نویسنده: ابورائف

نقش مسلمانان در شکل‌گیری و توسعۀ علوم

بخش پنجاهم

علم اصول فقه
در میان دستاوردهای گوناگون تمدن اسلامی، باید به علم «اصول فقه اشاره» کرد؛ دانشی که امت اسلامی در میان همه‌ی ملت‌های پیشین و حتی پسین، در آن یگانه است، هیچ‌یک از ملت‌های دیگر علمی مستقل مانند اصول فقه نداشته‌اند که با چنین دقت و کمالی بتوانند قوانین و مقررات دینی خود را با آن تنظیم و استوار سازند.
این علم [چنان‌که امام  ابن خلدون اشاره کرده] از علوم نوپدید در امت اسلامی است و از بزرگ‌ترین علوم شرعی و با ارزش‌ترین آن‌ها به‌شمار می‌رود و فایده‌ای گسترده دارد. علم اصول فقه به بررسی ادلۀ شرعی از این جهت می‌پردازد که چگونه از آن‌ها احکام شرعی استخراج می‌شود و به‌عبارت دیگر، اصول فقه علمی است که قواعد و ادله‌ای را معرفی می‌کند که به‌وسیلۀ آن‌ها می‌توان به احکام شرعی دست یافت.
هدف از تأسیس این علم عظیم، خدمت به اسلام و احکام آن است که رفتار اختیاری انسان‌ها را تنظیم می‌کند.
نخستین جرقه‌های این علم، زمانی زده شد که بین برخی فقها در شیوۀ استخراج احکام اختلاف‌نظرهایی پدید آمد؛ گروهی به اصول و روش‌هایی تکیه می‌کردند که دیگران آن‌ها را نمی‌پذیرفتند، بلاخره این اختلافات موجب شد تا نیاز به تدوین براهین و دلایلی معتبر از نظر شرع برای تأیید صحیح از ناصحیح و ترجیح برتر بر غیر آن احساس شود؛ در نتیجه، نخستین نوشته‌ها به صورت رسائل فقهی پدید آمد که در آن‌ها قواعدی برای تمییز منابع معتبر و غیرمعتبر شرعی بیان شده بود.[1]
امام «محمد بن ادریس شافعی» نخستین کسی بود که به نگارش اصول فقه پرداخت، او کتاب‌های مشهوری چون «الرسالة»، «جماع العلم»، «إبطال الاستحسان» و «اختلاف الحديث» را در این زمینه نوشت و این علم با تلاش‌های او متولد و رشد یافت.
امام ابن خلدون  رحمه الله تعالی گفته است:« نخستین کسی که در علم اصول فقه کتاب نوشت، امام شافعی رضی‌الله‌عنه بود، او رسالۀ مشهور خود را در این علم املا کرد و در آن دربارۀ اوامر و نواهی، بیان و خبر، نسخ، و حکم علت منصوص در قیاس سخن گفت.[2] سپس فقهای حنفی در این زمینه نوشتند و این قواعد را بررسی کرده و در آن‌ها گسترده‌تر سخن گفتند. فقهای حنفی در استخراج نکات فقهی و تدوین این قوانین از مسائل فقهی، دست برتر را داشتند.
از میان ایشان، امام «ابوزید دبوسی» از ائمۀ بزرگ احناف بود که در موضوع قیاس به‌گونه‌ای نوشت که از همه گسترده‌تر بود. با نوشتۀ او، پژوهش‌ها و شروط مورد نیاز برای قیاس تکمیل شد و با این کار، علم اصول فقه به کمال رسید، مسائل آن سامان یافت و قواعدش تثبیت شد.
پس از آن، دانشمندان به روش متکلمان در این علم توجه نشان دادند و از بهترین کتاب‌هایی که متکلمان در این علم نوشتند، «البرهان» اثر «امام‌الحرمین جوینی» و «المستصفى»  امام غزالی  از اشاعره بودند.
 همچنین کتاب «العهد»  از عبدالجبار و شرح آن با عنوان «المعتمد» از ابی‌الحسین بصری، از متکلمان معتزلی نوشته شدند. این چهار کتاب، پایه‌های اصلی و ارکان این علم را تشکیل دادند.
سپس دو نفر از متکلمان متأخر این چهار کتاب را خلاصه کردند: امام فخرالدین رازی متوفی ۶۰۶ هـ در کتاب «المحصول» و امام «سیف‌الدین آمدی» در کتاب «الإحکام».[3]
