پنویسنده: محمدعاصم اسماعیل‌زهی
    از بدو تکوین جامعة مدنی اسلام در دوران رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم برای گسترش علم و روزآمد کردن آن، عنایت وافر و قابل‌قدری صورت گرفت و بسیاری از اسرای جنگی با توجه به دیدگاه اسلام در مورد یادگیری و تعلیم، برای رسیدن به آزادی باید برای آموختن سواد به برخی از اصحاب همت گمارده توفیق می‌‌یافتند.
    این نهضت ارزشمند و زیربنایی روزبه‌روز ابعاد تازه‌ای می‌یافت تا جایی که خود حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «الحکمة ضالة المؤمن أینما وجدها فهو أحق بها»؛ (حکمت گمشدة مؤمن است، هر کجا آن را یافت، بدان سزاوارتر است.) [رواه الترمذی عن أبی هریرة]
    پیگیری مطالب نوین علمی و پژوهش در این زمینه نه‌ تنها با آموزه‌های دین مبین اسلام منافاتی ندارد، بلکه از دیدگاه دین و در راستای تحکیم پایه‌های دین و ایمان حرکتی بایسته و قابل‌قدر است.
    در واقع این گفتار زیبای حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم چراغی است فراراه خردورزان و اندیشه‌وران و انگیزه‌ای است بس میمون در راستای خیزش نوین علمی و پیشبرد اهداف متعالی اسلام در سایة نشر علم و فن.
    پس حرکت عظیم دانش‌گرایی و خرد‌ورزی از همان سپیده‌دم اسلام رو به شکوفایی نهاد و در عرصة تکوین جامعة اسلامی توانمند و با قدرت، نقشی عمده‌ ایفا کرد.
    در مطاوی این حدیثِ حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم، اهداف بس بلندی نهفته و افکار و اندیشه‌هایی آینده‌نگرانه وجود دارد و چراغی فروزان است در راه گسترش دامنة علم و مطالعات و پیگیری مجدانه و مثبت کاروان علم و اندیشه و همگام شدن با جهان معاصر در راه دریافت معارف گوناگون علمی، تجربی و معرفتی.
    در ذخیرة روایات اسلامی و احادیث نبوی، کثیری از مطالب مهم را روایات و اخبار متعلق به پیگیری علم و دانش و سجایای حاملان آن تشکیل می‌دهد و کتب احادیث مشحون از این قبیل روایات‌اند.
    روآوری اصحاب کرام رضوان‌الله‌علیهم‌اجمعین و سده‌های بعدی به فراگیری علم و نیز تکاپوی علمی، معرفتی و جدوجهد فراوان در زمینه‌های مختلف علمی، ناشی از همین واقعیت مثبت است و قدرت طنین تعالیم دینی و معارف اسلامی، آنان را با دریای بی‌کران علم و معرفت، پیوند عمیق و راستینی بخشید.
    خداوند عزوجل نیز در مورد علم فرموده است: «قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون». [۱۱/۳۹]؛ «یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات». [۵۸/۱۱]
    حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وسلم در جایی به حضرت علی رضی‌الله‌عنه فرمود: «إذا تقرب الناس إلی الله تعالی بأنواع البّر، فتقرب أنت بعقلک و علمک»؛ (ای علی چون مردم با انواع نیکوکاری به‌سوی خدا تقرب می‌جویند، تو با عقل و دانش خویش تقرب بجوی.) [احیاء علوم الدین: ۱۶/۳]
تعامل مثبت با دیگر ملت‌ها
    دادوستد علمی و نگرش فراگیر در راه گسترده کردن دامنة علم و دانش از قدیم الایام و در میان فرهنگ‌ها و اقوام مختلف رواج و شیوع قابل قدری داشته است، و تعامل ملت‌ها را در این زمینه در پی داشته است و این بده‌بستان علمی و معرفتی که همواره مساعی فراوانی در مورد آن مبذول گشته است، تاثیر بسزایی در گسترش علوم و پویایی خلاقیت انسان‌های ذی‌صلاح داشته است و در واقع می‌توان گفت: این تعامل در موارد بسیاری، رمزوراز اعتلا و بالندگی علوم و فنون در سطوح مختلف بوده است.
    در دوران نخستین اسلام بنابر پاسداری از حریم قرآن عظیم و احادیث گهربار حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم مخالفت‌هایی البته با دلایلی موجه، در زمینة علوم وارداتی از دیگر ملت‌ها صورت گرفت، اما پس از گذشت دهه‌های نه‌چندان زیادی، کاوش گسترده‌ای در زمینه‌های علمی و معرفتی صورت گرفت.
