نویسنده: عبدالحی لیّان
الگوی تربیت الهی در خانوادۀ انبیاء
بخش سیوششم
فرمانبرداری فرزند از امر الهی
پسر (که قربانی کردنش در رؤیایی که پدرش دیده بود به او پیشنهاد شده بود) چه کرد؟ او به همان مرتبهای رسید که پدرش پیش از آن رسیده بود. گفت:
“قَالَ یا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ”[1] ترجمه: «وقتی كه (او متولّد شد و بزرگ گردید و) به سنّی رسید كه بتواند با او به تلاش (در پی معاش) ایستد، ابراهیم بدو گفت: فرزندم! من در خواب چنان میبینم كه باید تو را سر ببرم (و قربانیت كنم). بنگر نظرت چیست؟ گفت: ای پدر! كاری كه به تو دستور داده میشود بكن. به خواست خدا مرا از زمرۀ شكیبایان خواهی یافت».
پسر، فرمان را نه تنها با اطاعت و تسلیم محض دریافت میکند؛ بلکه با رضایت و یقین نیز آن را میپذیرد. و این را با لطیفترین پاسخ، صحیحترین راه و بلیغترین عبارت، با سبکی سرشار از محبت و نزدیکی، نرمی و رقت و تحریک احساسات پدری بیان میکند، که نشاندهندۀ ایمانی قوی و تسلیم کامل در برابر پروردگار جهانیان است؛ همچنین نشان میدهد که این ایمان باعث نشد او از سایۀ ذبح پریشان شود، او را نترساند و خردش را از او نگیرد؛ بلکه حتی ادب و محبتش را نیز از دست نداد و گفت: «پدرم! آنچه را فرمان یافتهای، انجام ده.» او آنچه را که قبلاً قلب پدرش احساس کرده بود، احساس میکند؛ او حس میکند که رؤیا یک اشاره است و آن اشاره یک فرمان است و همین کافی است تا بدون تردید، درنگ یا شک، اطاعت و اجرا کند.
در کلامش به پدرش: «آنچه را فرمان یافتهای، انجام ده»، در این سخن، اذن و تعلیل را با هم جمع کرده است؛ یعنی: به تو اجازه دادم که مرا ذبح کنی؛ زیرا خداوند به آن امر کرده است. پس در آن، تصدیق پدر و امتثال امر الهی وجود دارد؛ همچنین در آن، ادب با الله و شناخت حدود قدرت و تواناییاش در تحمل و استعانت از پروردگارش بر ضعفش و نسبت دادن فضل به او در کمک به ایثار و مساعدت در اطاعت نهفته است: «به خواست الله مرا از صابران خواهی یافت.» و آن را قهرمانی، شجاعت، یا شتاب به سوی خطر بدون مبالات ندانست و برای خود هیچ سایه، حجم یا وزنی قائل نشد، بلکه تمام فضل را به الله بازگرداند، اگر او را در آنچه از او خواسته شده بود یاری کند و او را بر آنچه با او اراده شده بود صبور گرداند: «به خواست الله مرا از صابران خواهی یافت.» چه ادبی با خدا، چه شکوهی از ایمان، چه نجابتی از اطاعت و چه عظمتی از تسلیم!.[2]
اجرای فرمان الهی همانگونه که در رؤیا آمد
و صحنه یک گام دیگر فراتر از گفتگو و کلام برمیدارد… به مرحلۀ اجرا میرسد. خداوند میفرماید:
“فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ”[3] ترجمه: «هنگامی كه (پدر و پسر) هر دو تسلیم (فرمان الله) شدند (و ابراهیم پسر را روی شنها دراز كشاند) و رخسارۀ او را بر خاك انداخت».
و بار دیگر نجابت اطاعت، عظمت ایمان و آرامش رضایت، فراتر از هر آنچه انسانها به آن خو گرفتهاند، اوج میگیرد.
مرد پیش میرود و پسرش را به پیشانیاش میخواباند تا او را ذبح کند و پسر تسلیم میشود و از حرکت بازنمیایستد و امر به مرحلۀ عینیت رسیده است.
آنها تسلیم شدند… این است اسلام. این است همان اعتماد، اطاعت، آرامش، رضایت، تسلیم، و اجرا… و هر دو در وجود خود جز این احساساتی را نمییابند که تنها ایمان عظیم آن را میآفریند. این شجاعت و جسارت نیست، نه شتاب و شور؛ بلکه تسلیم آگاهانه، معقول، هدفمند، ارادتمند، دانای به آنچه میکند و مطمئن به آنچه خواهد شد؛ بلکه در اینجا رضایت آرام، شادمان و چشندۀ طاعت و طعم زیبایش وجود دارد. و در اینجا ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام تسلیم شده، فرمان و تکلیف را محقق کردند. و چیزی باقی نمانده بود جز اینکه اسماعیل علیهالسلام ذبح شود، خونش ریخته شود، و روحش خارج شود. در این لحظات حساس که احساسات و نفسها به تلاطم میافتند و دلها و اعضا میلرزند، ندای الهی آمد:
“وَنَادَینَاهُ أَنْ یا إِبْرَاهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا”[4] ترجمه: «فریادش زدیم كه: ای ابراهیم! تو خواب را راست دیدی و دانستی (و برابر فرمان آن عمل كردی و مأموریت خود را به جای آوردی. دست نگهدار كه در این آزمایش بزرگ موفّق شدی، بیش از این رنج تو و فرزندت را نمیخواهیم)».
