نویسنده: ابوالنصر زرنجی

اخلاق و زهد و تقوای علامه ابن قیم (رحمه الله)

خانواده‌ی ابن قیم دارای عظمت شأن خاص و نمونه‌ای بارز در مکارم اخلاق بودند. ابن قیم همه‌ی این خوبی‌ها را مشاهده می‌کرد و با گوش‌هایش می‌شنید. این دیدنی‌ها و شنیدنی‌ها به او اخلاقی لطیف و نیکو، باطنی پاک، همتی عالی، گام‌هایی ثابت، تفکراتی دوراندیشانه و موضع‌گیری‌هایی جالب آموخته بودند.
ابن قیم عابدی بود که شور و عبادت وجودش را فرا گرفته بود. شب هنگام، زمانی که آرزوی وصال یار و دیدار الله سبحانه و تعالی فرا می‌رسید، از فرط خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت و با حالتی بیانگر از نهایت خشوع در مقابل وی می‌ایستاد و نماز می‌خواند. قلب ابن قیم آکنده از محبت خداوند و حالتی از انابت به سوی او بود؛ نور تواضع و افتقار به سوی خداوند از سیمایش نمایان بود. چندین بار حج نمود و مدتی طولانی را در مکه ماند؛ اهل مکه از فراوانی و کثرت عبادت و طواف وی حکایت می‌کنند که باعث تعجب و دهشت انسان می‌شود.
شاگردش ابن رجب در مورد وی می‌گوید: «ابن قیم عابدی شب‌زنده‌دار بود که نمازهایی به منتهای اطالت می‌خواند و شیفته‌ی ذکر خداوند شده و به آن انس گرفته بود. محبت و انابت و استغفار و اظهار افتقار به درگاه خداوند و خود را سرشکسته دیدن در مقابلش و دوری گزیدن از موانع عبودیت وی از چیزهایی بود که در قلب ابن قیم جای گرفته بود. هیچ‌کس را همانند وی ندیدم و شگرف‌اندیش‌تر از او را هرگز مشاهده ننمودم.»
علامه ابن حجر عسقلانی می‌گوید: «هنگامی که علامه ابن قیم نماز صبح را می‌خواند، در همان مکان می‌ماند و به ذکر و یاد خدا مشغول می‌شد تا اینکه موقع نماز ظهر فرا می‌رسید و می‌گفت: “این صبحانه‌ی من است که اگر آن را انجام ندهم، نیرو و قوای بدنم ساقط می‌شود.” و می‌فرمود: “انسان به وسیله‌ی صبر و فقر به درجه‌ی امامت در دین دست می‌یابد و کسی که می‌خواهد راه خدایی را بپیماید باید دارای همتی عالی باشد که باعث رشد و ترقی‌اش شود و همچنین باید دارای علمی باشد که او را به راه راست هدایت کند.”»
اگر کسی کتاب «مدارج السالکین» ابن قیم (رحمه‌الله) را مطالعه کند، به وضوح درمی‌یابد که وی دارای قلبی آباد با یقین به خداوند، اظهار افتقار به درگاه عبودیتش، درماندگی و انابت به آستان وی بود. محبت خداوند چنان در تپانچه قلبش جای گرفته بود که هنگام عبادت، کسی غیر از او را نمی‌شناخت. وی دارای محبتی راستین بود و قلب ابن قیم در خفا و آشکار به خداوند تعلق گرفته بود. عبادت برای وی مانند دوا و مرحمی بود که بر زخم‌هایش می‌نهاد تا بر آنها التیامی باشد. ایشان در کتاب «مدارج السالکین» اسباب بسیار جالبی را برای محبت خداوند ذکر می‌کند که ما به آنها اشاره خواهیم کرد:
  1. قرائت قرآن با تدبر و فهم معانی و مفاهیم آن و آنچه از ما می‌خواهد: مانند کتابی که انسان حفظ می‌کند و آن را شرح می‌دهد تا مفهوم و مراد آن را به دیگران برساند.
  2. تقرب و نزدیک شدن به خداوند به وسیله‌ی نوافل بعد از انجام فرائض: زیرا نوافل سبب رسیدن انسان به درجه‌ی محبوبیت می‌شود، همان طوری که رسول الله (صلى الله علیه و سلم) در حدیث قدسی از خداوند نقل می‌کند که: «مازال العبد یتقرب إلی بالنوافل حتی أحببته» یعنی: «بنده‌ی من به وسیله استمرار در نوافل خودش را به من نزدیک می‌کند تا اینکه من او را دوست می‌دارم».
  3. به صورت مداوم یاد کردن وی در هر حال به وسیله قلب، زبان، عمل و حال: بهره‌ی هر انسانی از محبوبیتش در نزد خداوند به اندازه‌ی ذکری است که می‌کند.
  4. ایثار نمودن مطامع و محبوبیات نفس در مقابل چیزهایی که خداوند آنها را دوست دارد: و عمل نمودن به فرامین الهی گرچه سخت و دشوار باشد.
