کشته شدن حضرت عثمان بن عفان رضیاللهعنه و به دنبال آن، اختلافات امت و جنگ افروزی ایشان، بزرگترین رویدادی بود که در صدر اسلام رخ داد و این رویدادها، به گفتوگو و رقابت مسالمتآمیز در خلافت، پایان داد و به ستیز و کشمکش مسلحانه برای به دست آوردن خلافت انجامید. امری که ظهور فرقههای اسلامی و جنگ و جدال پیرامون مسئلهی خلافت و کسیکه باید آن را بر عهده گیرد و شرایط وی را در پی داشت و اندیشیدن به مسألهی ایمان و کفر، جبر و اختیار در اعمال را پدید آورد.
خوارج و شیعیان، نیرومندترین و استوارترین فرقهها بودند و سختگیری آنها در باورهای دینی و سیاسیشان و تندروی برخی از ایشان در این باورها، موجب ظهور فرقهی مرجئه گشت و در اخبار گروهی از صحابه آمده است که آنها نخستین کسانی بودند که به کنارهگیری از فتنهها گرایش یافتند و قائل به ارجاء شدند. آنها مواضع خود را با احادیث فراوانی که از پیامبر صلیاللهعلیهوسلم شنیده بودند، توجیه میکردند.
همچنین در اخبار این گروه است که ایشان از ورود به کشمکشهای سیاسی که در پایان روزگار حضرت عثمان بن عفان رضیاللهعنه انتشاری گسترده یافت، خودداری کردند و بعد از کشته شدن او، خویش را از فتنه کنار کشیدند و از حضرت علی و معاویه دوری گزیدند و هیچ یک از آن دو را بر دیگری یاری نرساندند.
از جملهی ایشان سعد بن ابی وقاص زهری رضیاللهعنه بود که بنابر قول مشهور در سال (پنجاه و پنج هجری) وفات یافته است. ایشان در بارهی فتنه میگفت: «گمان نمیکنم حق من به پیراهن خودم بیش از حق من به خلافت باشد. من جهاد کردهام؛ پس با جهاد آشنایم و اگر مردی بهتر از من یافت شود، نفس خود را نمینکوهم و من جنگ نخواهم کرد؛ مگر آنکه شمشیری برایم بیاورید که دو چشم، یک زبان و دولب داشته باشد و بگوید: این مؤمن است و آن دیگری کافر».
در یک روایتی آمده که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: «تفرقت الیهود علی إحدی و سبعین فرقة، و تفترق هذه الأمة علی ثلاث و سبعین فرقة»؛ «یهود 71 فرقه شد، این امت 73 فرقه و گروه خواهد بود».
و علمای دعوت، در اصل این 73 فرقه و مذاهب اختلاف کردند، اما یکی از این فرقهها «مرجئه» را شمردهاند. شیخ عبدالله بن إمام قایل است اصول این فرقهها: خوارج، شیعه، مرجئه و قدریه است. و نزد عبداللطیف بن عبدالرحمن، اصل این 73 فرقه 6 مذهب است: روافض، خوارج، مرجئه، جهمیه، قدریه و جبریه. هر فرقه از این فرقهها طبق رأی و خواهشات آنها به وجود آمد.