نویسنده: ابورائف
نقش مسلمانان در شکل‌گیری و توسعۀ علوم

بخش هشتادوچهارم

گواهی‌های منصفین غربی در مورد اخلاقیات
یکی دیگر از زمینه‌های مهمی که غربیان بر نقش والای تمدن اسلامی در آن، اعتراف کرده‌اند، زمینۀ اخلاق و عادات نیک مسلمانان است. تمدن اسلامی یگانه تمدنی است که اخلاقیات در آن جایگاه و مقام بسیار بالایی دارد و یکی از اهداف مهم دین مبین اسلام قلمداد شده است. اخلاق ریشه‌دار در دین است، و هیچ اخلاقی بدون انگیزۀ دینی که به آن فراخواند، و به آراستگی بدان تشویق کند، و از بدی‌ها بازدارد، تحقق نمی‌یابد.  شاید بیشترین گواهی‌های منصفان دربارۀ اخلاق در تمدن اسلامی، مربوط به دین اسلام به‌طور کلی بوده است.
در اینجا برخی از گواهی‌های منصفان غربی در این زمینه آمده است:
«گلن لئونارد» می‌گوید: «باید رابطۀ اروپا با اسلام، به‌دور از همۀ این ملاحظات سنگین باشد و بر پایۀ سپاسگزاری همیشگی استوار گردد، نه بر ناسپاسی زشت و تحقیر توهین‌آمیز؛ زیرا اروپا تا امروز، با اخلاص صادق و قلبی سالم، به دینی که تربیت اسلامی و تمدن عربی را پدید آورد، اعتراف نکرده است. بلکه تنها در روزگاری که مردمانش در دریای توحش و جهلِ قرون تاریک غرق بودند، با بی‌میلی و بی‌اعتنایی از آن یاد کرده است.
تمدن اسلامی در میان عرب‌ها به عالی‌ترین مرتبۀ شکوه علمی و عمرانی رسید، جامعۀ اروپایی را زنده کرد و از سقوط و تباهی نگاه داشت. با این همه ما اروپاییان ـ‌در حالی‌که خود را در اوج تمدن و فرهنگ می‌پنداریم‌ـ هنوز اعتراف نکرده‌ایم که اگر تربیت اسلامی، تمدن عرب، علم و نظام شگفت‌انگیز آموزشی آنان نبود، اروپا تا امروز در تاریکی جهل فرو رفته می‌ماند.»[1]
تاریخ‌نگار انگلیسی «ولز» می‌گوید: «هر دینی که با تمدن در همۀ مراحل آن هم‌گام نباشد، باید آن را به کناری افکند؛ و تنها دینی که دریافتم در هر مرحله‌ای از تمدن با آن پیش می‌رود، اسلام است. هر کس می‌خواهد دلیل این سخن را بداند، قرآن را بخواند و آنچه در آن از نگرش‌های علمی، قوانین اجتماعی، و روش‌های تربیتی آمده است. این کتاب، کتابی است در دین، علم، اجتماع، اخلاق و تاریخ.
و اگر از من خواسته شود که معنای اسلام را به‌اختصار بیان کنم، می‌گویم: «اسلام یعنی تمدن».»[2]
بریفولت می‌گوید: «بیکن چیزی جز پیام‌آور علم و روش اسلامی به اروپاى مسیحی نبود؛ او پیوسته تصریح می‌کرد که زبان عربی و علوم عرب تنها راه شناخت حقیقت‌اند. تمدن اسلامی از قرآن سرچشمه گرفت و از دیگر تمدن‌های بشری به عدل، اخلاق و توحید ممتاز بود، و نیز با گذشت، انسان‌دوستی و برادری جهانی شناخته می‌شد.»[3]
«گوستاو لوبون» می‌گوید: «تمدن عرب‌های مسلمان، ملت‌های وحشی اروپایی را وارد دنیای انسانیت کرد؛ عرب‌ها آموزگاران ما بودند. پوهنتون‌های غرب هیچ منبع علمی جز آثار عرب نداشتند. آنان اروپا را از لحاظ مادی، عقلی و اخلاقی متمدن کردند. تاریخ، هیچ ملتی را نمی‌شناسد که مانند آنان چنین تولید کرده باشد.
اروپا، تمدن خود را مدیون عرب‌هاست؛ آنان نخستین کسانی بودند که به جهان آموختند چگونه آزادی اندیشه با استقامت در دین جمع شود. آنان بودند که به ملت‌های نصرانی آموختند، یا خواستند بیاموزند، که بردباری والاترین خصلت انسانی است.
اخلاق مسلمانان در دوران نخستین اسلام، بسیار برتر از اخلاق همۀ ملت‌های زمین بود.»[4]
