نویسنده: ابورائف

نقش مسلمانان در شکل‌گیری و توسعۀ علوم

بخش بیست‌وسوم

ابن رشد
عالم متبحر دیگر که در زمینۀ فلسفۀ اسلامی دست بالایی داشت، «محمدابن قاسم ابن ابی‌الولید» معروف به «ابن‌رشد»، حافظ قرطبی بود. کنیۀ وی «ابوالولید» است. وی در قرطبه (کوردوبای کنونی) متولد شد و در اروپا به نام «اوریوس» مشهور و معروف شد. وی در سال‌های ۵۲۰ ه‍.ق. تا ۵۹۵ ه‍.ق. می‌زیست و در میان هم‌عصران خود در همۀ علوم از قبیل: فلسفه، طب، لغت، فقه و ادبیات به شهرت والایی رسید، گرچه شهرت وی در دنیا فقط با فلسفه بوده است.
وی از طرف خلفای موحدین مغرب به‌عنوان تجدیدنظر کننده در کتاب‌های ارسطاطالیس یا ارسطالیس حکیم یونانی تعیین شده بود و پیچیدگی‌ها و غموض این کتاب‌ها را حل می‌کرد. پدر بزرگ ابن رشد عالم و خطیب مشهور و معروفی در قرطبه و صاحب تألیفات بود و پدر وی نیز در قرطبه دارای مقام و درجۀ بالایی بود، به همین علت، ابن رشد در زمینۀ فقه مذهب امام مالک و فلسفه و طب رشد کرد و به همین علت از طرف خلیفه، به‌عنوان قاضی شهر سویا در اسپانیا تعیین شد.
کتاب وی در موضوع علم طب که با نام «الکلیات بالطب» مشهور و معروف است که در موضوع علم تشریح ابدان و گردش خون انسان و بیماری‌هایی که در آن زمان شایع بوده است بحث می‌کند. ابن رشد معتقد بوده است که هرکس در زمینۀ علم تشریح، بحث و تحقیق بکند، ایمان او به الله تعالی قوی‌تر می‌شود.
روش علمی وی روشی انتقادی و خالی از هرگونه شائبه و تصنع است و بر نوشته‌های ارسطاطالیس شروح بسیار زیادی نوشته است و روش کار وی متفاوت با دیگر فلاسفۀ اسلامی بوده است؛ به‌گونه‌ای که وی اضافات اساسی را به نوشته‌های او اضافه کرد و شروح کتب وی را به سه بخش مختلف، «الشرح الأکبر»، «الشرح الأوسط» و «الشرح الأصغر» تقسیم کرده است.[1]
غربی‌ها از علوم و نظریات وی در زمینه‌های مختلفی استفاده و بهره برده‌اند، در کنار این‌که وی فیلسوفی ماهر و حاذق بود، در علومی مانند علم دینامیک و حرکت‌شناسی نیز تخصص داشت. در میان غربی‌ها، اصطلاحی به نام مذهب «رشدیه» شایع و معروف شده است که دلالت بر توجه آن‌ها به نظریاتی که توسط ابن رشد مطرح شده است، می‌کند.
نظریات وی در پوهنتون‌ها و مراکز علمی غرب جنجال‌ها و مشکلات علمی زیادی را برانگیخت و باعث شد تحقیقات علمی بی‌شماری در مورد آن‌ها نوشته شود. موضوعاتی مانند شناخت ذات و حقیقت انسان، نظریۀ معرفت، موضوع چالش‌برانگیز قدیم‌بودن عالم، صفات باری تعالی، موضوع توجه الهی، خیر و شر، موضوع وجود انسانی، ماهیت و ممکن الوجود و… جزو مهم‌ترین مباحثی بود که وی به آن‌ها پرداخت و جامعۀ غربی در مورد آن‌ها بحث کرده است.[2]
ابن سینا
وی «ابوعلی حسین ابن عبدالله ابن سینا» است. وی در یکی از قریه‌های بخاری به دنیا آمد و در همدان فوت کرد. وی در سال‌های ۳۷۱ه‍.ق. تا ۴۲۸ه‍.ق. می‌زیست و هم‌عصر «ابی ریحان بیرونی» و «ابن هیثم» بود. پدر وی از دوست‌داران علم و ثقافت بود و به همین علت، علما را دعوت کرده بود تا به فرزند وی قرائت قرآن کریم، ادبیات، قواعد لغت و فلسفه بیاموزند. همین موضوع، سبب شد تا وی با مؤلفات اندیشمندان یونان آشنا شود و بر آن‌ها تعلیق بنویسد.
