم او، سعی (دویدن) بین صفا و مروه را به عنوان یکی از ارکان حج و عمره قرار داد. این عمل، نمادی از همراهی قلبی و عاطفی میلیونها مسلمان با حضرت هاجر است که هر ساله در این مراسم شرکت میکنند و با حرکات و احساسات خود، یاد او را زنده نگه میدارند.
استاد ابوالحسن ندوی رحمهالله، اندیشمند فقید شبه قارۀ هند، به شکلی عمیق و زیبا، حرکت اضطراری و از سر نیاز حضرت هاجر بین کوههای صفا و مروه را این گونه تحلیل میکند: «خداوند این حرکت اضطراری را (از روی ناچاری) که از یک زن مؤمن و خالص (یعنی تلاش او بین صفا و مروه برای یافتن آب برای فرزندش) سر زد، جاودانه ساخت. او این عمل را به یک حرکت اختیاری تبدیل کرد که بزرگترین و عاقلترین انسانها، فلاسفه، نوابغ، پادشاهان و بزرگان، در هر زمان و نسلی، موظف به انجام آن هستند. مراسم حج آنها کامل نمیشود مگر با سعی بین این دو کوه که جایگاه هر عاشق و هدف هر فرمانبرداری است. سعی بهترین نمایانگر جایگاه یک مسلمان در این دنیاست. این عمل، عقل و عاطفه را با هم جمع میکند. او از عقلش برای منافع زندگی استفاده میکند، اما گاهی در برابر عاطفهای که از عقل عمیقتر است، تسلیم میشود. او در دنیایی پر از زرق و برق و شهوات زندگی میکند، اما مانند کسیکه بین صفا و مروه حرکت میکند، از کنار آنها میگذرد، به هیچ چیز نمیچسبد و تنها هدف و تمرکزش بر چیزی است که در پیش رو دارد. او زندگیاش را مراحلی محدود میبیند که برای اطاعت از پروردگار و پیروی از پیشینیان خود آن را طی میکند. ایمانش او را از جستجو و تلاش باز نمیدارد، و تلاشش نیز مانع توکل و اعتمادش به خدا نمیشود. این حرکتی است که ارزش و پیامش، عشق و اطاعت است».[8]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. آیۀ ۱۵ سورۀ تغابن.
[2]. آیۀ ۴۶ سورۀ کهف.
[3]. محمد: ۷.
[4]. ابراهیم: ۳۷.
[5]. آیۀ ۹ سورۀ انفال.
[6]. رواه مسلم فی کتاب الجهاد، الحدیث: ۴۵۶۳.
[7]. سورۀ نمل: ۶۲.
[8]. ابوالحسن علی الحسنی، الندوی، الارکان الاربعه، دمشق: دار ابن کثیر، ۱۴۲۷ق، ص۲۳۷.