از مهمترین دستورهای اسلام، زیارت خانۀ خدا و انجام حج است. هر فرد مسلمان در صورت داشتن شرایط خاص؛ مانند بلوغ، عقل، استطاعت مالی و… مکلف به انجام حج است و باید دست کم یک بار در طول عمر، این عمل واجب را به جا آورد. حج، از برنامههای مهم، متعالی و مورد تأکید اسلام است. در قرآن کریم، آیات بسیاری دربارۀ حج سخن گفته و سورهای نیز به همین نام وجود دارد.
همین اهمیت و جایگاه، سبب شده است که حج، در فروع دین جای گیرد. مهمترین و سودمندترین حکمت حج، اظهار عبودیت و بندگی به پیشگاه خداوند متعال است که این امر در تمام اعمال حج نظیر: احرام، طواف، سعی، قربانی و… مشهود و مشخص است. حجگزار با احرام و قطع وابستگیهایش از تعلقات مادی و دنیوی، از تمام قیود و وابستگیهای خسرانآور رها شده، آمادۀ عروج و پرواز در فضاهای معنوی و عرفانی میگردد. همچنین حج، نمایشی عظیم از وحدت جامعۀ اسلامی است. هر مسلمانی موظف است با رها شدن از همۀ قید و بندهای زندگی و پرهیز از همۀ روزمرگیها، در این نمایش عظیم شرکت کند.
مقدمه
حج از دیرباز تاکنون از اهمیّت ویژهاى در بین مسلمانان برخوردار بوده است، همه ساله صدها هزار مسلمان مشتاق از گوشه و کنار جهان، بهسوى سرزمین مقدس مکه و مدینه حرکت کرده، با تمامى سختیها و مشقتها خود را به میقات مىرسانند و لبیکگویان آمادۀ انجام فریضۀ حج مىشوند. حج یکی از مهمترین و شکوهمندترین عبادتهای اسلامی است. حج يكى از پايههاى دين اسلام و عامل تحكيم پيوند و دوستى ميان مسلمانان است.
پیامبر گرامی خدا صلیاللهعلیهوسلم حج را پایه و رکن دین دانسته قرآن کریم تارک آنرا کافر شمرده و حضرت ابراهیم علیهالسلام از خداوند خواستار گرایش دلها به این خانه گردیده است. اعمال و مناسک آن گذران دورۀ آموزشی سیر و سلوک انسان به سوی خداوند است و حاجی در آن دیار انسان نیک سرشت و خوبی است که همپای فرشتگان در بیت المعمور به طواف خانه حق میپردازد و پروانهای است که در عشق معبود لبیکگو پر میسوزاند تا به وصال معشوق نائل آید، آلودگان و ناخالصان با گام نهادن در این راه جز به قصد توبه و جبران خطا طرفی نمیبندند. حرمتشکنان این حریم را خداوند میشکند و به پویندگان موفق این راه را بهشت جایزه میدهد. سوخته جانان در این حرم خریدار دارند. عارفان در این دیار بر بال فرشتگان گام مینهند و با دیدن جای پای حضرت ابراهیم علیهالسلام راه صحیح زندگی کردن میآموزند. التجا کنندگان در زیر ناودان طلا به انتظار نزول رحمت اشک میریزند.
حج عبادتى كامل است و از عبادتهاى ديگر نيز نشانهاى در خود دارد، مانند نماز داراى ذكر و حركات خاصى است، همانند روزه با ترک امورى همراه است، نظير جهاد مبارزه با شيطان (رمى جمرات) و تحمل سختيها را در خود دارد و مانند زكات مستلزم انفاق مال در راه خدا و دادن هديه (قربانى) در پيشگاه حق است.
حج
«وَأَذِنْ فِي النَّاسِ بِالْحَج يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ»؛ «و ندا در ده در میان مردم برای حج که بیایند پیش تو پیاده و سوار بر هر شتر لاغری که میآیند از هر راه دور؛ تا شاهد باشند سودهایی را که برای آنها است و یاد کنند نام الله را در روزهای معلوم بر آنچه روزیشان کرده است از زبان بسته چهارپایان دامی؛ پس بخورید از آنها و بخورانید درمانده نیازمند را. سپس باید بزدایند آلودگی خود را و وفا کنند به نذرهای خود و طواف کنند آن خانۀ کهنه را».[1]
اسلام دین یکتاپرستی و پیراستن است که در آن واسطهگری و نمایندگی نیست.
اسلام، دین توحید ناب است؛ دینی است که به واسطهگری بین بنده و پروردگار باور ندارد جز پیامبران و رسولان الهی؛ به این معنی که آنان در تبلیغ رسالت و معرفی ذات و صفات الهی و بیان کردن آنچه شایسته الله تعالی است و آنچه شایسته او نیست و راهنمایی انسانها به راه راست، واسطه بین خالق و مخلوق بودهاند.
و به چیز قابل مشاهده و محسوسی که انسان تفکرش را بر آن متمرکز کرده و همتش را صرف آن کند؛ تا معبودی را که چشمها از درک آن ناتوانند، تصور کند و در تخیل و تصورش با آن ارتباط داشته باشد و به آن تمسک جوید، نیاز ندارد.
در اسلام واسطهها، میانجیها، مظاهر، تصاویر، بتها، بتخانهها و طبقه کاهنان و پردهداران وجود ندارند. «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ». «و هنگامی که بپرسند از تو بندگانم دربارۀ من، پس همانا من نزدیکم؛ پاسخ میدهم درخواست دعاکننده را هرگاه بخواند مرا؛ پس باید بپذیرند دعوت مرا و باید ایمان آورند به من؛ باشد که آنان راه درست پویند».[2]
«فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ. أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللهِ زُلْفَى». «پس پرستش کن الله را خالصانه برای او دین (عبادت) را. آگاه باش، از آن الله است دین (عبادت) خالص، و آنانکه گرفتند غیر او خدا را دوستان و کارسازانی، (گفتند:) عبادت نمیکنیم آنان را جز برای آنکه نزدیک گردانند ما را به الله نزدیک گردانیدنی».[3]
بنابراین اسلام دینی است که پیراستن تصور و خیال، بلندنگری اندیشه، صفای اراده و نیت، اخلاص در عمل، بریدن از غیر؛ به گونهای که بریدن و انقطاعی بالاتر و فزونتر از آن قابل تصور نباشد، را میخواهد و نیز سطح فکری و اعتقادیای را میطلبد؛ که نه انسانیت و نه ادیان، فلسفهها و سیستمهای دینی و عقلی به مانند و یا نزدیک آن نرسیدهاند. و الله سبحانه و تعالى ذات خودش را به گونهای توصیف کرده است که از نظر دقت و والایی، توصیفی بالاتر از آن وجود ندارد؛ آنجا که میفرماید: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ». «نیست مانند او هیچ چیزی و او است آن شنوای بینا».[4]
نیاز انسان به چیز قابل دیدنی که اشتیاقش را متوجه آن کرده و رغبتش را در تعظیم و تقرب برآورده کند
اما طبیعت انسان همان فطرت بشری است و انسان همواره به دنبال چیزی بوده است که آن را با چشم سر ببیند و اشتیاقش را متوجه او کرده و آروزویش را برآورد و رغبت زیادش را در تعظیم و تقرب اشباع کند.