نویسنده: ابوعائشه

فرقۀ قدریه

بخش سوم

مؤسسان و بنیان‌گذاران فرقۀ قدریه
برای این‌که یک فرقه را به خوبی بشناسیم و بدانیم که افکار، دیدگاه‌ها و باورهای این گروه چه است و مردم از کجا به این افکار روی آورده‌اند، باید زندگی‌نامه و شرح حال مؤسسان و بنیان‌گذاران آن گروه را بیان کنیم. ما در ذیل می‌خواهیم بنیان‌گذاران فرقۀ قدریه را معرفی کنیم. مشهورترین مؤسسان این فرقه، دو نفر هستند:
۱. معبد جهنی
دربارۀ نام پدر معبد روایت‌های گوناگونی وجود دارد: ابو روعه معبد بن خالد جهنی بصری. برخی گفته‌اند: معبد بن عبدالله بن عویمر و عده‌ای گفته‌اند: او معبد بن عبدالله بن علیم و بعضی دربارۀ نام پدربزرگش به جای علیم، عکیم گفته‌اند. همان‌طوری که در نسبش اختلاف صورت گرفته است در وفات و چگونگی وفاتش نیز اختلاف وجود دارد.[1]
معبد جهنی را حجاج بن یوسف به قتل رساند. معبد جهنی در فتنۀ ابن اشعث که در سال ۸۳ هجری، علیه حجاج بن یوسف به پا خاسته بود، شرکت کرد و بعد از این‌که در این درگیری زخمی شد، همین کار باعث هلاکتش شد. مالک بن دینار رحمه‌الله (متوفای: ۱۳۱ هـ) می‌فرماید: من بعد از فتنۀ ابن اشعث، معبد جهنی را در مکه دیدم که زخمی بود، او علیه حجاج در جنگ‌های زیادی شرکت ورزیده بود. او می‌گفت: من با فقها و مردم زیادی ملاقات کرده‌ام؛ اما هیچ کسی را همانند حسن نیافته‌ام. ای کاش ما از او اطاعت و فرمانبرداری می‌کردیم. گویا او با این گفته‌اش از جنگ با حجاج اظهار ندامت و پیشمانی می‌کرد. سعید بن غفیر (متوفای ۲۲۶ هـ) می‌گوید: در سال هشتاد هجری، عبدالملک معبد جهنی را در دمشق به دار آویخت.[2]
عمرو بن دینار رحمه‌الله می‌فرماید: «روزی امام طاووس رحمه‌الله دور تا دور خانۀ کعبه را طواف می‌کرد که معبد با او روبه‌رو شد، امام طاووس رحمه‌الله پرسید: تو معبد هستی؟ معبد گفت: بله، طاووس به سوی مردم متوجه شده گفت: این معبد است او را خوار کنید.»[3]
۲. غیلان دمشقی
غیلان دمشقی یکی از مؤسسین بزرگ علم کلام است. او یکی از ستون‌های فرقۀ قدریه بود که بزرگان‌شان در یکی از بزرگ‌ترین درگیری‌های فکری و سیاسی در تاریخ اسلامی شرکت کردند.
غیلان بن ابی غیلان، نام او غیلان بن یونس و به وی ابو مسلم و ابومروان قدری نیز گفته می‌شود. در اصل از قبطیان مصر است. پدرش در زمان حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه ایمان آورد و جزو موالی او قرار گرفت. غیلان در شهر دمشق به دنیا آمد و همان‌جا رشد کرد، چنان‌چه به دمشق نیز منسوب است. وی برای حصول و فراگیری علم، به شهرهای زیادی سفر کرده و نزد علمای زیادی در شهرهای مختلف به طلب علم پرداخت و در عقیده از معبد جهنی پیروی نمود.[4]
در اوصاف غیلان دمشقی آورده‌اند که او در میان همسایگان و معاصران خود، در بلاغت و نویسندگی بسیار شهرت داشت. البته برخی دیگر در این باره دیدگاه دیگری دارند. آنان می‌گویند که معبد جهنی و غیلان دمشقی هر دوتا افراد جاهل و نادان بودند و هیچ علم و آگاهی نداشتند. باورهای‌شان را یا از یهود می‌گرفتند و یا هم از نصارا.[5]
در نصف دوم قرن اول وقتی فرقۀ قدریه پدید آمد، بسیاری از متأخرین صحابه همانند عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله و واثله بن اسقع رضی‌الله‌عنهم‌اجمعین در برابر این فرقه ایستادگی کردند. از همه، بیشتر عبدالله بن عمر رضی‌الله‌عنهما بر آنان سخت‌گیری می‌کرد و مردم را از این فرقه تحذیر نموده و از شرشان آگاه می‌ساخت و عیب‌های‌شان را آشکار می‌کرد. او مردم را از شر معبد جهنی سرکردۀ گروه قدریه و یارانش برحذر نموده و از هم‌نشینی، مخالطت و ملاقات با او نهی می‌کرد. هم‌چنان ابن عباس رضی‌الله‌عنهما با این گروه نیز همین برخورد را داشت.