«اندرو دیکسون وایت» می‌گوید: «رفتار مسلمانان با بیماران روانی (از عصر عمربن‌خطاب رضی‌الله‌عنه تا پس از آن) به‌مراتب مهربان‌تر از رفتار رایج در سراسر دنیای مسیحی در طول هجده قرن بود؛ در آن دوران، دیوانگان را گرفتار ارواح شیطانی می‌پنداشتند و به سخت‌ترین شکنجه‌ها دچار می‌ساختند.
و نیز می‌گوید: راهب «جان هوارد» در قرن هجدهم (همان‌گونه که دیگر راهبان و سیاحان اروپایی نیز پیش از او دیدند) مشاهده کرد که مسلمانان وسایل مهربانانۀ بسیاری برای نگهداری بیماران روانی فراهم کرده‌اند، که نمونه‌اش در سرزمین‌های مسیحی وجود نداشت.
در حقیقت، مسلمانان بودند که توجه دادند باید در حق بیماران روانی رفتار رحیمانه داشت؛ و کوشش‌هایی که از قرن هجدهم در اروپا آغاز شد، در اصل به الهام از آنان بود.»[5]
«جواهر لعل نهرو»[6] نخست‌وزیر هند در کتاب «کشف هند»: (Discovery of India)
می‌گوید: «ورود فاتحانی که از شمال غربی به هند آمدند و ورود اسلام، در تاریخ هند اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا فساد گسترده‌ای را که در جامعۀ هندویی رخنه کرده بود، آشکار ساخت؛ از جمله نظام طبقاتی و ناپاک شمردن برخی اقشار و گوشه‌گیری از جهان.
نظریۀ برادری اسلامی و مساوات که مسلمانان بدان باور داشتند و در سایۀ آن زندگی می‌کردند، تأثیر ژرفی بر اندیشۀ هندوان نهاد، و بیش از همه، در دل ستمدیدگانی اثر گذاشت که جامعۀ هندویی آنان را از مساوات و حقوق انسانی محروم کرده بود.»[7]
پروفسور «هو کینگ» می‌گوید: «شوق به دانش و عطش پیوسته برای پیمودن راه‌های آن، از ویژگی‌های برجستۀ عرب‌ها بود؛ همین ویژگی‌ها به نبوغ آنان نیرویی خلاق و زاینده می‌بخشید. آنان آزادی را دوست می‌داشتند و همواره در پی آرمان‌های والا بودند، بی‌آنکه دچار تعصب یا خشک‌اندیشی شوند.
و من باور دارم که وقتی آن سستی و بی‌حالی که روح عرب را کرخت کرده از میان برخیزد، استعدادهای علمی نهفته و شجاعت فکری خاموش‌شان آزاد خواهد شد، تا بار دیگر جایگاه شایستۀ خود را در زمین بازیابند؛ دلیل من همان جهش نخستین عرب‌ها در نهضت علمی‌شان و میراث جاویدانی است که برای نسل‌ها بر جای نهاده‌اند.»[8]
این موارد فقط بخش کوچکی از اعترافات و گفته‌های خاورشناسان و اندیشمندان غربی بود که در مورد تاثیر اخلاق و زیبایی‌های اخلاقی اسلام بیان شده بودند، شکی نیست که تمدن اسلامی، تمدنی اخلاقی و توأم با واضح‌ترین و موثرترین آموزه‌های اخلاقی است و اخلاقیات در کنار عبادات، معاملات و معاشرات، جزو اصول و اساسات مهم دین مبین اسلام بوده است. همین ارزش و اهمیت والای این زمینه، سبب اعتراف و اذعان اندیشمندان غربی در این مورد گردیده است.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

[1]. الإسلام والحضارة العربیة، ص: ۶۹.

[2]. ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۷۳۱ به نقل از الإسلام والمبادئ المستوردة از عبدالمنعم النمر.

[3]. الدالانی، عبدالمعطی، ربحت محمدا و لم أخسر المسیح، ص: ۱۲۸، موسسة الرسالة، سوریة، دمشق.

[4]. حضارة العرب، ص: ۴۳۰.

[5]. ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۷۳۳.

[6].  وی یکی از رهبران حرکت استقلال هند است و اولین رئیس الوزرای هندوستان بعد از استقلال این کشور بوده است.

[7]. ندوی، سیدابوالحسن علی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین؟ ص: ۱۱۷، مکتبة الإیمان، المنصورة، مصر.

[8]. عفیفی، محمد صادق، تطور الفکر العلمی عندالمسلمین، ص: ۱۹، مکتبة الخانجی، قاهره، مصر.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version