علمای مسلمان از تمام مذاهب فقهی، با تلاش بسیار، قواعد اصولی را استخراج کردند تا منهج و روش درست برای فقیهی که در پی استنباط احکام رفتار ارادی انسان از منابع شریعت اسلامی است، مشخص شود، این تلاش‌ها برای آن بود که استنباط احکام از فروع فقهی، به صورت آشفته و بدون ضابطه انجام نشود؛ نتیجۀ این نگاه عمیق، تولد علمی بسیار دقیق و عقلی به نام «علم اصول فقه» بود، علمی بی‌نظیر که در هیچ امتی از امت‌های گذشته مشابهی نداشت.
افزون بر این، حتی قانون‌گذاران غیردینی که قوانین خود را بر پایه‌ی نظرات و تمایلات انسانی و منافع دنیوی تدوین کرده‌اند، ناگزیر به اذعان به عظمت و شکوه علم اصول فقه اسلامی شدند و از برخی قواعد آن در مباحث مربوط به الفاظ، قیاس، مصالح مرسله و توجه به اصول پنج‌گانۀ مقاصد شریعت اسلامی بهره بردند؛ مقاصدی همچون حفظ دین، جان، عقل، نسل، و مال.
پس هر چیزی که این مقاصد کلی یا بخشی از آن‌ها را حفظ کند، مصلحت به شمار می‌آید و هر چیزی که به یکی از آن‌ها آسیب بزند، مفسده است، با تفاوت در مراتب و درجات آن‌ها، برخی از این مقاصد در مرتبۀ «ضروریات» هستند که بالاترین درجه را دارند و خود دارای سطوح مختلف‌اند، بعضی در مرتبۀ «حاجیات» هستند که درجه میانه‌اند و آن‌ها نیز مراتب گوناگونی دارند و برخی دیگر در مرتبۀ «تحسینیات» قرار دارند که پایین‌ترین درجه را داشته و آن‌ها نیز دارای درجات مختلفی‌اند.[4]
بنابراین، علم اصول فقه یک نوآوری اسلامی و پدیده‌ای بزرگ در تمدن اسلامی است؛ چراکه به‌وسیلۀ این علم و اصول و قواعدی که در آن به‌‌کار رفته است، احکام و مسایل مورد نیاز فقهی امت اسلامی به‌دست آمده و مشکلات بی‌شماری در مورد مسایل مستحدثه و نوین مسلمانان مورد حل قرار گرفته است.
این علم نیز یکی از زمینه‌های مهم نقش‌آفرینی مسلمانان بوده است و نگاه عمیق و دقت بالای علما و اندیشمندان اسلامی ار ثابت کرده است؛ همان‌گونه که در مبحث شکل‌گیری این علم و این که چه روند و سرگذشتی را طی کرده است، به آن اشاره شد. فقهای اسلامی با تکیه بر اصول مهم شریعت اسلامی از قبیل قرآن کریم، سنت پیامبر بزرگوار اسلام و اجماع و قیاس توانستند اصول فقه اسلامی را استخراج و استنباط کنند.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

[1] – ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۳۸۲ به نقل از الحضارة الإسلامیة تالیف عبدارحمان حسن حبنکة المیدانی، ص: ۵۱۸

[2] – البته باید خاطرنشان ساخت که بسیاری از فقهای احناف معتقد هستند که اولین فردی که در زمینۀ اصول فقه بحث و مباحثه انجام داده است و در آن اقدام به تالیف نموده است، امام ابویوسف ( رحمه الله تعالی) یکی از ائمۀ ثلاثۀ احناف بوده است، سپس امام شافعی ( رحمه الله تعالی) این کار را انجام داده است. اما از آن‌جاکه تالیف امام ابویوسف در این زمینه به‌صورت مستقل در دسترس نیست و در ضمن دیگر کتب اصولی نقل شده است، چنین پنداشته شده است که اولین تالیف در این زمینه توسط امام شافعی (رحمه الله تعالی) صورت گرفته است.

[3] – ابن خلدون، عبدالرحمان ابن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص: ۵۷۶، دارالفکر، بیروت، لبنان.

[4] – ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۳۸۴.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version