نویسنده: ابوعائشه

فرقۀ کرامیه

بخش پنجم

پیش درآمد:
 یکی از مباحثی که از دیرباز، علما در بارۀ آن اقوال و دیدگاه‌های مختلفی مطرح کرده‌اند، مسئلۀ ایمان است، گرچه اقوال علمای اهل سنت و جماعت و دیدگاه‌های شان در بارۀ ایمان، ظاهراً باهم متفاوت هستند؛ اما در واقع و طبق بررسی‌های محققین و پژوهش‌گران، نتیجۀ همۀ دیدگاه‌ها و اقوال در نهایت یکی است. در این میان نیز فرقه‌های به وجود آمده‌اند که کاملا مسیر جداگانه‌ای انتخاب کرده و طبق برداشت‌شان از آیات و احادیث، راه دیگری را پیموده‌‌اند، در این بخش از تحقیق مان می‌خواهیم دیدگاه فرقۀ کرامیه را در بارۀ ایمان بررسی کنیم؛ اما قبل از آن بهتر است به کلمۀ خود ایمان و معانی آن در زبان عربی بپردازیم.
تعریف ایمان
با بررسی کلمۀ ایمان از لحاظ لغوی پی می‌بریم که این کلمه به معنای امانت و تصدیق می‌آید، ایمان مصدر «آمن یؤمن إیمانا» از باب افعال است که اسم فاعل آن مؤمِن به کسر میم و اسم مفعول آن به فتح میم «مؤمَن» است.
ابن فارس رحمه الله می‌گوید: «أمن» همزه و میم و نون در لغت دارای دو معنای نزدیک به هم است. معنای اول آن: امانت ضد خیانت است و مفهوم آن آرامش قلب می‌باشد. معنای دوم آن: تصدیق است که هر دو معنا به هم نزدیک‌اند[1].
خلیل بن احمد فراهیدی رحمه‌الله می‌­فرماید: «الأمنة از أمن گرفته شده است و امان هم یعنی امنیت بخشیدن که ضد خیانت می‌باشد.»[2].
زهری رحمه‌الله می­‌گوید: «لغویون و سایر اهل علم بر این اتفاق دارند که ایمان از لحاظ لغوی معنایش تصدیق است. الله متعال می­‌فرماید: “قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ”[3]؛ ترجمه: «برخی از بادیه نشینان گفتند: ایمان آوردیم بگو ایمان نیاورده­‌اید، لیکن بگویید اسلام آورده­‌ایم و هنوز در دل­‌های شما ایمان داخل نشده است.»[4]
نضر بن شمیل رحمه الله از ائمه‌­ی لغت می­‌فرماید: «به خلیل گفتند: ایمان چیست؟ فرمود: آرامش و طمأنینۀ است.»[5]
زجاج رحمه الله نیز ایمان را این گونه تعریف کرده است: «ایمان، اظهار خضوع و قبول شریعت پیامبر صلی الله علیه و سلم و معتقد بودن به آن و تصدیق قلبی‌­اش است.»[6]
اما شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه‌الله این را ترجیح داده است که بهترین معنای مترادف برای ایمان در لغت کلمه «اقرار» است که دربردارندۀ دو چیز است: تصدیق قلب، انقیاد قلب و می­‌فرماید: «تفسیر ایمان به لفظ اقرار، نزدیک‌تر از تفسیر آن به لفظ تصدیق است، به خصوص که بین ایمان و تصدیق به لحاظ معنایی تفاوت­‌هایی وجود دارد». و نظر خود را این گونه توضیح می‌­دهد: ایمان از کلمۀ أمن گرفته شده که معنایش طمأنینه و آرامش است، همان­گونه که لفظ اقرار هم از قر یقر گرفته شده و به معنای أمن یأمن نزدیک­ است، شخص مؤمن در امان، داخل است همان­گونه که شخص مقر، داخل در اقرار است، لفظ اقرار هم متضمن التزام بوده و از دو جهت قابل بررسی است: یکی به معنای خبردادن است که از این لحاظ اقرار مانند تصدیق و گواهی و امثال این موارد است و این همانی است که فقها در ابواب اقرار در مسائل قضائی، مطرح می­‌کنند.
