نویسنده: عبدالحی لیان

الگوی تربیت الهی در خانواده انبیا‌‌ علیهم‌السلام

بخش بیست‌ویکم

ج: روش‌های پیشگیری از حسد
برای پیشگیری از حسد دو راهکار وجود دارد:
راهکار اول: یادآوری حرمت حسد
انسان همیشه فراموش‌کار است؛ چگونه نباشد در حالی که پدرمان آدم علیه السلام نیز پیش از ما فراموش کرد؟ خداوند متعال می‌فرماید: “وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً”[1] ‏ترجمه: «‏در آغاز كار، ما به آدم فرمان داديم (كه از ميوه درخت ممنوع نخورد)؛ امّا او ترك فرمان كرد و (از آن خورد، و در اوائل كار) از او تصميم درستي و اراده استواري مشاهده نكرديم».
با یادآوری می‌توانیم آنچه را که فراموشی از ما می‌گیرد، جبران کنیم، در مورد حسد، مسلمان ممکن است متوجه آن نشود؛ زیرا از اعمال قلبی است، بنابراین، بر مبلغان (دعاة) واجب است که به خود و دیگر اعضای جامعه اسلامی، مضرات حسد را یادآوری کنند و حرمت آن را برایشان روشن سازند، زیرا حسد از محرمات قلبی است که اغلب مردم متوجه آن نمی‌شوند.
در این راستا، تکرار آیات قرآنی و احادیث نبوی که دال بر حرمت حسد هستند، بسیار مفید است تا این حکم شرعی در نفس شنونده ریشه دواند و او از حسد دوری جوید و آن را ترک کند، از جمله آیات قرآنی که حرمت حسد را بیان می‌کنند و تکرارشان در این مورد مفید است، می‌توان به این آیه اشاره کرد: “وَذَرُواْ ظَاهِرَ الإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُواْ يَقْتَرِفُونَ”.[2] ‏ترجمه: «‏گناهان آشكار و بزهكاري‌هاي پنهان را ترك كنيد (و در هيچ حال خويشتن را به معصيت نيالائيد) بيگمان كساني كه به دنبال گناه راه مي‌افتند، هرچه زودتر كيفر ارتكاب معاصي ايشان داده مي‌شود».
«گناه آشکار» مربوط به اعمال جوارح (اعضای بدن) و «گناه پنهان» مربوط به اعمال قلبی همچون نیت‌های باطل، کبر و حسد است.[3]
بر مبلغان همچنین لازم است که به مردم توضیح دهند، حسد یکی از صفات یهود بود که باعث شد نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را انکار کنند، دلیل این امر در فرموده الله متعال آمده است: “أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكاً عَظِيماً”.[4] ترجمه: ‏«آيا آنان بر چيزي حسد مي‌برند كه خداوند از روي فضل و رحمت خود (با برانگيختن محمّد) به مردم (عرب) داده است‌؟ ما كه به آل ابراهيم (كه ابراهيم نياي شما و ايشان است) كتاب (آسماني) و پيغمبري و پادشاهي عظيمي داديم.  [مانند: سلطنت يوسف در مصر، و شاهي داود و سليمان در شام]».
بنابراین، بر مسلمان واجب است که به هیچ یک از اخلاق یهود متخلق نشود تا شبیه آنان نگردد.
راهکار دوم: ایمان عمیق و صحیح
ایمان عمیق، صحیح و صادق یکی از راه‌های پیشگیری از حسد است و آن را از بین می‌برد؛ زیرا این دو متضاد یکدیگراند، ایمان مانند آب پاک‌کننده‌ای است که وقتی بر چیزی آلوده ریخته شود، آلودگی‌اش را از بین می‌برد، به گونه ای که ایمان باعث می‌شود انسان به قضا و قدر و بخشش و منع خداوند اعتراض نکند و به عدالت الهی در توزیع نعمت‌هایش بر بندگانش ایراد نگیرد، چرا که این اعتراض با حقیقت ایمان در تضاد است، حتی اگر در پوشش حسد باشد، به همین دلیل، تصور اجتماع ایمان صحیح و حسد به صورت همزمان در قلب یک مسلمان ممکن نیست؛ پس، تعمیق ایمان در قلب مسلمان و یادآوری معانی، لوازم و مقتضیات آن، از مهم‌ترین راه‌های پیشگیری از حسد است.[5]
آموزه‌ی دهم: مسلمان دانش و آگاهی را از هر آنچه در اطرافش هست به دست می‌آورد
بر مسلمان است که دانش مفید را، هرچند منبعش هرچه باشد، دریافت کند، به شرطی که مخالفتی با دین اسلام نداشته باشد، این درس را از داستان کلاغ با قابیل می‌آموزیم: قابیل که خداوند در وجودش توانایی‌های عقلی‌ای قرار داده بود که هیچ جانور و درنده‌ای آن را نداشت، با این حال ناتوان بود از اینکه مانند کلاغ، زشتی برادرش را بپوشاند. او این کار را از کلاغ آموخت و همانند کلاغ عمل کرد؛ این کار را با فروتنی و بدون هیچ اعتراضی انجام داد.