  5. اندیشیدن و تفکر در اسماء و صفات خداوند و شناخت وی از طریق قلب و گشتن در بوستان معرفتش و بنیان‌های آن: زیرا کسی که خداوند را با اسماء و صفات و افعال وی می‌شناسد، او را به شدت دوست می‌دارد و به همین علت معطله و فرعونیّه و جهمیّه راهزنانی بودند که در مقابل قلب انسان و رسیدن آن به محبوب فاصله ایجاد کردند.
  6. نگریستن به نیکی‌ها و احسان‌ها و نشانه‌ها و نعمت‌های ظاهری و باطنی خداوند: زیرا انسان را به سوی محبت وی راهنمایی می‌کند.
– از شگفت‌انگیزترین اسباب محبت خداوند، انکسار قلب، سرشکستگی و اظهار افتقار در مقابل وی می‌باشد.
– خلوت با خداوند به هنگام نزول رحمت‌های الهی و مناجات با وی، تلاوت سخنانش، ایستادن فرارویش با حضور قلب و آراسته شدن به آداب عبودیت به هنگام قرار گرفتن در مقابلش و انتها دادن به آن با استغفار و اظهار عجز در عبادت وی.
  1. همنشینی با محبین و دوستداران خداوند و صادقین و چیدن ثمرهای شیرین و نیکوی کلامشان همان‌گونه که انسان میوه را از درخت می‌گزیند.
  2. دوری گزیدن از هر چیزی که باعث جدایی قلب انسان و خداوند می‌شود. در پایان، ابن قیم (رحمه‌الله) می‌گوید: «دوست‌داران خداوند به وسیله‌ی این ده چیز به درجه و منزلت محبت دست یافتند و بر محبوب‌شان وارد شدند اما ملاک تمامی این موارد دو چیز است:
  3. آمادگی انسان برای نیل به این درجه؛
  4. داشتن چشم بینا.»
اگر اندکی به این ده سبب بیندیشیم، درمی‌یابیم که تنها کسی می‌تواند این سخنان را بر زبان جاری سازد که خود طعم محبت را چشیده و با به کار بستن این اسباب، منزلت محبوبیت را نیز به دست آورده باشد.
شاگرد رشید ابن قیم، یعنی ابن کثیر، در مورد استادش می‌فرماید: «وی دارای قرائت و همچنین اخلاقی نیکو و پسندیده بود؛ نسبت به هیچ کس حسد نمی‌ورزید و هیچ کس را اذیت نمی‌نمود، عیب‌جویی نمی‌کرد. من نزدیک‌ترین و محبوب‌ترین مردم نزد وی بودم؛ هیچ کس را در این زمان عابدتر از وی نمی‌شناسم. روش او در نماز خواندن این‌گونه بود که آن را، خصوصاً رکوع و سجودش را، بسیار طولانی می‌کرد، تا جایی که بسیاری از اصحابش وی را ملامت و سرزنش می‌کردند؛ اما از هیچ کدام از آنها روی‌گردان نمی‌شد و با آنها نزاع نمی‌کرد.» روی‌هم‌رفته و در مجموع، در امور زندگی و احوالش کم‌نظیر بود و خوبی و اخلاق نیکش بر همه چیز غالب و فائق بود. همچنین از چکیده‌ی این اخلاق نیکو و صفای قلبش می‌بینیم که چگونه آداب برخورد و تعامل با بندگان خداوند و اصلاح و معالجه‌ی رفتار آنها با نیکی فراوان و شفافیت نفس را بیان می‌کند. وی در کتاب «مدارج السالکین» می‌گوید: «کسی که نسبت به تو بدی نمود سپس به نزدت آمد و معذرت‌خواهی کرد، در این هنگام تواضع انسانی ایجاب می‌کند که عذرخواهی وی را بپذیری، چه بر حق باشد و چه بر باطل، و باطنش را باید به خدا واگذار کرد، همان‌گونه که پیامبر (صلی‌الله علیه وسلم) منافقینی را که از شرکت در جهاد ابا ورزیده بودند و سپس به نزد وی آمدند و عذرخواهی کردند، عذر آنها را پذیرفت و آنها را بخشید و درون و باطن آنها را به خداوند واگذار کرد».

استادان امام ابن قیم (رحمه الله)

زرکلی درباره ابن قیم (رحمه‌الله) می‌گوید: «اکثریت علم خود را از شیخ الاسلام ابن تیمیه (رحمه‌الله) گرفته است، و از هیچ قول ابن تیمیه (رحمه‌الله) ابا نمی‌ورزید بلکه در پخش، نشر و نصرت اقوال ابن تیمیه (رحمه‌الله) بود. ابن قیم کسی بود که کتب ابن تیمیه (رحمه‌الله) را در جهان گسترش داد.»
ابن رجب می‌گوید: «از جمله اساتید وی می‌توان از شیخ الاسلام ابن تیمیه، شهاب نابلسی، عمادالدین شیرازی، فاطمه بنت جوهر، ابوبکر بن عبدالدائم، قاضی تقی‌الدین سلیمان و… نام برد.» اما آنچه از مجموع نوشته‌های علامه ابن قیم و نیز گفتارهای کوتاه و بلند دیگران در مورد او حاصل می‌آید، این است که دانش و اندوخته‌های علمی وی آنگاه شکوفا شد و تکمیل گردید که در اوج جوانی، در سن ۲۱ سالگی، به جمع شاگردان شیخ الاسلام ابن تیمیه پیوست.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version