نویسنده: شکران احمدی

جلوه‌گاه «خُلق عظیم»

بخش سوم

در خانه و با خانواده
رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم در منزلش فردی مانند سایر افراد بشر بود. ام المؤمنين حضرت عائشه صدیقه رضى‌الله‌عنها می‌فرماید: «خودش لباسش را تمیز می‌کرد، گوسفند را می‌دوشید، کار خودش را انجام می‌داد.» و اضافه می‌کند: «لباس‌ها را وصله می‌زد، کفش خود را مرمت می‌کرد.»
حضرت انس رضی‌الله‌عنه می‌گوید: «من کسی را ندیده‌ام که مانند رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نسبت به خانواده‌اش مهربان باشد.[1]
ام المؤمنين حضرت عائشه رضی‌الله‌عنها می گوید: رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: «بهترین شما کسی است که با خانواده‌اش خوب باشد و من بهترین شما نسبت به خانواده‌ام هستم».[2]
ابوهریره رضی‌الله‌عنه می‌گوید: «رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم هرگز از غذا عیب نمی‌گرفت؛ اگر دوست می‌داشت می‌خورد، اگر نمی‌پسندید ترک می‌فرمود».[3]
مقدم داشتن نزدیکان در خطرها و زیان‌ها و عقب انداختن آن‌ها در آسایش و مزایا
روش همیشگی رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم در اهل بیت و فامیل‌های نزدیک این بود که آن‌ها را در خطرها و زیان‌ها مقدم می‌داشت؛ ولی در آسایش و مزایا عقب می‌گذاشت. وقتی در جنگ بدر، «عتبة بن ربیعه»، «شيبه بن ربيعة» و «ولید بن عتبة» که از قهرمانان معروف عرب بودند، از میان قریش و مسلمانان مهاجر مبارز طلبیدند. رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به خوبی می‌دانست که آن‌ها در جنگ دارای چه موقعیتی هستند. از این طرف در میان اصحاب قهرمانانی وجود داشتند که آمادگی داشتند برای مبارزه برخیزند، اما مع‌الوصف رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم فقط به نزدیک‌ترین افراد خود دستور مقابله داد و فرمود: «بپاخیز ای حمزه»، «برخیز ای علی»، «بلند شو ای عبیده»! همۀ این‌ها نزدیک‌ترین و محبوب‌ترین افراد به رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم بودند. اما آن‌حضرت  صلی‌الله‌علیه‌وسلم به خاطر جان آن‌ها دیگران را بر آن‌ها مقدم نشمرد.
وقتی آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم تصمیم گرفت که ربا را حرام قرار دهد و خون‌های جاهلیت قدیم را هدر اعلام نماید، از ربای عباس و خون ربيعه بن الحارث بن عبدالمطلب آغاز کرد.
در خطبۀ حجة الوداع چنین فرمود: «ربای جاهلیت بی‌اعتبار است، اولین ربایی که آن را لغو اعلام می‌کنم، ربای خود ماست؛ یعنی ربای عباس بن عبد المطلب. خون‌های جاهلی هدر و کالعدم هستند، اولین خونی که از خون‌های خود هدر و بی‌اعتبار اعلام می‌کنم، خون «ربیعه بن الحارث» است.»[4]
اما در آسایش و مزایا پیوسته افراد خانواده‌اش را بر خلاف پادشاهان و رهبران سیاسی، همیشه دور نگه می‌داشت و مؤخر می‌کرد.
حضرت علی بن ابی طالب رضی‌الله‌عنه می‌فرماید که: فاطمه رضی‌الله‌عنها به سبب گرداندن آسیاب برای آرد ناراحت بود، به او خبر رسید که نزد رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم بردگانی را آورده‌اند، او به حضور رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم آمد تا خادمی برای کارهای خانه (آسیاب و غیره) درخواست نماید؛ اما خجالت کشید و موفق نشد سخن بگوید. بالاخره موضوع را با ام المؤمنين عائشه صديقه رضی‌الله‌عنها در میان گذاشت. وقتی حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم تشریف آورد، عائشه رضى‌الله‌عنها مشکل