نویسنده: محمد عاصم اسماعیل­زهی

حکمت و فلسفۀ حج و اسرار نهان آن

بخش دوم

شعائر الهی و فلسفۀ آن­‌ها
به همین دلیل الله تعالی امور ظاهری و محسوسی را که مخصوص او بوده و به او نسبت دارند و رحمتش را بر آن‌­ها گسترده است و آن­‌ها را مورد عنایت قرار داده است، برگزید؛ اموری که چون دیده شوند، انسان را متوجه یاد الله تعالی می­‌کنند و با آن­‌ها وقایع، رویدادها، کارها و حالاتی پیوسته است که یادآور روزها، نعمت‌­ها، دین الهی، یکتاپرستی و سربلندی پیامبران علیهم‌السلام در آزمایش‌­ها است و آن­‌ها را «شعائر الله» نام­‌گذاری کرده است و گرامی­‌داشتن آن­‌ها را گرامی‌­داشتن خودش و کوتاهی نسبت به آن‌­ها را کوتاهی در حق خودش برشمرده است و به مردم؛ نه تنها اجازه داده است که به وسیلۀ آن­‌ها شوق نهفته و رغبت فطری‌شان را در تقرب و مشاهده‌­کردن برآورده کنند؛ بلکه به این امر تشویق نموده و فراخوانده و فرموده است: «ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ». «حقیقت این است، و هرکه بزرگ بدارد شعائر الله را، پس همانا این از تقوای دل‌ها است».[1]
و فرموده است: «ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ». «چنین است احکام حج، و هرکه بزرگ بدارد حرمت­‌های الله را، پس آن بهتر است برای او نزد پروردگارش».[2]
عنصر شیفتگی و مهرورزی در طبیعت انسان و اثر آن دو، در زندگی و جایگاه­شان در دین
انسان تنها عقلی محض و موجودی جامد نیست که در برابر قانون یا خودکامگی سرخم کند؛ و دستگاهی آهنین نیست که در پرتوی قانونی معلوم یا خطی مشخص بپوید و حرکت کند؛ بلکه انسان از عقل و قلب، ایمان و عاطفه، فرمانبرداری و فروتنی، شیفتگی و سراسیمگی و محبت و مهرورزی تشکیل یافته است و همین امر، راز بزرگواری، شرافت، کرامت، نیرو، نبوغ، نوآوری، فداکاری و از خودگذشتگی اوست و به خاطر همین امر توانسته است که هر مسألۀ بغرنج و مشکل و پیچیده­‌ای را حل کند و شگفتی آفریده و کارهای خارق‌العاده­‌ای به وجود آورد و سزاوار به دوش کشیدن امانت الهی بشود؛ امانتی که آسمان‌­ها، زمین و کوه‌­ها از به دوش کشیدن آن فروماندند و خودداری کرده و هراسیدند؛ اما انسان آن‌­را به دوش کشید و به چنان جایگاهی رسید که هیچ فرشته مقرب، حیوان، گیاه و جمادی به آن جا نرسیده است. رابطۀ انسان با پروردگارش تنها رابطه‌ای قانونی و عقلی نیست؛ به گونه­‌ای که وظیفه­‌اش را انجام داده و مالیاتش را پرداخت کند و در برابرش سرفرود آورده و از فرمان­‌ها و احکامش اطاعت کند؛ بلکه پیوندی محبت‌­آمیز و مهرورزانه است که ناگزیر باید مهرورزی، شوق، شیفتگی، سوز، فداکاری و از خودگذشتگی را به همراه داشته و این امور بر آن پیوند چیره باشند. و دین اسلام؛ نه تنها از این ارتباط بازنمی­دارد؛ بلکه به آن فرا می­‌خواند و آن­‌را تغذیه و تقویت می‌­کند.
ازاین­رو است که قرآن گاهی با این تعبیر مؤمنان را معرفی می­‌کند: «وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ». «و کسانی‌که ایمان آورده­‌اند، شدیدترند در دوستی برای الله».[3]
و گاهی آنان را مخاطب قرار داده و می­‌فرماید: «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالُ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ». «بگو (ای محمد) اگر هست پدران­تان و برادران­تان و همسران‌­تان و خویشاوندان­‌تان و اموالی که کسب کرده‌­اید آن را و تجارتی که می‌­ترسید از بی‌رونقی آن و خانه­‌هایی که می­‌پسندید آن‌­ها را محبوب‌­تر نزد شما از الله و پیامبرش و جهاد در راه او، پس انتظار بکشید تا بیاورد الله فرمان (کیفر) خود را و الله هدایت نمی­‌کند گروه نافرمانان را».[4]
