نویسنده: ابوعائشه

فرقۀ کرامیه

بخش هشتم

دلایل اهل سنت و جماعت
آیات قرآن
در قرآن کریم آیات زیادی وجود دارد که مسلمانان را به اتحاد، اتفاق و همبستگی امر نموده و از دوگانگی، اختلاف و دودستگی‌ای که باعث درگیری و شکست و سستی در امور شود، بازداشته و منع کرده است، به طور نمونه به چند مورد اکتفا می‌شود:
خداوند متعال می‌فرماید: “واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا واذکروا نعمة الله علیکم إذ کنتم أعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا”[1] ترجمه: «و همگی به ریسمان الله چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت الله را بر خود یاد کنید که دشمنان همدیگر بودید، آن‌گاه بین دل‌های شما الفت داد، آن گاه به [فضل و] نعمت او با یکدیگر دوست شدید»
در جای دیگر الله متعال می‌فرماید: “ولا تکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جاءهم البینات وأولئک لهم عذاب عظیم”[2] «و مباشید مانند آنان که پراکنده شدند و پس از آن‌که روشن‌گری برای‌شان آمد اختلاف ورزیدند و اینان عذابی بزرگ [در پیش] دارند.»
رب‌العالمین در آیات دیگری می‌فرماید: “وأطیعوا الله ورسوله ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم واصبروا إن الله مع الصابرین”[3] «و از خداوند و رسولش فرمان برید و با همدیگر نزاع نکنید که در آن صورت سست می‌شوید و شأن و [شوکت‌تان] از بین رود و شکیبایی کنید، بی گمان خداوند با شکیبایان است»
شیوۀ استدلال از این آیات این است که تمام این آیات در دستور به وحدت، همبستگی و هماهنگی و نهی از دوگانگی و اختلاف متفق هستند؛ مواردی که عادتاً باعث درگیری و ناکامی زیان‌بار می‌شود و همۀ این آیات بر وحدت امت اسلامی و تضامن آن دلالت دارد و این موضوع زمانی متحقق می‌شود که رهبری و قیادت امت به دست یک شخص باشد و هیچ کسی با او درگیر نشود، همانا وجود دو امام و خلیفه و بیشتر از آن در امت اسلامی باعث می‌شود یکی با دیگری به اختلاف و منازعه بپردازد و بخواهد خود را بر وی برتری بدهد و همین باعث می‌شود تا آن دو با هم درگیر شوند و مشکلات بیافرینند و این چیزی است که اسلام از آن نهی کرده‌است؛ پس در نتیجه دانسته می‌شود که امام و خلیفۀ مسلمانان باید یکی باشد؛ زیرا مسئولیتی که باعث تکمیلی واجب می‌شود، خودش نیز واجب است.[4]
احادیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم
احادیث صریحی وجود دارد که بر وجوب ممنوعیت تعدد ائمه در یک عصر دلالت دارد از آن جمله این احادیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‎وسلم هستند:
۱. ابوسعید خدری رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‌کند که ایشان فرمودند: “إذا بویع لخلیفتین فاقتلوا الآخر منهما”[5] «هرگاه به دست دو خلیفه بیعت صورت گرفت دومی را به قتل برسانید»، دستور به قتل دلالت دارد بر تحریم نصب و تعیین دو امام و خلیفه در یک عصر و زمان؛ زیرا حکم قتل زمانی صادر می‌شود که موضوع بسیار جدی و خطرناک باشد؛ لذا به همین خاطر بیعت برای دو خلیفه در یک زمان جایز نیست، عده‌ای قتل را به خلع و اعتراض تأویل کرده‌اند که تأویل نادرست و خلاف واقع است؛ زیرا احادیث دیگری وجود دارد که این موضوع را بیشتر توضیح می‌دهد.[6]
۲. عبد الله بن عمرو بن العاص رضی الله عنه می‌گوید که از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم شنیدم که ایشان فرمودند: «هرکس با امامی بیعت کرد و دستش را به دستش گذاشت و با قلب قبولش کرد باید تا اندازۀ توان از او پیروی کند، اگر امام دیگری آمد و با وی به منازعه پرداخت، گردن دومی را بزنید.»[7]
۳. عرفجه بن شریح رضی الله عنه می‌فرماید: من از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که ایشان فرمودند: «هرگاه کسی نزد شما آمد که همۀ شما یک نفر به عنوان امیر تعیین کرده بودید و بر آن اتفاق داشتید، آن شخص می‌خواست وحدت شما را بهم بزند و جماعت شما را متفرق سازد او را بکشید.»[8]