بلی! خداوند جز اسلام و تسلیم را نمیخواهد، به گونهای که در نفس چیزی پنهان از الله یا عزیزتر از فرمانش، یا نگهداری شده برای خود، حتی اگر آن فرزند جگرگوشه باشد و حتی اگر آن نفس و زندگی باشد، باقی نماند. و تو ای ابراهیم، همه چیز را بخشیدی و عزیزترین چیز را، با رضایت، آرامش، اطمینان و یقین بخشیدی؛ پس چیزی نمانده بود جز گوشت و خون و این را ذبحی، هر ذبحی از خون و گوشت، جایگزین میکند و خداوند این نفسی را که تسلیم شد و انجام داد، با ذبحی عظیم فدا میکند. و به او گفته شد:
“إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ”[5] ترجمه: «ما نیکوکاران را اینگونه پاداش میدهیم».
آنها را با انتخاب چنین بلایی پاداش میدهیم و با هدایت قلبهایشان و بالا بردن آنها به سطح وفاداری پاداش میدهیم و با توانمند ساختن و صبور کردنشان بر انجام دادن پاداش میدهیم، و همچنین با استحقاق پاداش. و با این، سنت قربانی در عید قربان، یادبود این رخداد عظیم که منارهای است برای حقیقت ایمان و زیبایی اطاعت و عظمت تسلیم، جاری شد و امت اسلامی به آن بازمیگردد تا حقیقت پدرشان ابراهیم را بشناسد که از ملت او پیروی میکند و نسب و عقیدهاش را به ارث میبرد، و تا طبیعت عقیدهای را که بر آن بنا شده است درک کند و تا بداند که آن تسلیم در برابر تقدیر الهی است در اطاعت راضی، مطمئن و اجابتکننده که از پروردگارش «چرا؟» نمیپرسد و در تحقق ارادهاش در اولین اشاره و اولین هدایت او تردید نمیکند و برای خود چیزی در درونش باقی نمیگذارد، و در آنچه به پروردگارش تقدیم میکند، هیچ هیئت و روشی را برای تقدیم انتخاب نمیکند، مگر همانگونه که او از او خواسته است و سپس تا بداند که پروردگارش نمیخواهد او را با ابتلاء عذاب دهد، و نه با بلا آزار رساند؛ بلکه میخواهد او فرمانبردار، اجابتکننده، وفادار، انجامدهنده و تسلیم شده به نزد او آید و چیزی را جلوتر از او نگذارد و بر او پیشی نگیرد. و اگر از او صدق در این را بداند (و او از این آگاهتر است) او را از ایثار و دردها معاف میکند، و آن را برایش وفاداری و انجام دادن میشمرد. و از او میپذیرد و او را فدا میکند، و او را گرامی میدارد همانگونه که پدرش را گرامی داشت.
حقیقت داستان ابراهیم علیهالسلام در طول نسلها و قرون ذکر شده است و او امتی است و او پدر انبیاست، و او پدر این امت مسلمان است، و این امت وارث ملت اوست. و خداوند برای او و بر او رهبری بشریت را بر ملت ابراهیم علیهالسلام مقرر کرده است؛ پس خداوند او را برای ابراهیم نسل و نسب قرار داد تا روز قیامت. چنانچه میفرماید:
“سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ“[6] ترجمه: «سلام بر ابراهیم».
سلامی که در کتاب جاودانهاش ثبت شده و در اعماق هستی بزرگ نقش بسته است. «همینگونه نیکوکاران را پاداش میدهیم.»[7]؛ آنها را با بلا، وفاداری، ذکر، سلام و تکریم پاداش میدهد. «او از بندگان مؤمن ما بود.»[8] و این پاداش ایمان است، و آن حقیقت ایمان است در آنچه بلای آشکار آن را آشکار ساخت.[9]
پاسخ به یک شبهه
شاید در اینجا این شبهه مطرح شود که فرمان به ذبح انسان، گناهی بزرگ و از بزرگترین جنایات است و فرمان به ارتکاب گناهان و جنایات جایز نیست. اگر چنین است، چگونه خداوند متعال به ابراهیم علیهالسلام فرمان به ارتکاب جنایت ذبح میدهد؟ و ذبح چه کسی؟ ذبح پسرش!
امام قرطبی رحمهالله در پاسخ به این شبهه میگوید: «معصیتها و طاعات، صفات ذاتی اشیاء نیستند؛ بلکه طاعات عبارت اند از اعمالی که امر الهی به آنها تعلق گرفته است و معصیتها عبارتند از اعمالی که نهی الهی به آنها تعلق گرفته است؛ بنابراین، وقتی فرمان به ذبح فرزند (سیدنا اسماعیل) از سوی (سیدنا ابراهیم) علیهماالسلام صادر شد، این عمل اطاعت و امتحانی الهی شد، به همین دلیل است که خداوند متعال میفرماید: “إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ”[10] ترجمه: «این (آزمایش بزرگ كه ذبح فرزند با دست پدر است) مسلّماً آزمایشی است كه بیانگر (ایمان كامل و یقین صادق به خداوند هستی) است.»
بلی این آزمایش بزرگی در صبر بر ذبح فرزند و نفس است.[11]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . الصافات: ۱۰۲.
[2] . محمد، سید قطب، فی ظِلال القرآن، ج۵، ص۲۹۹۵.
[3] . الصافات: ۱۰۳.
[4] . الصافات: ۱۰۴-۱۰۵.
[5] . الصافات: ۱۰۴-۱۰۵.
[6] . الصافات: ۱۰۹.
[7] . صافات: ۱۱۰.
[8] . صافات: ۱۱۱.
[9] . محمد، سید قطب، فی ظِلال القرآن، ج۵، ص۲۹۹۷-۲۹۹۵. با اندکی تصرف.
[10] . الصافات: ۱۰۶.
[11] . محمد بن احمد الأنصاری، القرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۵، ص۱۱۲-۱۱۱.