نویسنده: ابورائف

نقش مسلمانان در شکل‌گیری و توسعۀ علوم

بخش پنجاه‌ویکم

علوم مخصوص زبان
زبان عربی، زبان قرآن، نشان اسلام، ابزار تمدن آن و نماد قدرتش است، این زبان نقش بزرگی در شکل‌گیری امت اسلامی و ساخت شخصیت مسلمان داشته و اهمیت فراوانی در تمایز تمدن اسلامی از دیگر تمدن‌ها دارد.
زبان عربی دارای علومی متعددی است که علمای مسلمان آن‌ها را پایه‌گذاری کردند و این علوم باعث شکوفایی و پویایی زبان عربی به‌عنوان یک زبان تمدنی جهانی شده است، تا جایی که این زبان را به یکی از غنی‌ترین و درخشان‌ترین زبان‌های دنیا تبدیل کرده‌اند و از مهم‌ترین این علوم می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
علم نحو
علم نحو که به آن علم «اعراب» نیز گفته می‌شود، مهم‌ترین علم از علوم زبان عربی است، در این علم، چگونگی ساختار جمله‌های عربی و درستی یا نادرستی آن‌ها مشخص می‌شود و بررسی می‌گردد که کلمات در جمله چه جایگاهی دارند، هدف از این علم، پرهیز از خطا در ترکیب جملات، توانایی درک درست متن و انتقال درست معناست.
انگیزۀ پیدایش این علم، زمانی بود که «لحن» (خطاهای زبانی) به‌دلیل اختلاط عرب‌ها با غیر عرب‌ها، در زبان‌ها شایع شد، بسیاری از تازه‌مسلمانان تلاش داشتند عربی یاد بگیرند؛ اما دچار خطاهایی می‌شدند که باعث نگرانی علما شد؛ پس علما برای حفظ زبان قرآن به تدوین قواعدی پرداختند تا زبان عربی را از خطا حفظ کنند و حرکات پایانی کلمات را با توجه به جایگاه‌شان در جمله تنظیم نمایند.
اما ابن خلدون رحمه الله تعالی می‌گوید:« علما ترسیدند که این خطاها باعث از بین‌رفتن توانایی درست‌گویی شود و در نتیجه قرآن و حدیث دیگر به‌درستی فهمیده نشود؛ پس از گفتار عرب‌ها قوانینی کلی استخراج کردند که بتوان بقیه کلمات را نیز بر آن‌ها قیاس کرد، مثلاً گفتند: «فاعل مرفوع است»، «مفعول منصوب است»، «مبتدا مرفوع است» و… سپس چون معانی با تغییر حرکت واژه‌ها تغییر می‌کرد، آن را «اعراب» نامیدند و آنچه باعث این تغییر می‌شود را «عامل» خواندند و این اصطلاحات را تدوین کرده، آن را علمی خاص به‌ «علم نحو» نام نهادند.»[1]
«ابو الاسود دوئلی» نخستین کسی است که در علم نحو نوشت؛ او همان کسی است که حرکات معروف «فتحه»، «ضمه» و «کسره» را ابداع کرد، پس از او دیگران در این علم نوشتند تا این‌که در زمان «هارون‌الرشید» این علم به امام مشهور «خلیل بن احمد فراهیدی» رسید، همان‌گونه که امام ابن خلدون می‌گوید، «سیبویه» شاگرد او شد و ابواب علم نحو را کامل کرد، شاخه‌های جدیدی به آن افزود، شواهد و دلایل بسیاری گرد آورد و کتاب مشهور خود «الكتاب» را نوشت؛ کتابی که به عنوان مرجع همۀ آثار نحوی پس از او شناخته شد. «ابوالطیب لغوی» این کتاب را «قرآن نحو» نامیده و سیبویه را داناترین مردم به نحو پس از خلیل دانسته است.
پس از آن، زبان‌شناسانی مانند «زجاج» و «ابوعلی فارسی» کتاب‌هایی مختصر برای دانش‌آموزان تدوین کردند که بر پایۀ روش سیبویه نگاشته شده بودند.[2]
پس از آن، علما به نگارش آثار فراوانی در این حوزه پرداختند؛ از کتاب‌های مفصل و مختصر گرفته تا شروح، حواشی، تعلیقات و شروح شواهد شعری؛ سپس تألیفات ساده‌سازی‌شده‌ای پدید آمد که راه یادگیری این علم را برای دانش‌پژوهان هموار ساخت.
از مهم‌ترین کتاب‌های نحوی پس از «الكتاب» سیبویه می‌توان به آثار امام «ابوعمرو بن حاجب» متوفای ۶۴۶ هجری اشاره کرد، که کتاب‌های «کافیه» در نحو و «شافیه» در صرف را نوشت و بر آن‌ها شروح بسیاری نگاشته شد، به‌ویژه بر «کافیه»، همچنین «ابن مالک» که قصیدۀ معروف «ألفیه» را سرود و بسیاری از علما آن را شرح دادند؛ از جمله «ابن هشام انصاری» در «أوضح المسالك إلى ألفية ابن مالك»، و نیز آثار دیگرش مانند «مغني اللبيب»، «شرح شذور الذهب»، و «قطر الندى و بل الصدى». ابن عقیل نیز «شرح ابن عقيل على الألفية» را نگاشت.[3]
بدین‌گونه، تأسیس علم نحو کاری تمدنی و بزرگ بود که مسلمانان در آن یکتا بودند.
علم عروض