و پیامبران و فرستادگانش را یاد می‌­کند و محبت و مهرورزی­شان نسبت به الله تعالی را بیان کرده و از اشتیاق و جان­فدایی‌­شان در این محبت سخن می­‌گوید و دربارۀ حضرت يحيی علیه‌السلام می‌­فرماید: «وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا. وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا». «و دادیم به او حکمت را در کودکی و مهری (ویژه) از نزد خویش و پاک‌دلی، و بود پرهیزگار».[5]
و داستان خلیلش؛ ابراهیم علیه‌السلام را حکایت می­‌کند که چگونه محبت الهی و فرمان‌برداری از او را بر محبت فرزند جگرگوشه‌­اش ترجیح داد و چاقو را بر گلویش گذاشت تا او را ذبح کند؛ تا اینکه پروردگار به صداقت و موفقیتش در این آزمون الهی گواهی داده و فرمود: «وَنَادَيْنَاهُ أنْ يَا إِبْرَاهِيمُ. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ. إِنَّ هَذَا لَهُوَ البلاء المُبِينُ». «و ندا دادیم او را که: ای ابراهیم. به راستی تحقق بخشیدی خواب خود را همانا ما این چنین پاداش می­‌دهیم نیکوکاران را بی­گمان این (ماجرا) قطعاً همان امتحان آشکار است».[6]
و به همین خاطر در توصیف ابراهیم علیه‌السلام فرموده است: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمُ أَوَّاهُ مُّنِيبُ». «همانا ابراهیم قطعاً بردباری آه کشنده توبه­‌کار بود».[7]
صفات، محبت و مهرورزی را برمی‌­انگیزند
ازاین­رو، قرآن موضوع صفات الله تعالی، افعال، نعمت­‌ها و بخشش­‌های الهی را به درازا کشیده است و نسبت به آن­‌ها تأکید کرده و بسیار آن‌­ها را بیان نموده است؛ زیرا صفات الهی محبت را برانگیخته و مهرورزی و اشتیاق را به وجود می­‌آورند، و اگر این صفات والا و نام­‌های زیبا؛ که قرآن آن‌­ها را بازگو کرده است و در احادیث یاد شده­‌اند و عاشقان و سرگشته‌­گان، شیفته آن‌­ها شده­‌اند و عارفان و صاحب‌دلان دربارۀ آن­‌ها نغمه‌سرایی کرده­‌اند و تسبیح‌­گویان با آن­‌ها پاکی الله تعالی بیان کرده­‌اند و غواصان در ژرفای آن شنا کرده­‌اند، نبودند، این دین جامد، چوبین و بی­روح می‌­شد و در دل­‌های پیروانش تأثیر نمی‌­گذاشت و مهرورزی و عاطفه‌ای برنمی­‌انگیخت و شور و حماسه­‌ای نمی­‌آفرید و در نماز خشوع، و در چشم­‌ها اشک، و در دعا زاری و نیایش، و در جهاد جان‌­فدایی به وجود نمی­‌آورد و رابطۀ انسان با پروردگارش رابطه­‌ای مرده و محدود می‌­شد و از حیات، روح، انعطاف و گستردگی تهی می‌­شد و زندگی سراسر خشک و جامد می­‌گشت؛ به گونه‌­ای که در آن هیچ احساس، اشتیاق، مهرورزی و شیفتگی‌­ای باقی نمی‌­ماند و در این هنگام بین زندگی و مرگ و بین انسان و جمادات هیچ تفاوتی نمی­‌ماند.
جامی که لبریز نشود، چه ارزشی دارد؟
انسان مسلمان برای قلبش نیاز به غذا و برای عاطفه‌­اش نیاز به توشه دارد. همچنین نیاز دارد که پیوسته اشتیاقش را برآورده کرده و تشنگی‌­اش را برطرف کند و جامش لبریز شود؛ زیرا کاسه­‌ای که پر باشد و لبریز نشود چه ارزشی دارد؟ همچنین انسان نیاز دارد که این جام جاری شود؛ زیرا جامی که لبریز شود و جاری نشود، چه ارزشی دارد؟
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. سورۀ حج، آیه: ۳۲.
[2]. سورۀ حج، آیه: ۳۰.
[3]. سورۀ بقره، آیه: ۱۶۵.
[4]. سورۀ توبه، آیه: ۲۴.
[5]. سورۀ مريم، آیه: ۱۲-۱۳.
[6]. سورۀ صافات، آیه: ۱۰۴-۱۰۶.
[7]. سورۀ هود، آیه: ۷۵.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version