انتشار اسلام وتعامل آن با غیر مسلمانان از نگاه خاورشناسان (بخش یازدهم)
نصری سلهب
نصری سلهب میگوید: «مسیح (علیه السلام) و مادرش و همچنین مسیحیان، در آیات قرآن و در روان و دلهای مسلمانان، از منزلت ممتازی برخوردارند، به دلیل اینکه مسلمانان حافظ کلام خدا هستند و بدان ایمان کامل دارند و چه بسا عمق ایمان مسلمانان به مسیح و مادرش از برخی از خود مسیحیان بیشتر باشد. و اگر تاریخ در صفحات خود نزاعها و جنگهای تأسفباری را میان مسیحیان و مسلمانان به ثبت رساندهاند، باید دانست که علتهای عمیق و خفایای آن جنگها به خاطر دینی نبوده است. در صورتی که جنگهای دیگری با وسعت و عمق زیاد با تأثیر و شمار بیشتر کشتهشدگان و زیان فراوان، میان خود مسیحیان با هم روی داده است و این قضیه بر کسی پوشیده نیست.»[1]
«مسیحیان در جنگهای صلیبی، بر ضد اسلام و به خاطر نجات اماکن مقدس وارد شدند و تاریخنگاران، با آب و تاب آن حوادث را تکرار نمودهاند ولی نباید فراموش کرد که آن جنگهای صلیبی، یکی از اشتباهات عظیم تاریخی بود. اماکن مقدس، هیچگاه در خطر نبوده و هیچ حاکم اسلامی در صدد محو آنها و از بین بردن آنها نبوده است بلکه برعکس خلیفهی اسلام، عمر بن خطاب (رضی الله عنه) در آغاز اسلام از نماز خواندن در کنیسهی قیامت به خاطر حفظ رنگ و بوی آن، اجتناب ورزید و حاکمان دیگر در طول تاریخ چنین بودهاند.»[2]
«پیماننامهای که حضرت عمر (رضی الله عنه) به ساکنان بیت المقدس بخشید، تحت عنوان یک معاهدهی ارزشمند، عادلانه و با تسامح در تاریخ بشریت یاد میشود، که در آن بیان شده است: «بسم الله الرحمن الرحيم. این اماننامهای است از جانب بندهی خدا، عمر امیر المؤمنین به ساکنان قدس، که از جان و مال و کلیساها و صلیبانشان، در امان باشند، هیچکسی حق ندارد آنان را به پذیرش دین اسلام مجبور گرداند، و یا به آنان زیانی برساند.) اگر منصفانه قضاوت کنیم در جنگهای تاریخی، هیچ پیماننامهای از جانب هیچ پیروزمندی بر مغلوب، این چنین یافت نشده است. و مسلمانان در شرق و در خود فلسطین، در طول هزار و سیصد سال ماندند و هیچیک از مسیحیان از جانب مسلمانان متحمّل زیانی نشدند بلکه کلیساها و اماکن مقدسشان پیوسته در حفظ و احترام ماندند.»[3]
احمد سوسه
احمد سوسه میگوید: «برای پیروان موسی و عیسی (علیهماالسلام) زیبنده است که به تاریخ اسلامی مراجعه کنند تا آگاه شوند که چگونه اسلام، به هنگام جنگ و نبرد، کودکان، زنان، سالخوردگان و غیر جنگجویان را در امنیت و مهربانی خود قرار داده است. تاریخ غیر اسلامی نیز این را به اثبات رسانده که مسلمانان مطابق با شریعت خود عمل میکردند و عدم تعرض به کودکان، زنان و سالخوردگان را سرلوحهی کار خود در جنگ قرار میدادند، حتی در صورتی که طرف مقابل، کودکان، زنان و غیر جنگجویان اسلامی را به قتل میرساندند.»[4]
«یهود تحت سلطه اسلام، از امنیت و عدالت برخوردار بود که میتوانست با آن دو اصل، شر تجاوز و ستمگری را از خود دفع کند. قرنهای فراوانی سپری شد و آنان از خیر و ثروت سرشاری برخوردار بودند.»[5]
«اسلام شریعت عدل و انسانیت است و شامل اصولی است که در قوت و استقامت، بر شمشیر برتری دارد. برنامه لطف و مهربانیش در دعوت به سوی حقیقتِ توحید، دلها را به خود جذب و خردها را مفتون خود میساخت، و مردمان را بدون شمشیر و نبرد، اسیر خود میگردانید.»[6]
بشیر احمد شاد
بشیر احمد شاد میگوید: «سؤالی که مرا به دهشت میانداخت این است که ما نصرانیان، گمان میبردیم که اسلام با ضرب شمشیر پیروز و منتشر شده است. لذا با خود میگفتم: اگر چنین است، چرا مردم اسلام را پذیرفتند و پیوسته در تمام اقطار جهان بدان همآغوش گشتند؟ و چرا مردم در هر کشوری بدون اکراه و اجبار، گروه گروه، به این دین روی آورده و میآورند؟»[7]
«در طول زندگیام اتفاق نیفتاده که از مرد غیر مسلمانی شکایت و برخورد بد شنیده باشم و یا با اکراه و زور به اسلام وادار شده باشد. این قضیه بر مردمان هند، پاکستان و بقیهی اقطار جهان منطبق است. برای مثال در هند، حاکمان مسلمان برای چند قرن حاکمیت و سردمداری آنجا را به عهده داشتند ولی با وجود آن، هندوها پیوسته غالب ساکنان آنجا را تشکیل میدادند و از جانب مسلمانان حاکم، به آنان و به سایر طوایف دیگر اجازه انجام مراسم دینی با تمام آزادی و در سایه حکم اسلامی داده میشد. چگونه گمان میرفت که اسلام با ضرب شمشیر پیروز گردیده است؟ بلکه برعکس، ما اسلام را دین رحمت و محبت و عطوفت انسانی به شمار میآوردیم. تهمتهای برخلاف این را همه ظالمانه و افتراهای بیاساس تلقی میکنیم که قطعاً صحت ندارند. این رحمت و عطوفت اسلامی نقطهای است که بدان شیوه مردمان به اسلام روی میآورند.»[8]