وقتی غیلان دمشقی سرکردۀ فرقۀ قدریه بدعتش را دربارۀ «قدر» اظهار کرد، تابعین کرام که در رأس آنان مجاهد، عمر بن عبدالعزیز، ریحانۀ شام امام اوزاعی رحمهم‌الله بودند در مقابلش ایستاد شدند؛ اما او هم‌چنان بر بدعتش اصرار داشت تا این‌که به خاطر همین بدعتش کشته شد و از بین رفت.[6]
غیلان دمشقی قدری در زمان خلافت حضرت عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله می‌زیست. این فرد با افراد زیادی به بحث و مباحثه پرداخته است که مهم‌ترین شان مناظره با عمر بن عبدالعزیز و امام اوزاعی رحمهماالله است. در روایتی آمده است که یک بار حضرت عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله غیلان را خواست و به او گفت: ای غیلان، به من خبر رسیده است که تو دربارۀ تقدیر صحبت می‌کنی. او گفت: ای امیرالمؤمنین، این مردم پشت سر من دروغ درست می‌کنند. عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله فرمود: از اول سورۀ یس بخوان، او نیز شروع به خواندن کرد: «یس والقرآن الحکیم» تا این‌که به این آیات رسید: «إنا جعلنا في أعناقهم أغلالا فهي إلی الأذقان فهم مقمحون وجعلنا من بین أیدیهم سدا ومن خلفهم سدا فأغشیناهم فهم لا یبصرون وسواء علیهم أأنذرتهم أم لم تنذرهم لا یؤمنون»[7]؛ (یس (یا. سین)، سوگند به قرآن [سرشار از] حکمت… حقا که ما در گردن‌های آنان طوق‌هایی تا [زیر] چانه‌ها افکنده‌ایم، در نتیجه سر افراشته [و دیده فروهشته] اند و پیشاروی آنان سدی و پشت سرشان [نیز] سدی قرار داده‌ایم. آن‌گاه [چشمان] آنان را فرو پوشانده‌ایم. پس آنان [هیچ چیز] نتوانند دید و بر آنان یکسان است چه آنان را بیم دهی یا بیم‌شان ندهی، ایمان نمی‌آورند.)
غیلان گفت: ای امیرالمؤمنین، سوگند به خدا گویا من اصلا این آیه را قبل از امروز نخوانده‌ام. ای امیرالمؤمنین، من تو را گواه می‌گیرم که من از سخنان خود توبه کرده‌ام. عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله گفت: «خدایا اگر غیلان در سخنانش صادق است او را ثابت‌قدم بدار و اگر دروغ‌گوست او را عبرتی برای مؤمنان قرار بده.»[8]
در روایت‌ها آمده است تا زمانی که عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله زنده بود، به این افکار روی نیاورد؛ اما بعد از وفات ایشان دوباره به اقوال گذشتۀ خود برگشت و مردم را به سوی انکار قدر دعوت می‌داد تا این‌که هشام بن عبدالملک او را دستگیر نموده و به قتل رساند.[9] مروی است که او قبل از وفاتش می‌گفت دعای فرد صالح و نیکوکار (یعنی عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله) باعث شد من به این حالت برسم.
ادامه دارد…
بخش قبلی |‌بخش بعدی
[1]. الخطاف، حسن: القدریة الأوائل فکرهم العقدی وتوجههم السیاسی، بی‌تا، ص ۱۹۰.
[2]. موقع شبکة الألوکة الثقافیة، عنوان المقال: ترجمة معبد الجهنی وغیلان الدمشقی، الکاتب: محمد طاهر عبدالظاهر الأفغانی، تاریخ نشر المقال: ۱۴۳۸هـ.
[3]. حنبلی، عبدالله عبیدالله بن محمد، الإبانة عن شریعة الفرقة الناجیة ومجانبة الفرق المذمومة، تحقیق: د. عثمان عبدالله آدم الأثیوبی، ۱۴۱۸ هـ. ق، الباب الثانی، ج ۲، ص ۳۰۱.
[4]. موقع شبکة الألوکة الثقافیة، عنوان المقال: ترجمة معبد الجهنی وغیلان الدمشقی، الکاتب: محمد طاهر عبدالظاهر الأفغانی، تاریخ نشر المقال: ۱۴۳۸هـ.
[5]. موقع  إسلام ویب، کاتب المقال: الشیخ عبدالرحیم السلمی.
[6]. العقل، ناصر بن عبدالکریم، حراسة العقیدة، ۱۴۲۱ هـ. ق، ص ۶۶.
[7]. سورۀ یس، از آیۀ ۱ الی ۱۰.
[8]. موقع شبکة الألوکة الثقافیة، عنوان المقال: ترجمة معبد الجهنی وغیلان الدمشقی، الکاتب: محمد طاهر عبدالظاهر الأفغانی، تاریخ نشر المقال: ۱۴۳۸هـ.
[9]. موقع  إسلام ویب، کاتب المقال: الشیخ عبدالرحیم السلمی.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version