علم عروض به شعر عربی اختصاص دارد؛ این علم اصولی را بررسی می‌کند که به‌وسیلۀ آن، صحیح‌بودن وزن شعر از فاسدبودن آن مشخص می‌شود، یا به تعبیر دیگر، علمی است که دربارۀ اصول وزن‌های معتبر بحث می‌کند و این علم، میزان و ترازوی شعر است که با آن، شعر موزون از ناموزون شناخته می‌شود.
یا به‌عبارتی، علمی است که به‌وسیلۀ آن اوزان صحیح و فاسد شعر عربی و همچنین تغییراتی مانند «زِحاف» (تغییرات جزئی در وزن) و «عِلَل» (نقص‌های وزنی) شناخته می‌شود.[4]
اختراع و استخراج این علم از سوی امام «خلیل بن احمد فراهیدی» (استاد سیبویه و مؤلف کتاب «العین» که نخستین فرهنگ لغت جامع برای زبان یک ملت بود) نسبت داده می‌شود، او اشعار عرب را بررسی کرد و آن‌ها را در پانزده وزن گردآورد و هرکدام را «بَحر» نامید، گفته شده است که «احمد» آن را پایه‌گذاری و «جوهری» آن را سامان داد و «اخفش» بَحر دیگری به نام «متدارک» به آن افزود.[5]
«حمزه بن حسن اصفهانی» می‌گوید: «هیچ علمی در دولت اسلام پدید نیامد که پایه‌ای در علوم عربی نداشته باشد؛ مگر از سوی خلیل و واضح‌ترین دلیل آن، علم عروض است که نه از حکیمی گرفته، نه از الگویی پیروی کرده، اگر زمان او دور بود، برخی ملت‌ها در کارش شک می‌کردند؛ زیرا کاری کرد که از آغاز خلقت کسی نکرده بود: اختراع علمی نو و بنیان‌گذاری کتاب «العین» که زبان یک ملت را به‌تمامی در بر می‌گیرد، و نیز کمک او به سیبویه در نوشتن کتابی که زینت دولت اسلام است.»[6]
«یافعی» نیز می‌گوید:« خلیل در اختراع علم عروض برای صحت و فساد شعر، همچون ارسطو در اختراع علم منطق است که منطق معیار صحت مفاهیم و برهان است.»[7]
نقل شده است که امام خلیل بن احمد رحمه الله تعالی در مکۀ مکرمه دعا کرد، الله متعال دانشی به او بدهد که پیش از او کسی به آن نرسیده باشد و جز از او گرفته نشود؛ وقتی از حج بازگشت، الله سبحان علم عروض را به او الهام کرد، او دانشی از آواز و نغمه داشت و همین آگاهی، زمینه‌ساز پیدایش علم عروض شد؛ چرا که این دو از یک ریشه برخوردارند.
موضوع علم عروض، شعر عربی از حیث وزن مخصوص آن است و فایده‌اش در تشخیص شعر از نثر، جلوگیری از اختلاط بحور به سبب شباهت زیادشان و پرهیز از شکستن وزن یا نقص در آن است.
خواندن شعر به‌گونه‌ای صحیح بر اساس وزن عروضی و یاری‌رسانی به سرودن شعر از طریق شناخت شعر سالم و موزون از شعر شکسته از نظر وزنی است.
امام خلیل‌بن‌احمد با بررسی گفتار عرب‌هایی که  الله تعالی زبان شعر را ویژۀ آنان ساخته بود، شعر عربی را در شانزده بحر (وزن عروضی) دسته‌بندی کرد، این بحور عبارت‌اند از: «طَویل»، «مَدید»، «بسیط»، «وافر»، «کامل»، «هَزَج»، «رَجز»، «رَمل»، «سریع»، «منسرح»، «خفیف»، «مضارع»، «مقتضب»، «مجتث»، «متقارب»، و «متدارک.» بحر آخر را اخفش افزود و با این کار، آن را بر کار خلیل تکمیل کرد.[8]
امام «ابوطاهر بیضاوی» این بحور را در دو بیت چنین گرد آورده است:
                                      طَویلٌ یمدُّ البَسْطَ بالوَفْرِ كامِل *** وَیَهْزِجُ فِي رَجْزٍ وَیُرْمِلُ مُسْرِعا
                                      مَنِ اجْتُثَّ مِن قُرْبٍ لِنُدرِكَ مَطْمَعًا *** فَسَرْحٌ خَفِيفًا ضَارِعًا یَقْتَضِبُ لَنَا
علمای بسیاری در علم عروض کتاب‌هایی نگاشته‌اند، از مشهورترین آن‌ها: «عروض» ابن حاجب و الخطيب التبريزي، «عروض خزرجي» و «شفاء العليل في علم الخليل» تألیف «امین‌الدین محلی» و مطالبی که امام سکاکی در «تکملة مفتاح العلوم» آورده که برای این علم کفایت می‌کند.[9]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] – تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص: ۷۵۳
[2] – همان منبع، ص: ۷۵۴
[3] – ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۳۸۸
[4] – هاشمی، سیداحمد، میزان الذهب فی صناعة شعر العرب، ص: ۱۲، دارالبیرونی، چاپ دوم.
[5] – همان منبع.
[6] – ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۳۸۸
[7] – همان منبع.
[8] – میزان الذهب فی صناعة شعر العرب، ص: ۲۹
[9] – ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص:  ۳۸۹
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version