اجماع امت
صحابه کرام رضی‌الله عنهم أجمعین اتفاق داشتند بر این که درست نیست خلافت در اسلام به بیش از یک نفر سپرده شود و دلیل این است که مهاجرین با انصار در این سخن شان که در سقیفۀ بنی ساعده  به آنان گفتند: “منا أمیر ومنکم أمیر” «یک امیر از ما (انصار) و یک امیر از شما (مهاجرین)» موافقت نکرده و آن را نپذیرفتند.[9]
یادآوری
علمای زیادی اجماع امت را براین موضوع نقل کرده‌اند؛ البته باید توجه داشت که منظور از اجماع این جا اجماع صحابه و سلف صالحین امت اسلامی است؛ زیرا عده‌ای (همانند کرامیه) با این نظر مخالف هستند، ولی مخالفت‌شان در اجماع اهل سنت و جماعت هیچ مشکلی به وجود نمی‌آورد.
یک شبهه و پاسخ به آن
اگر کسی این ایراد را وارد نماید که این روزها مسلمانان در هر منطقه و در یک عصر، امیران و رهبران زیادی دارند، پس چگونه می‌توان گفت: دیدگاه اهل سنت و جماعت این است که تمام مسلمانان باید یک امیر و رهبر داشته باشند؟
پاسخ این سؤال خیلی آسان است و با اندک تأمل و درنگ، سائل به پاسخش خواهد رسید، این دیدگاه برای وحدت و یکپارچگی امت بهترین درمان است، دیدگاهی که در صورت امکان می‌تواند تمام امت اسلامی را زیر یک پرچم جمع نماید و در صورت اجرایی‌شدن می‌توانست به بحران‌های بی پایان امت و مشکلات زیادش نقطۀ پایان بگذارد؛ اما درد امت اسلامی از همین‌جا شروع شد که امت بزرگ با توطئه‌های دشمنان از هم پاشید و مسلمانان چنان از هم جدا شدند که حالا در صورت بروز هر نوع مشکل نمی‌توانند به درد برادران مسلمان‌شان برسند.
اما پاسخ پرسش مذکور این است: عدم جواز تعیین و تنصیب دو امام در صورتی است که مسلمانان همه در یک‌جا، یک منطقه و یک محدوه باشند و در صورت تعیین دو امام، ظهور فتنه و درگیری باشد؛ اما در صورتی که مسلمانان از هم جدا باشند، در کشورهای جداگانه و دور از هم‌دیگر زندگی کنند و در وقت بروز مشکلات نتوانند به کمک یکدیگر بشتابند و دستگیر یکدیگر باشند، جایز است در هر منطقه یک امیر و رهبر تعیین شود و امور مسلمانان را اداره کند و به حل مشکلات‌شان بپردازد، در زیر به برخی از اقوال علما در این رابطه می‌پردازیم:
نویسندۀ کتاب المواقف؛ علامه ایجی رحمه‌الله می‌فرماید: «بیعت با دو امام در یک سرزمین کوچک و کم وسعت درست نیست؛ اما اگر پهنای آن وسیع باشد، به طوری که یک امیر نتواند آن را اداره کند و مشکلات را حل نماید، در این صورت محل اجتهاد است.»[10]
علامه بغدادی رحمه الله می‌فرماید: «در یک وقت، جایز نیست دو امام واجب‌الطاعة باشند؛ مگر این که در بین دو کشور، دریای مانع از رسیدن کمک یکی به دیگری باشد، در این صورت برای اهل هر کشور درست است که برای خودشان امام تعیین نموده و از آن پیروی نمایند.»[11]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۰۳.
[2] . سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۰۵.
[3] . سورۀ أنفال، آیۀ ۴۶.
[4] . دمیجی، عبد الله بن عمر، الإمامة العظمی عند أهل السنة والجماعة، ۱۴۰۳هـ. ق، ص ۵۵۶.
[5] . القشیری النیسابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بی‌تا، باب إذا بویع لخلیفتین، ج ۳، ص ۱۴۸۰، شمارۀ حدیث: ۶۱.
[6] . دمیجی، عبد الله بن عمر، الإمامة العظمی عند أهل السنة والجماعة، ۱۴۰۳هـ. ق، ص ۵۵۷.
[7] . القشیری النیسابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بی‌تا، باب الأمر بالوفاء ببیعة الخلفاء، ج ۳، ص ۱۴۷۲، شمارۀ حدیث ۴۶.
[8] . القشیری النیسابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بی‌تا، باب حکم من فرق أمر المسلمین وهو مجتمع، ج ۳، ص ۱۴۸۰، شمارۀ حدیث ۶۰.
[9] . دمیجی، عبد الله بن عمر، الإمامة العظمی عند أهل السنة والجماعة، ۱۴۰۳هـ. ق، ص ۵۵۸.
[10] . الشحود، نایف بن علی، المفصل في أحکام الهجرة، باب أرکان الدولة الإسلامیة ونشأتها وشخصیتها، بی‌تا، ص ۲۲.
[11] . همان، ص ۲۲.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version