 معنای دیگرش: ایجاد التزام و پایبندی به چیزی است، مانند این قول الله متعال: “أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ”[7]؛ «فرمود آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟ گفتند: آری اقرار کردیم، فرمود: پس گواه باشید و من با شما از گواهانم.»
و می‌­فرماید: معلوم است که ایمان همان اقرار است، نه مجرد تصدیق و این اقرار هم در برگیرنده دو چیز است: قول قلب که همان تصدیق است و عمل قلب که منظور از آن، انقیاد و فرمانبرداری است.[8]
باور فرقۀ کرامیه در مورد ایمان
کرامیه معتقد هستند که ایمان فقط اقرار محض با زبان است تا جایی که اگر به ظاهر با زبان اقرار کند؛ اما در باطن کفر کند، مؤمن حقیقی و واقعی است و مستحق نجات خلود در آتش جهنم می‌شود؛ اما اگر ایمانش را پوشیده نگه داشت و آن را اظهار نکرد، مؤمن نیست ولی وارد بهشت می‌شود.[9]
کرامیه باور دارند که ایمان اقرار و تصدیق به زبان است بدون قلب و جوارح و معتقدند که منافقین در دنیا به طور حقیقی و واقعی مؤمن هستند؛ ولی در آخرت برای ابد در آتش جهنم باقی می‌مانند.[10]
یکی از بدعت‌های‌ فرقۀ کرامیه در مبحث ایمان، این سخن‌شان است: ایمان قول محض است نه این قولی که بنده بر زبان می‌آورد و می‌گوید: لاإله إلا الله، بلکه سخنی که فرزندان آدم درهنگام برانگیخته‌شدن برای عهد و پیمان در روز «الست» به زبان جاری کردند؛ جایی که خداوند متعال فرمودند: “وإذ أخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم وأشهدهم علی أنفسهم ألست بربکم قالوا بلی”[11]؛  آنان می‌گویند این سخن برای همیشه باقی است و حکم آن زایل نمی‌شود مگر این که شخص از آن برگردد که در این صورت حکمش نیز زایل می‌شود، می‌گویند: زندیق و منافق اگر با زبان‌شان بگویند لاإله إلا الله و در قلبش نفاق و زندقه باشد، مؤمن حقیقی هستند و ایمان شان مانند ایمان انبیا و پیامبران است و همچنان بر این باور هستند که منافقینی که در زمانۀ پیامبر صلی الله علیه و سلم بودند، ایمان‌شان مانند ایمان جبرائیل و میکائیل و تمام انبیا و اولیا است.[12]
کرامیه معتقد هستند که ایمان تنها اقرار به زبان است، کسی که به زبان اقرار کند مؤمن کامل و واقعی گفته می‌شود[13].
مذهب کرامیه در ایمان این است که ایمان یک چیز است و در او تعددی وجود ندارد و آن هم اقرار به زبان است. این نظر فرقۀ کرامیه را تقریبا اکثریت از کتاب‌ها ذکر کرده‌اند. از آنان در بارۀ ایمان چنین منقول است: ایمان اقرار محض است و در ایمان، وجود معرفت و تصدیق اصلا شرط نیست، آنان می‌پندارند اگر کسی با قلب خودش به کفر اعتقاد داشت و با زبانش به صانع و پروردگار، کتاب‌های آسمانی، پیامبران و سایر ارکان ایمان، اعتراف کرد او با اقرارش مؤمن واقعی است، منافقین در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم مؤمنین حقیقی بودند.[14]
دلایل فرقۀ کرامیه
کرامیه از ظاهر این حدیث استدلال کرده‌اند: “من قال لا إله إلا الله دخل الجنة”[15] «هرکس لا إلا إلا الله بگوید وارد بهشت می‌شود.» و هم‌چنان از این سخن حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم: «أمرت أن أقاتل الناس حتی یقولوا لا إله إلا الله[16]؛ به من دستور داده شده است تا با مردم بجنگم تا این که لا إله إلا الله بگویند.»