در میان ابن سینا و بیرونی مناظراتی صورت گرفت که این مناظرات بیشتر بر اساس مسایل سیاسی بود، زیرا بیرونی جزو علمای نزدیک به سلطان محمود غزنوی بود و ابن سینا ارتباط نزدیکی با امرای سامانیان که در سیستان و کرمان حکومت می‌کردند، داشت. وی از دیگر فیلسوفان متمایز بود و در بسیاری از علوم مانند علم فلسفه، فیزیک، هندسه، ریاضیات، طب، کیمیا، داروشناسی، گیاه‌شناسی، زمین‌شناسی، علوم مربوط به حیوانات و علوم مرتبط به زبان عربی از قبیل صرف، نحو، بلاغت و شعر تخصص داشت.
ابن سینا در همان جوانی به القاب مختلفی مانند «الشیخ الرئیس»، «معلم سوم»، «جالینوس العرب» و «امیر اطبا» مشهور شد که دلالت بر جایگاه والای وی در علوم داشت. وی مشهور به حافظهٔ قوی و فهم سریع و بی‌شماری تألیفات علمی بود. وی مشکلات زیادی را از طرف علمای درباری متحمل شد و دو بار نیز به زندان رفت. کتاب‌های با ارزش وی به سرقت رفت. با توجه به جایگاه علمی وی، بسیاری از ممالک امروزی مدعی هستند که ابن سینا از وطن آن‌ها است.
وی تألیفات مهم و متعددی انجام داد که از مشهورترین آن‌ها می‌توان به «القانون فی الطب»، «الشفاء»، «النجاة» و «رسالة حی بن یقظان» اشاره کرد.[3]
ابن باجه
وی «ابوبکر محمدابن یحیی بن صائغ» مشهور به «ابن باجه» است. وی در شهر سرقسطه (ساراگوسای کنونی در اسپانیا) متولد شد و تاریخ ولادت وی مشخص نیست. وی بخشی از زندگی خود را در گرانادای اسپانیا گذراند و در مراکش در شهر فاس و در سال ۵۳۳ه‍.ق. وفات نمود. او فلسفۀ ارسطالیس را یاد گرفت و در آن به تخصص رسید. هم‌چنین وی کتب فارابی، ابن سینا و شیخ غزالی را مطالعه و بررسی کرد و از مطالبی که در آن‌ها آمده بود استفاده نمود. وی در همۀ علوم مهارت داشت، اما در علومی مانند فلسفه، ریاضیات، فلکیات، طب و داروشناسی متمایز شده بود. وی در میان غربی‌ها نیز مشهور است و به نام «آوم پیس» معروف است و آثار وی نیز به زبان‌های مختلفی ترجمه و برگردان شده است.
وی در زمینۀ روان‌شناسی نیز بسیار مهارت و تخصص داشت و آن را بخشی از علم طب می‌دانست. وی به اتفاق همۀ ائمه و دانشمندان اسلامی و محققین غیر اسلامی، شخصیتی کم‌نظیر و دانشمند ستودنی بود که در علوم و زمینه‌های مختلفی به مهارت و تبحر رسیده بود. البته جای تأسف است که از آثار و تألیفات این شخصیت بزرگ، چیز قابل توجهی باقی نمانده است و امروزه در جامعۀ اسلامی وجود خارجی ندارند.
وی رساله‌ای به نام رسالة «الوداع» دارد که در آن بیان کرده است که محرک اصلی و اساسی انسان، تصور او و آن‌چه ضمیر او به وی املا می‌کند است، نیز گفته است که هدف اساسی از وجود انسان، تقرب به ذات الله تعالی است.[4]
ادامه دارد…
[1]. روائع الحضارة العربیة والإسلامیة فی العلوم، ص: ۶۰-۶۱.
[2]. ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۳۵۲-۳۵۳.
[3]. الحضارة العربیة الإسلامیة دراسة فی تاریخ النظم، ص: ۱۸۸.
[4]. روائع الحضارة العربیة والإسلامیة فی العلوم، ص: ۶۹-۷۰.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version