حضرت فاطمه رضی‌الله‌عنها را در میان نهاد. حضرت علی رضی‌الله‌عنه می فرماید: «وقتی حضرت متوجه شد، نزد ما تشریف آورد ما رختخواب‌مان را پهن کرده بودیم و داشتیم استراحت می‌کردیم. با تشریف‌فرمایی رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم خواستیم بلند شویم، فرمودند: «از جای‌تان تکان نخورید.» حضرت علی می گوید: «من اثر خنکی قدم‌های مبارک را بر سینه‌ام احساس کردم.» آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «آیا دوست دارید من شما را به چیزی بهتر از آنچه خواسته بودید، راهنمایی بکنم؟ و آن این است که هر وقت داخل رختخواب رفتید ٣٤ بار الله اکبر، ۳۳ بار الحمد لله و ۳۳ بار سبحان الله بگویید، این عمل برای شما خیلی بهتر است از آنچه خواسته بودید (یعنی از خادم و غیره).»[5]
دربارۀ همین قصه در روایت دیگر آمده است که حضرت فرمود: «سوگند بخدا، من چگونه به شما بدهم و اهل صفه را بگذارم درحالی‌که شکم‌های‌شان از گرسنگی جمع شده است و من چیزی ندارم تا برای آن‌ها خرج کنم. البته این بردگان را می‌فروشم و پول آن‌ها را برای اهل صفه انفاق می‌نمایم».[6]
عواطف زیبا و احساسات ظریف انسانی
رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم با وجود مسئولیت‌های نبوت و دعوت و بار سنگین غم و اندیشه برای نجات بشریت، که کوه‌های استوار از تحمل آن عاجز بودند، علی‌رغم این همه، در سیره پاکش عواطف زیبا و احساسات ظریف انسانی را در زیباترین مظهر خود تجلی داده بود.
آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم با وجود قاطعیت و نیروی اراده، که صفت ممتاز انبیاء است، و با آن‌که در راه دعوت و اعلای كلمة الله برای هیچ چیزی ارزش باقی نمی‌گذارد، اصحاب و یاران با وفایش را هرگز از یاد نمی‌برد. خصوصاً آن‌هایی را که به دعوتش لبیک گفته در راه الله جان خود را قربان کرده و از معرکۀ احد گرفته تا آخرین ایام زندگی رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به مقام شهادت رسیده بودند.
آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم پیوسته به یاد آن‌ها بود و برای‌شان دعا می‌کرد و به دیدن‌شان تشریف می‌برد و این محبت به اندازه‌ای بود که به جایگاه جنگ و کوه احد و شهر مدینه نیز سرایت کرده بود.
ابوحمید روایت می‌کند که: ما همراه رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم از تبوک بر می‌گشتیم، وقتی به نزدیک مدینه رسیدیم، آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: «این طابه [طابه نامی از نام‌های مدینۀ منوره است] است و این همان کوهی است که ما را دوست دارد و ما آن را دوست داریم.»[7]
عقبه روایت می‌کند که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم روزی از مدینه خارج شد و بر اصحاب احد مانند نماز میت نماز گزارد.[8]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. رواه احمد في مسنده عن انس: ۴۵۲/۲.
[2]. رواه ابن ماجه في باب حسن معاشرة النساء: ۲۴۳/۲.
[3]. متفق عليه، رواه البخاري في كتاب الاطعمة، باب ما عاب النبي صلی‌الله‌علیه‌وسلم طعاماً: ۲۰۶۵/۵.
[4]. رواه مسلم في كتاب الحج، باب حجة النبي، وأبوداود عن جابر ابن عبدالله: ۳۵/۴.
[5]. رواه البخاري في كتاب الجهاد، باب الدليل على أن الخمس لنوائب رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم: ۱۱۳۳/۳.
[6]. اخرجه أحمد، فتح الباري ج ۷، ص ۲۳-۲۴.
[7]. صحيح بخاری، کتاب المغازی، قصة تبوک: ۵۹۳/۲.
[8]. همان.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version