پاسخ به استدلال کرامیه از این احادیث
علمای اهل سنت و جماعت اعم از محدثین، فقها و متکلمین معتقد هستند که اعتقاد و باور داشتن به دین اسلام و دوری از شک و شبهه برای ایمان، لازم و ضروری است، شارح کتاب صحیح مسلم؛ علامه نووی رحمه الله می‌نویسد: «اهل سنت و جماعت اعم از محدثین، فقها و متکلمین اتفاق دارند: زمانی به یک فرد مؤمن می‌توان گفت که او اهل قبله است و در آتش جهنم برای همیشه باقی نمی‌ماند که با قلب خود به دین اسلام، اعتقاد و باور جازم و به دور از هرگونه شک و شبهه داشته باشد و شهادتین را تلفظ کند، اگر به یکی از آن دو اکتفا کرد، اصلا اهل قبله شمرده نمی‌شود؛ مگر این که به خاطر مشکلی در زبانش و یا ناتوانی از آن به خاطر موت و یا اسباب دیگر عاجز بماند، در این صورت مؤمن گفته می‌شود.»[17]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . ابن فارس، احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، جلد: ۱، ص: ۱۳۳.
[2] . فراهیدی، خلیل بن أحمد، کتاب العین، باب النون و المیم و… جلد: ۸، ص: ۳۸۸.
[3] . سورۀ حجرات، آیه: ۱۴.
[4] . تهذیب اللغة، باب النون والمیم، جلد: ۱۵، ص: ۳۶۸.
[5] . همان، ص: ۳۷۰.
[6] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، باب أمن، ج: ۱۳، ص: ۲۱.
[7] . سوره آل عمران آیه: ۸۱.
[8] . العتیبی، دکتر سعد، پدیده ارجاء و سرایت مفاهیم آن به واقع معاصر، ص: ۹ – ۱۰، بی­تا، مرکز مطالعات اسلامی بینش.
[9] . نیسابوری الشافعی، ابو سعید عبد الرحمن، الغنیة  في أصول الدین، تحقیق: عماد الدین أحمد حیدر، ۱۴۰۶ هـ. ق/ ۱۹۸۷ م، ص ۱۷۳.
[10] . مکی، د. أبو زید بن محمد، مقالات فرقة الکرامیة  (عرض ونقد)، بی‌تا، ص ۳۳۸.
[11] . سورۀ اعراف، آیۀ ۱۷۲.
[12] . الإسفرایینی، الإمام الکبیر أبی المظفر، التبصیر في الدین وتمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ۱۴۰۳ هـ. ق/ /۱۹۸۳ م، ص ۱۱۵- ۱۱۶.
[13] . الجعیدی، د. شلبی إبراهیم، الکرامیة  في خراسان من القرن الثالث إلی السادس الهجری، مجلة کلیة الآداب، العدد الخمسون- ینایر ۲۰۱۲ م، ص ۳۳۶.
[14] . الغامدی، د. أحمد بن عطیة، الإیمان بین السلف والمتکلمین، ۱۴۲۳ هـ/ ۲۰۰۲ م، ص ۱۱۲.
[15] . المعجم الکبیر للطبرانی، باب ۲، ج ۶، ص ۱۵۰، رقم الحدیث: ۶۲۲۳.
[16] . صحیح البخاری، باب دعاء النبی صلی الله علیه و سلم الناس، ج ۴، ص ۴۸، رقم الحدیث: ۲۹۴۶.
[17] . . نووی، یحیی بن شرف، شرح النووی علی صحیح مسلم (المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج)، ۱۳۹۲هـ. ق باب بیان الإیمان والإسلام ووجوب…، ج ۱، ص ۱۴۹.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version