    نویسندة کتاب «تاریخ تمدن اسلام» می‌نویسد: آورده‌اند که ماسرجویه بصری (سدة اول هجری) از معاصران مروان بن حکم (وفات ۶۵ هجری ق) در طب عالم بود و اصلاً سریانی بود و مذهب یهود داشت و در زمانه او کتابی به نام کُنّاش یا (حاوی) که آن را قس اهرون (هارون) بن اعین به زبان سریانی نوشته بود و ماسرجویه آن را به عربی درآورد، چون عمربن عبدالعزیز (وفات ۱۰۱ هجری ق) خلافت یافت، این کتاب در خزانة کتب در شام پیدا شد و برخی از اهل علم و معتقدان به علوم اوایل او را تشویق کردند که آن را منتشر سازد تا مسلمانان از آن بهره‌ور شوند. اما خلیفة پرهیزگار اموی چهل روز استخاره کرد و پس از آن، کتاب مذکور را منتشر کرد و در میان مردم پراکند. [دکتر علی اصغر حلبی، تاریخ تمدن اسلام ص ۱۱۸- 117، انتشارات اساطیر]
    در طلیعة این هماوردی مثبت و تعامل هدفمند، نهضت ترجمه از زبان‌های سریانی، یونانی، ایرانی، رومی و… به عربی جای گرفته است که مترجمان سرشناس به بازگردانی علوم دخیله به‌ زبان عربی همت گماردند و این قافله را به حرکت واداشتند.
    دکتر علی اصغر حلبی می‌نویسد: مسلمانان قسمت اعظم آنچه از علم و فلسفه و طب و نجوم و ریاضیات و ادبیات نزد سایر امت‌های متمدن در این روزگار بود، به زبان خود ترجمه کردند و در واقع زبانی از زبان‌های کشورهای شناخته شدة آن روزگار نبود که تازیان چیزی از آن را به تازی ترجمه نکرده باشند. هر چند که بیشتر ترجمه‌های آنان از آثار یونانی، فارسی و هندی بود. و نیز از هر امتی بهترینِ آنچه را که نزد ایشان بود گرفتند. از این‌روی در فلسفه، طب، هندسه، موسیقی، منطق و نجوم بر یونانیان و در نجوم، سیر، آداب حکم، تاریخ و موسیقی بر فارسیان و در طب هندی و شناخت داروها (عقاقیر)، حساب، نجوم، موسیقی و قصص بر هندوان تکیه کردند، در فلاحت و زراعت، تنجیم و سحر و طلسمات بر نبطیان (کلدانیان) و در کیمیا و تشریح بر مصریان سرسپردند، گویی مسلمانان وارث علوم آشوری‌ها، بابلی‌ها، مصری‌ها، فارسیان، هندوان و یونانی‌ها گشتند و این همه را در هم آمیختند و پروراندند و از آن علوم عقلی تمدن اسلامی را ساختند. [تاریخ تمدن اسلام ص ۶۷_68]
    در جایی می‌‌نویسد: آنچه که در این عصر از السنة گوناگون به عربی ترجمه شده، شمارة آن‌ها از صدها کتاب و رساله بیرون است و بیشتر آن‌ها از زبان یونانی بوده است، از آن‌جمله هشت کتاب در فلسفه و ادبیات از افلاطون، نوزده کتاب در فلسفه و منطق و ادبیات از ارسطو، دَه کتاب در طب از جالینوس و باز بیست و هشت کتاب دیگر در همین فن از جالینوس، در ریاضیات و نجوم نیز متجاوز از بیست و پنج کتاب از اقلیدس، ارشمیدس، ابلوینوس، منالاوس و بطلمیوس و ابرخس و دیوفنطس و جز آن‌ها ترجمه شد.
    از ترجمه‌های معروف به زبان‌های دیگر حدود بیست کتاب از فارسی در تاریخ و ادبیات به زبان عربی ترجمه شد و حدود سی کتاب از زبان سانسکریت که بیشترشان در ریاضیات و طب و نجوم و ادب بود و حدود بیست کتاب از زبان سریانی و نبطی که بیشتر آن‌ها در سحر و طلسمات بوده است، مگر کتاب «الفلاحه النبطیة» در زراعت. [همان: ص ۶۷]
    نکتة دوم اینکه اعراب از علوم کشورها در عرض یک قرن و نیم به اندازه‌ای به زبان عربی ترجمه کردند که رومیان مقدار اندکی از آن را در چند قرن نتوانستند ترجمه کنند و این نکته در باب اکثر قسمت‌های تمدن اسلامی عجیب است. [همان: ص ۶۹]
    با بهره‌وریِ مسلمانان از علوم مختلف روزگار خویش توانستند پایه‌های تمدن عظیم اسلام را استحکام بخشند. چه آنکه بهره‌گیری از بیگانگان با نگرش مثبت و هدفمند، امری لایق قدردانی و تقدیر است و پس از همین تعامل فرهنگی، مثبت بود که دروازه‌های پیشرفت و اوج‌گیری به‌سوی مدارج کمال برای آنان گشوده شد و اندیشمندان اسلامی توانستند از این علوم در راستای تحکیم مبانی دینی و گسترش محدودة معارف اسلامی بهره جویند.
