نویسنده: ام عائشه 

بزرگان و سران فرقه‌ی مرجئه

بزرگان و افراد مشهور این فرقه عبارتند از: جهم بن صفوان، و ابوحسین صالحی، یونس سمری، ابوثوبان، حسین بن محمد نجار، غیلان دمشقی، محمد بن شبیب، ابومعاذ تومنی، بشر مریسی، محمد بن کرام و مقاتل بن سلیمان.

مرجئه در بستر سیاسی عصر اموی

از مهم‌ترین عواملی که در پیدایش فرقه‌ها در مقابل فرقه‌ی دیگر در تاریخ اسلام نقش بسزایی داشته، سیاست است. پس از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم اولین اختلاف امت اسلام بر سر رهبری رخ داد، عده‌ای بعد از وفات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم به تصریحات وی و خواست بیشتر مسلمانان تشکیل جلسه دادند و خلافت را به دست گرفتند؛ ولی شیعیان که پیروان حضرت علی رضی‌الله‌عنه بودند، عقیده بر خلافت او داشتند، آن‌ها اگرچه بعد از مدتی مقاومت، بیعت با حضرت ابوبکر رضی‌الله‌عنه را پذیرفتند؛ اما خط‌‌‌‌‌‌‌ و ‌مشی آن‌ها از میان نرفت و از همین زمان دو جریان سیاسی مهم بر اساس اختلاف در مسئله‌ی رهبری پدید آمد، یک خط پیروان خلفا بودند که بعدها به اهل سنت نام گرفتند و دیگر مشیی که به رهبری حضرت علی رضی‌الله‌عنه معتقد بودند و برای رهبری امت شرایط خاصی قائل بودند و آن شرایط را جز در حضرت علی و فرزندانش نمی‌دیدند که بعدها این گروه به شیعه نام گرفتند. در پی درگیری‌های سیاسی و جنگ‌هایی که در دوران خلفا در جامعه‌ی اسلامی پیش آمد، فرقه‌های فقهی و کلامی مهمی، چون خوارج، معتزله و مرجئه پدیدار شدند. شبلی نعمان درباره‌ی تأثیر مسائل سیاسی در پیدایش فرقه‌های اسلامی آورده است: «اگر چه برای اختلافات عقاید، تمام عوامل و اسباب فراهم بود؛ ولی آغاز آن از سیاست یا مقتضیات مملکتی بوده است».
یکی از بزرگترین مشکلاتی که در طول تاریخ باعث انشعاب امت شد، پادشاهانی بودند که شکار گروه‌ها و فرقه‌ها قرار می‌گرفتند و سپس از طریق آن، علمای بسیار بزرگ را وادار می‌نمودند که بدانچه خودشان باور دارند معتقد باشند که اگر علما مخالفت می‌کردند و یا به آنان جواب رد می‌دادند، باعث می‌شد تا به هر نحوی ممکن آنان را مجبور نمایند تا به باور و اعتقاد آنان روی بیاورند؛ چنانچه گروه معتزله به دربار خلفای عباسی و اموی نفوذ کردند و از طریق آنان مناصب بسیار بزرگی را اشغال نمودند و علمای سلف را مجبور ساختند تا مذهب اعتزال را بپذیرند.
بنی‌امیه، بنا به مصالح حکومتی، از همان آغاز، مذهب جبر و ارجاء را برگزیدند و این‌گونه وانمود کردند که خداوند خلافت را به ایشان عطا کرده است و با این حرکت هاله‌ای از قداست به اعمال خود بخشیدند و در حقیقت گروه عمده‌ای از مرجئه نیز از حکومت بنی‌امیه رضایت داشتند و با شیعه و خوارج مخالف بودند.
تفکر مرجئه موجب تقویت دستگاه بنی‌امیه شد و در مقابل، تا زمانی که این خاندان بر روی کار بودند، این فرقه نیز جایگاه ویژه‌ای داشت؛ اما بعد از این‌که بساط دولت اموی برچیده شد، مرجئه نیز از اهمیت و اعتبار ساقط گردید.

افول فرقه‌ی مرجئه

یکی از قوانین دنیا همین است که هر چیزی در حالت دگرگونی و دارای مراحل مختلف ظهور و به روز و زوال و افول می‌باشد، همان‌طوری که سایر فرقه‌ها به مرور زمان رو به زوال گراییدند؛ «فرقه‌ی مرجئه نیز به طور تدریجی در طول تاریخ افول کرد و دیگر نامی از این فرقه در میان نماند؛ اما تفکر اباح‌گیری مرجئه از بین نرفت».
از این‌روی برخی از محققان علت افول این فرقه را، هضم شدن آن در مذهب اهل سنت و جماعت عنوان کرده‌اند.
ادامه دارد….
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version