حضرت سلیمان علیه السلام نیز (با وجود تمام دانشی که به او داده شده بود) از آموختن از هدهد، در مورد چیزی که هدهد از آن آگاه بود و او نمی‌دانست، ابا نکرد؛ حتی هدهد با وجود حقارتش، با اطمینانِ ناشی از علمش به سلیمان علیه السلام با آن رتبه بلندش، پاسخ داد و گفت: “أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ”.[6] «من به چیزی آگاهی یافته‌ام که تو از آن آگاهی نداری». بدون اینکه از تهدید او بیمی داشته باشد.
بنابراین، بر مسلمان واجب است که دانش و آگاهی را بجوید و حکمت را از هر آنچه در اطرافش هست، از حیوان، گیاه یا جماد، استخراج کند، هستی کتابی باز است که هر کسی که خواندنش را بلد باشد، از آن بهره می‌برد و نباید از آموختن از کسی که از نظر خلقت یا جایگاه از او پایین‌تر است، ابا کند، غرور و جهل نباید او را بگیرد و به هر دلیلی از یادگیری سرباز زند، تا از پشیمانان نباشد.
آموزه‌ی یازدهم: حکمت پدر و تأثیر آن در هدایت خانواده
رهنمود حضرت آدم علیه السلام به دو پسرش برای رجوع به حکمیت و تقدیم قربانی به درگاه الله متعال، هدایتی به سوی حکمیت حق و دوری از هوای نفس و تمایلات درونی بود، اگرچه در ظاهر نتوانست لجاجت قابیل را مهار کند و مانع از جنایت او شود؛ اما ثمرات نیکوی خود را در هابیل به بار آورد، به طوری که از او موضعی ایمانی و عقلانی و تعادل روانی و دوری از هوس‌های نفسانی و وسوسه‌های شیطانی سر زد.
همچنین به نظر می‌رسد که بقیه اعضای خانواده حضرت آدم علیه السلام نیز به این شیوه رفتار پایبند بودند؛ زیرا قرآن کریم به غیر از نافرمانی قابیل، به مورد دیگری اشاره نکرده است.
آموزه‌ی دوازدهم: خانواده الگوی کوچکی از جامعه است و انتظار نزاع و خودخواهی از افراد آن می‌رود
بر سرپرست خانواده لازم است که وقوع نزاع و خودخواهی را در میان فرزندان، چه در زمان حیات خود و چه پس از وفاتش، پیش‌بینی کند، اگر این اتفاق در خانواده‌های انبیا علیه السلام رخ داده است، وقوع آن در سایر خانواده‌ها به طریق اولی محتمل‌تر است.
بنابراین، بر سرپرست خانواده لازم است که رفتار فرزندانش را از همان دوران کودکی تحت نظر داشته باشد، اخلاق آن‌ها را بسنجد و برای تربیت و تهذیب آن‌ها تلاش کند؛ زیرا این کار اگرچه ریشه‌های شر را از نفوس بیرون نمی‌آورد؛ اما تأثیرات آن را کاهش می‌دهد و اگرچه از وقوع جنایت جلوگیری نمی‌کند، لکن آثار آن را کم می‌کند، چه اتفاقی ممکن بود بیفتد اگر هابیل نیز به تحریکات پاسخ می‌داد و مقابله به مثل می‌کرد؟
بی‌تردید، اوضاع وخیم‌تر می‌شد و شاید چنین چیزی سرآغاز یک جرقه مخرب بود که کل خانواده را نابود می‌کرد و حتی فراتر از آن به دیگران نیز سرایت می‌کرد، همان‌طور که در جوامعی که تربیت ایمانی صحیح ندارند مشاهده می‌شود، این جوامع به مفاهیم جاهلی یا تعصبات روی می‌آورند و در نتیجه، انتقام، برتری‌جویی، کینه و تکبر حاکم می‌شود، چه بسیار جان‌های بی‌گناهی که قربانی انتقام شدند و چه بسیار خانواده‌های باثباتی که کینه و حسد آن‌ها را از هم پاشید و پیوندهای خویشاوندی و ارتباطات را قطع کرد و زندگی‌های سعادتمند و آرام را تباه ساخت.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
. طه/۱۱۵.[1]
. الأنعام/۱۲۰.[2]
. محمد جمال الدین، القاسمی، محاسن التأویل، ج۷، ص۶۵۷؛ محمد، رشید رضا، تفسیر المنار، ج۸، ص۲۱.  [3]
. النساء/۵۴.[4]
. عبدالکریم، زیدان، المستفاد من قصص القرآن للدعوه و الدعاه، ج۱، ص۱۲۰. [5]
. النمل/۲۲.[6]
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version