    دکتر سید حسین نصر می‌نویسد: مسلمین از همان قرن اول عصر اسلامی به علوم گوناگونی که در پیرامون خود می‌یافتند، علی الخصوص به طب و نجوم، توجه یافتند. تا قرن دوم هجری قمری ترجمة متون علمی از چهار زبان عمده‌ای که اسلام میراث‌دارشان شده بود، یعنی یونانی، سریانی، پهلوی، و سانسکریت، آغاز شده بود. [جوان مسلمان و دنیای متجدد ص ۱۳۱ طرح نو]
    این خیزش ارزنده و عظیم مسلمانان در جهت دانش‌مداری و نهادینه کردن ترجمة متون کتاب‌های بیگانگان در علوم دخیله، بسترساز گسترش مجال علم و دانش گردید و هیچ‌گاه به معنای آن نبود که دین اسلام دارای نقص و فرودستی است، بلکه این حرکت، جهشی مثبت بود در زمینه دانش‌اندوزی و دست‌یابی به مبانی علمی معاصر آن دوران و حاکی از فهم عمیق و بینش درست رهروان راه علم و دانش در آن دوران بود. و در واقع حرکتی بود در راستای به فعلیت رساندن استعدادهای خلاق و مکنون در جهت تقویت ساختار بنیادین علم و فن آن روزگار.
    دکتر سید حسین نصر می‌نویسد: انگیزة مسلمین در اهتمام به ترجمة متون زبان‌های بیگانه به زبان عربی، بیرونی نبود. دلیل ایشان برای این کار نه سیاسی بود نه اقتصادی و نظامی.
    هیچ‌گونه فشار دینی خارجی نیز ایشان را به این کار وا نمی‌داشت. دلیل اهتمام مسلمین به ترجمة چنان آثاری، از بطن خود دین اسلام بر می‌‌آمد و چیزی جز تأکید اسلام بر علم‌آموزی و این واقعیت نبود که اسلام خود را آخرین دین بشریت و میراث‌دار همة ادیان وحیانی پیشین و همة اشکال علوم و دانش‌هایی می‌دانست که مؤید توحید الهی بودند. [همان ص ۱۱۷]
    در قرن سوم هجری که به دستور مأمون خلیفة عباسی، بیت الحکمه تاسیس گردید، تحولات شگرفی در سپهر علم و دانش پدیدار شد و این مرکز بازگردانی علوم و فنون دخیله به زبان عربی یکی از شهره‌ترین مراکز آن دوران برای این منظور شمرده می‌شد، و نقش عمدة آن در راستای گسترش علم و دانش و توسعة معارف علمی و فنی غیر قابل انکار می‌باشد و در پرتو شاهکارهای علمی این موسسه، افق‌های روشن و نوینی از علوم و دانش اوایل و گذشتگان مظهر وجود یافت.
    امیر شکیب ارسلان می‌نویسد: گفته شده است که مأمون مقدار صد بار شتر به بغداد آورد و هنگامی که مأمون عباسی رسالة بطلمیوس را در زمینة ریاضیات یافت، دستور داد تا آن را به نام «المجسطی» به عربی ترجمه کنند و تا جایی به جمع‌آوری کتاب‌ها همت گماشت که خزانة کتاب قاهره دارای بیش از صد هزار جلد کتاب بود که بسیار با زیبایی نوشته و جلد شده بودند و شش هزار و پانصد کتاب  فقط در فن طب و فلک‌شناسی بودند. [حاضر العالم الاسلامی ۱۴۹/۱]
    مسلمانان پس از آنکه اندلس را فتح کردند نیز به علوم روی آورده، از علوم و فنون مختلف بهره‌های وافری برگرفتند و توانستند که در مدت کوتاهی نام‌آوران دانش و علم در جهان به‌شمار آیند، این نگرش و گرایش مثبت آنان نسبت به گسترش علم و فن و توجه بی‌شایان‌شان به این سمت‌وسوی، یکی از عوامل مهم پیشرفت و ترقی‌شان پس از ایمان به خدا و رسول و اجرای احکام اسلامی به‌شمار می‌رفت.
    محمد اسد اتریشی در کتاب «اسلام بر سر دوراهی» می‌نویسد: مسلمانان اسپانیا هرآنچه در فرهنگ و تمدن یونان قدیم و سپس در دوران یونانیان عصر اخیر مفید و آموزنده بود، آن را فرا گرفته و داخل فرهنگ و علوم خویش نمودند و پس از تأسیس نخستین امپراطوری اسلامی معلومات و فلسفة آن‌ها رو به‌ رشد و ترقی نهاد و معلومات فراوانی بر آن دانش‌های اولیه اضافه نمودند. [محمد اسد اتریشی، اسلام بر سر دوراهی ص ۵۹ برگرفته از ترجمه فارسی]
    در ادامه می‌نویسد: مسلمانان پس از ترجمة آن کتاب‌ها، خود محیط علمی جدیدی به‌وجود آوردند که از هر حیث جاذبه و تازگی داشت و راه‌های علمی نوینی را برای کنجکاوی و تفحص باز یافتند. [همان: ص ۶۰]
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version