نویسنده: «ابو عائشة»

خروج از اطاعت امیر

آیا کسی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند در صورتی که پادشاه مملکت و رئیس آن گناه و عصیان کند، می‌تواند از اطاعت امیر خود دست بکشد و با او وارد کاروزار شود یا خیر؟ تا چه زمان امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر می‌تواند مطیع و فرمان‌بردار امام و امیر خود باشد؟ در زیر دیدگاه معتزله و دیدگاه اهل سنت را در مورد این مسئله بیان می‌کنیم:

دیدگاه معتزله

معتزله معتقدند که خروج بر پادشاه ظالم و جنگیدن با شمشیر در صورت قدرت بر آن، واجب است. آنان معتقدند که اگر امام به عقاید معتزله باور نداشته باشد، بازهم خروج بر او لازم است؛ در این‌صورت مردم می‌توانند از او نافرمانی کنند تا از کارهایش دست بکشد و به مذهب آنان روی آورد.
در کتاب شرح العقیدة الطحاویة نوشتۀ ابن جبرین در مورد دیدگاه معتزله دربارۀ امر به معروف و نهی از منکر و مسائلی که از آن استخراج می‌کنند که یکی از این مسائل، دست کشیدن از اطاعت امام و نافرمانی امیر است، چنین آمده است: «یکی از اصول معتزله امر به معروف و نهی از منکر است. آنان، خروج از اطاعت ائمه را در ضمن همین اصل‌شان قرار می‌دهند. این گروه معتقد هستند: وقتی امام و امیر مسلمانان، گناه و عصیان نمود و بر گناه اصرار کرد گرچه گناه صغیره باشد، ما او را قبول نداریم؛ بلکه از او نافرمانی کرده و با او می‌جنگیم و معتزله این را امر به معروف و نهی از منکر می‌دانند.»
اصل پنجم نزد معتزله: امر به معروف و نهی از منکر است… حقیقت این اصل این است که آنان به وجوب خروج بر حاکم در صورتی که مخالفت کند و یا از راه حق منحرف شوند، قایل هستند.
اصل پنجم از اصول معتزله امر به معروف و نهی از منکر است. این اصل دو بخش دارد: بخش اول: امر به معروف که در زیر معنای باطلی آن را پنهان داشتند و بخش دوم: نهی از منکر که در این بخش نیز معنای باطلی را پنهان نمودند. آنان با امر به معروف، مردم را به آرا و اجتهاداتی که بدان دست یافته بودند، ملزم می‌گردانند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version