نویسنده: ام عائشه
مدخل: ایمان و مسائل پیرامون آن، از جمله موضوعاتی است که سلف صالح به آن اهتمام شایانی داشته‌اند، آن هم به خاطر توجه ویژه‌ای که قرآن و سنت بدان داشته است. کلمۀ ایمان در قرآن و سنت، بیشتر از سایر کلمات و الفاظ دیگر ذکر شده است؛ زیرا اصل دین بر آن استوار شده و وسیله‌ای است که مردم با آن از تاریکی‌ها به سوی نور رهنمون می‌شوند و فارق و وجه تفاوت میان اهل سعادت و شقاوت بوده و موالات و معادات بر اساس آن شکل  می‌گیرد و تمامی دستورات دین تابع آن است و هر مسلمانی شدیداً به معرفت آن نیازمند است.

پیدایش گروه‌های جدید

امروز جامعۀ اسلامی به افراد و گروهایی مبتلا شده که از منهج کتاب و سنت و فهم سلف صالح در این باب منحرف گشته‌اند که اولین نتیجه‌اش بروز اختلافات میان امت بود، چنان‌که فرقۀ خوارج ظهور کرد و مرتکب گناه کبیره را تکفیر کرده و ازدیاد و کاهش در ایمان را نفی نموده و بر این اساس، خون مسلمانان را حلال کرد. بعد از آن، در واکنشی به بدعت خوارج، بدعت ارجاء به وجود آمد که عمل را از حقیقت ایمان خارج ساخته و فاسق و مرتکب گناه کبیره را مؤمنی کامل الایمان معرفی کرد؛ سپس دامنۀ انحراف در ارجاء توسعه پیدا کرد، کما این‌که خاصیت غالب بدعت‌ها این‌گونه است و فرق و گروه‌های زیادی از آن منشعب شدند، تا جایی‌که در زمرۀ این فرقه‌ها، افرادی آمده و گفتند: ایمان تنها معرفت و شناخت خداوند است و کفر هم به معنای جهل نسبت به اوست؛ ما در این بخش از مقاله می‌خواهیم به بررسی ایمان از دیدگاه مرجئه، که مهم‌ترین ممیزۀ این فرقه از سایر فرقه‌ها و نیز از مباحث محوری به‌شمار می‌رود، و نیز دیدگاه اهل سنت را بیان کنیم.

تعریف لغوی و اصطلاحی ایمان

ایمان از لحاظ لغت
«ایمان» مصدر «آمن یؤمن إیمانا» از باب افعال است که اسم فاعل آن مؤمن است.
ابن فارس می‌گوید: «أمن» همزه و میم و نون در لغت دارای دو معنای نزدیک به هم است، معنای اول آن: امانت ضد خیانت است و مفهوم آن آرامش قلب می‌باشد؛ معنای دوم آن: تصدیق است که هر دو معنا به هم نزدیک‌اند.
خلیل فراهیدی رحمه‌الله می‌فرماید: «الأمنة از أمن گرفته شده و امان هم یعنی امنیت بخشیدن که ضد خیانت می‌شود».
زهری می‌گوید: «لغویون و سایر اهل علم بر این اتفاق دارند که ایمان از لحاظ لغوی معنایش تصدیق است، الله متعال می‌فرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ»؛ «برخی از بادیه‌نشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو ایمان نیاورده‌اید؛ لیکن بگویید اسلام آورده‌ایم و هنوز در دل‌های شما ایمان داخل نشده است».
نضر بن شمیل رحمه‌الله از ائمۀ لغت می‌فرماید: «به خلیل گفتند: ایمان چیست؟ فرمود: آرامش و طمانینه است».
زجاج هم ایمان را این‌گونه تعریف کرده است: «ایمان، اظهار خضوع و قبول شریعت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم و معتقد بودن به آن و تصدیق قلبی‌اش است».
اما شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه‌الله این را ترجیح داده است که بهترین معنای مترادف برای ایمان در لغت، کلمۀ «اقرار» است که در بردارندۀ دو چیز است: تصدیق قلب و انقیاد قلب و می‌فرماید: «تفسیر ایمان به لفظ اقرار، نزدیک‌تر از تفسیر آن به لفظ تصدیق است، به خصوص که بین ایمان و تصدیق به لحاظ معنایی تفاوت‌هایی وجود دارد.» و نظر خود را این‌گونه توضیح می‌دهد: ایمان از کلمۀ أمن گرفته شده که معنایش طمأنینه و آرامش است، همان‌گونه که لفظ اقرار هم از «قر یقر» گرفته شده و به معنای آمن یأمن نزدیک­ است. شخص مؤمن در امان، داخل است، همان‌گونه که شخص مقر، داخل در اقرار است و لفظ اقرار هم متضمن التزام بوده و از دو جهت قابل بررسی است:
یکی به معنای خبردادن است که از این لحاظ، اقرار مانند تصدیق و گواهی و امثال این موارد است و این همانی است که فقها در ابواب اقرار در مسائل قضائی آن را مطرح می‌کنند؛ معنای دیگرش: ایجاد التزام و پایبندی به چیزی است، مانند این قول الله متعال: «أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ»؛ «فرمود آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟ گفتند: بلی اقرار کردیم، فرمود: پس گواه باشید و من با شما از گواهانم».
و می‌فرماید: معلوم است که ایمان همان اقرار است نه مجرد تصدیق، و این اقرار هم در برگیرندۀ دو چیز است: قول قلب، که همان تصدیق است و عمل قلب، که منظور از آن انقیاد است.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version